تو هم با من نبودی
مثل من با من
و حتی مثل تن با من
زندگی در این دنیا وحشتناکه
و وحشتناک تر از اون اینکه یکی دیگه رو به دنیا بیارم
و فکر کنم که اون از من خوشبخت تر میشه
من ترجیه میدم که یه آماتور بمونم
تا اینکه بخوام حرفه ای بشم
یه زندگی پر از آرزو و هوس خیلی بهتره
از زندگی ای که به وسیله قوانین اجتماعی محدود شده...
تأسیس یک کشور بر پایه شالوده مذهبی سه هزار ساله، کاری خطرناک و جنونآمیز است.
من با این بینش مذهبی و ملیگرا مخالفم.
چنین چیزی وحشتناک است، هر چند که مبنای همه دولتها از همین قبیل است.
ــــــــــ.....ـــــــــــ.....ــــــــــــــــــــــــــــ....ــــــــــــ.....ـــــــــــ.....ـــــــ
سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت
سرها در گریبان است
کسی سر بر نیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را
نگه جز پیش پا را دید، نتواند
که ره تاریک و لغزان است
وگر دست محبت سوی کس یازی
به اکراه آورد دست از بغل بیرون
که سرما سخت سوزان است
نفس، کز گرمگاه سینه می آید برون، ابری شود تاریک
چو دیوار ایستد در پیش چشمانت
نفس کاین است، پس دیگر چه داری چشم؟
ز چشم دوستان دور یا نزدیک
مسیحای جوانمرد من! ای ترسای پیر پیرهن چرکین
هوا بس ناجوانمردانه سرد است ... آی ...
دمت گرم و سرت خوش باد
سلامم را تو پاسخ گوی، در بگشای
منم من، میهمان هر شبت، لولی وش مغموم
منم من، سنگ تیپا خورده ی رنجور
منم، دشنام پست آفرینش، نغمه ی ناجور
نه از رومم، نه از زنگم، همان بیرنگ بیرنگم
بیا بگشای در، بگشای، دلتنگم
حریفا! میزبانا! میهمان سال و ماهت پشت در چون موج می لرزد
تگرگی نیست، مرگی نیست
صدایی گر شنیدی، صحبت سرما و دندان است
من امشب آمدستم وام بگزارم
حسابت را کنار جام بگذارم
چه می گویی که بیگه شد، سحر شد، بامداد آمد!
فریبت می دهد، بر آسمان این سرخی بعد از سحرگه نیست
حریفا! گوش سرما برده است این، یادگار سیلی سرد زمستان است
و قندیل سپهر تنگ میدان، مرده یا زنده
به تابوت ستبر ظلمت نه توی مرگ اندوه، پنهان است
حریفا! رو چراغ باده را بفروز، شب با روز یکسان است
سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت
هوا دلگیر، درها بسته، سرها در گریبان، دستها پنهان
نفسها ابر، دلها خسته و غمگین
درختان اسکلتهای بلور آجین
زمین دلمرده، سقف آسمان کوتاه
غبار آلوده مهر و ماه
{ یخبندان است }
زمستان است.
ـــــــــــــــ....ـــــــــــــــ.....ـــــــــــــــ.......ـــــــــــــــ
ای فسانه! خَسانند آنان
که فرو بسته رَه را به گلزار.
خَس به صد سال طوفان ننالد
گل زِ یک تندباد است بیمار.
تو مپوشان سخن ها که داری.
تو بگو با زبانِ دلِ خود
- هیچکس گوی نپْسندد آن را -
می توان حیله ها راند در کار،
عیب باشد ولی نکته دان را
نکته پوشی پِیِ حرف مردم.
این، زبانِ دلْ افسردگان است،
نه زبانِ پیِ نام خیزان،
گوی در دل نگیرد کسش هیچ.
ما که در این جهانیم سوزان
حرف خود را بگیریم دنبال
ـــــــــــــــ....ـــــــــــــــ.....ـــــــــــــــ.......ـــــــــــــــ
زردها بی خود قرمز نشدهاند
قرمزی رنگ نینداخته است
بی خودی بر دیوار
صبح پیدا شده اما آسمان پیدا نیست
گرتهٔ روشنی مردهٔ برفی همه کارش آشوب
بر سر شیشهٔ هر پنجره بگرفته قرار.
