10- نبراسکا
فیللمساز: الکساندر پین
9- راشومون
فیلمساز: آکیرا کوروساوا
8- بزرگراه گمشده
فیلمساز: دیوید لینچ
7- پرتقال کوکی
فیلمساز: استنلی کوبریک
6- سگ آندلسی
فیلسماز: سالوادور دالی و لوئیس بونوئل
5- زن زن است
فیلمساز: ژان لوک گدار
4- آگراندیسمان
فیلسماز: میکلآنجلو آنتونیونی
3- 8 2/1
فیلمساز: فدریکو فلینی
2- مهر هفتم
فیلمساز: اینگمار برگمن
1- ملک الموت
فیلمساز: لوئیس بونوئل
چرایی انتخاب
بسیاری از اندیشمندان به کرات هشدار داده اند در قرن بیستم میلادی وقوع دو جنگ جهانی مسببی شد
تا همگان به قاعده ی تحمل (تولرانس) ایمان آوردند. همه پذیرفتند برای گریز از فجایع بزرگ انسانی باید
عقیدهِ ی هر کسی را تحمل کنند به جز آنکه تحمل عقیده ی دیگری ندارند. اما گویی اندیشمندان بزرگ
با خوشبینی به درک این قاعده از سوی عموم قائل بودند و نمی دانستند این پذیرش ناشی از ترس از بروز
مجدد وقایعی مشابه است. نه فهم آنکه بی تحملی در هر مقطعی می تواند آتش بیفروزد. با گذر زمان
جماعتی پا به صحنه گذاشتند که زخم های آن دو جنگ را بر تن نداشتند. قاعده ی تحمل را درک نکردند
و در سراسر جهان آتش جنگ را باز برافروختند. به واقع: گذاری که بر اساس شرایطی تاریخی بر جهانیان
تحمیل شده بود. چون رشد فرهنگی متناسبی به همراه نداشت و در موج سنگین گذر زمان در هم شکست.
هر چند در پدیده ی سینما از همان دهه های آغازین قرن پر آشوب گذشته کسانی آمدند مخاطره کردند و
آرای متفاوت خود را به داوری گذاشتند. آنان نقد های تند و گزنده را بر خرد داوری بر پرده ی نقره ای شکل
دادند و به تدریج نسبی گرایی را به ما آموختند. بونوئل در عمده فیلم هایش. برگمن در توت فرنگی های وحشی
پرسونا و شرم. لانگ در M- خشم - تنها یک بار زندگی می کنید و ورای شکی معقول. درایر در مصیبت ژاندارک - کلام
و روز خشم. فلینی در زندگی شیرین و میزوگوچی در اوگتسو. و تروفو در چهارصد ضربه و عروس سیاهپوش.
وایلدر در بعضی ها داغشو دوست دارند. وندرز در پاریس تکزاس و آسمان برلین.
ژانگ پیمو در جو دو و زیستن (1994) و قهرمان. کار وای در چونک کینگ
اکسپرس و آماده برای عشق و 2026 (2004} و لینچ در جاده مالهالند. همین میراث سینما در قرن
نخست زندگی کافی بود تا همه درس هایی درباره ی قاعده ی تحمل فرا بگیریم و از شکل گیری مجدد فجایع انسانی
جلوگیری کنیم ولی افسوس نور سینما همچنانکه بونوئل می گوید آنقدر کنترل شده بود که همه راحت بخوابیم...
در یک دهه اخیر هم تجربه من با این فیلمسازها بوده با موضوع واقع گرایی و نسبی گرایی. آندری زویاجینتسف بدون عشق (2017)
آندژی وایدر: پسا تصویر(2016) پاولیکوفسکی: جنگ سرد (2018) سورنتینو: زیبایی بزرگ(2013) و جوانی (2015) جیلان:
روزی روزگاری در آناتولی. سرگئی لوزنیتسا: زن آرام (2017) گدار: کتاب تصاویر. وینتربرگ: کمون(2016)
الکساندر پین: نبراسکا (2013) فون دونرسمارک: هرگز روی برمگردان(2018)