آسمان پیدا نیست
من دلم سخت گرفته است از این
میهمانخانه مهمانکش روزش تاریک
که به جان هم نشناخته، انداخته است:
چند تن خوابآلود
چند تن ناهموار
چند تن ناهشیار.
ـــــــــــــــ....ـــــــــــــــ.....ـــــــــــــــ.......ـــــــــــــــ
فیلم های محبوب عمرم
1_ La Dolce Vita 1960
فیلم درخشانی ست ولی هیچ چیز شیرینی در آن وجود ندارد.
این داستان عشق، آرزو و جستجوی معنای همه آن است.
یک پالت دوستداشتنی ایتالیایی که این سوال را مطرح میکند که آیا میتوانیم بدون اینکه ابتدا زندگی را در بهترین حالت خود گذرانده باشیم، به زندگی پرتلاش بپردازیم.
2_ Nazarin 1959
پیام این است که با وجود تمام عقاید مسیحی، اگر یک شخصیت مسیح مانند امروز به صحنه بیفتد، دوباره به صلیب کشیده می شود. پیامی به همان اندازه مقدس که کفرآمیز است.
3_ Blowup 1966
آیا قتلی رخ داده است، موضوع این نیست. این فیلم در مورد شخصیتی است که در عذاب و نفرت فرو رفته است، که با عکس هایش به چیزی نزدیک به اشتیاق برانگیخته می شود.
4_ Un Chien Andalou 1929
بسیاری از فیلم ها از منطق رویا پیروی می کنند سگ آندلسی ریتم رویایی دارد.
5_ The Seventh Seal 1957
مهر هفتم فیلمی ست نه درباره پایان زمان بلکه در مورد سکوت بین انسان و خداست.
6_ A Clockwork Orange 1971
این اقتباس از رمان آنتونی برگس طنز یا نقد جامعه، اراده آزاد و سیاست دولت است.
بهترین فیلمی است که تا به حال در مورد پست مدرنیسم و همه چیزهای مرتبط با آن ساخته شده است.
7_ Mulholland Drive 2001
به عنوان تمرینی در فیلمسازی شجاعانه، و همچنین تفسیری در مورد ماهیت خود سینما، این کار بسیار خوب عمل میکند.
بهترین فیلم در مورد نقد سینما به عنوان یک رسانه که هنوز ساخته شده است.
8_ The Phantom of Liberty 1974
بونوئل: من آزادی را شبحی می بینم که سعی می کنیم آن را درک کنیم. . .
شکلی مه آلود که تنها ذره ای بخار در دستانمان باقی می گذارد.
تصادف، رهبر حقيقی عالم حيات است. ضرورت در مرتب های پايين تر قرار دارد و تازه به اندازه تصادف روشن و خالص نيست. من در ميان تمام فيلم هايم علاقه خاصی به فيلم "شبح آزادی" دارم، احتمالا به اين سبب كه اين فيلم به همين مضمون جالب و پيچيده می پردازد.
9_ Ugetsu 1953
یک داستان جادویی باستانی، کابوسآمیز و شبحآمیز از آرزوهای دروغین، خیانت و رستگاری، که استادانه توسط میزوگوچی به روی پرده آورده شده است.
10_ Dead Man 1995
این فیلم به خودی خود یک شعر سینمایی است که ایده های به ظاهر نامفهومی از جهان طبیعی را منعکس می کند.
بلیک در پایان فیلم رهسپار عدم و نسیتی میشود و گویی مرد مرده دوباره چرخش مییابد و به دل تاریکی فرو میرود که یاد آور شعر ویلیام بلیک است که در چند جای فیلم تکرار میشود: برخی در شادمانی دلپذیری به دنیا میآیند و میروند و برخی در دل ظلمات بیپایان زاده میشوند و در آن فرو میروند.
ــــــــــــــ....ـــــــــــــــ.....ـــــــــــــــ.......ـــــــــــــــ
تیم های مورد علاقه
Italy national football team
A.C. Milan
Netherlands national football team
AFC Ajax
FC Barcelona
.Chelsea F.C
Borussia Dortmund