طرفداری - لی شارپ، از دوران پرافتخارش با کینگ اریک کانتونا می گوید. شاهی که طی 5 سال درخشان با منچستریونایتد، تاجی سرخ بر نهاد. هیچکس مثل او نبود.
با اولدترافورد جفت و جور بود. یادم می آید همیشه به تمسخر می گفتیم که اریک، پسر گمشده فرگوسن است. باور داشتیم که او و فرگی، رابطه خونی با هم دارند. رفتار اریک با همه ما فرق داشت و سرمربی هم هرگز به او کاری نداشت. هرگز او را ساکت نمی کرد، هرگز او را جریمه نمی کرد و بعید می دانم که اریک طی دوران بازی اش در یونایتد، هرگز جریمه شده باشد. به هر حال، اوضاع ما اینگونه بود. سرمربی حس می کرد که باید از اریک، مراقبت کند. نمی شد با این قضیه، مخالفت کرد. اریک کمی خاص بود. او در زمین می درخشید و باعث می شد همه ما نیز بدرخشیم.
اریک را در لیدز یونایتد دیده بودیم اما او بازیکن اصلی لیدز نبود و به نظرم، بزرگترین سورپرایز برای ما این بود که اریک، به عنوان یک بازیکن اصلی به اولدترافورد آمد. در آن دوران، رقابت میان لیدز و منچستریونایتد، بسیار شدید بود.
همه می دانستیم که او بازیکن خوبی است؛ زیرا گل هایش را دیده بودیم اما سرمربی بسیار بیشتر به دنبال خرید او بود؛ زیرا فکر می کرد اریک، تواناییای دارد که تیم مان به آن نیازمند است. وقتی او را خریدیم، همه شگفت زده بودند که لیدز، چطور به این آسانی، او را فروخت. فکر می کنم بعد از آمدن او، خیلی سریع تیم مان رشد کرد. حتی در تمرینات، تکبر وی به همه ما کمک می کرد. کانتونا اعتماد به نفسش را به همه نشان می داد. اریک، خوش پوش ترین فرد نبود و برخی لباس هایش، احمقانه بود.
توپ های زیادی را به اریک می دادیم و او همیشه بی نقص کارش را انجام می داد، او همیشه گل می زد. کانتونا توانایی زیادی در لمس توپ های موفق و هشیاری از اطرافش داشت. اریک، در رختکن نیز بسیار با ما جفت و جور بود. خیلی حرف نمی زد اما یکی از ما بود و در تفریحات مان، شرکت می کرد. با همه کنار می آمد و پسر باحالی بود. کسی نبود که به درد کار با بازیکنان جوان تر بخورد. از آن دست آدم هایی نبود که با تو سر یک میز بنشیند و به تو نصیحت کند؛ اما با او ارتباط کمی داشتم. شب هایی بود که با هم می نشستیم و کمی می نوشیدیم و بازی هایی که هر دو در آن حضور داشتیم را بررسی می کردیم. به گذشته می نگریستیم، فکر می کردیم که کدام کار را باید بهتر انجام می دادیم. فلسفه های مان خیلی به هم شبیه بود. هر زمان توپ را روی دروازه ارسال می کردم، او هدف شماره یک من بود.
در یونایتد آن روزها، مارک هیوز، برایان رابسون و پیتر اشمایکل را داشتیم اما در روزهای سخت، به کسی نیاز داشتیم که دارای آرامش و اعتماد به نفس باشد؛ اریک، مرد روزهای سخت ما بود. می شد در وضعیت های سخت، توپ را به او پاس داد و وی می توانست با جادویش، توپ را وارد محوطه جریمه حریف کند. او کسی بود که بازی را تغییر می داد؛ کسی که بازی را به نفع ما در می آورد.
سخت است که یکی از بازی های فوق العاده او را انتخاب کنم؛ زیرا تعداد آن ها بسیار زیاد است. شاید آن گل چیپی که به شفیلد یونایتد زد و بعد از گل، سینه اش را جلو داد و با غرور، هواداران را نگریست. آن گل، شخصیت کانتونا را نشان می داد. به نظرم مهم ترین خصوصیتش، آرامشی بود که در دوران های سخت داشت. پنالتی های زیادی گل می کرد و کاملا آرام بود. وقتی در سال 96-1995 قهرمان لیگ برتر شدیم، بازی های زیادی را با نتیجه 1-0 بردیم و او تمام این گل ها را می زد. این آمار، خیلی خوب این مرد را توصیف می کند. هر زمان به اریک نیاز داشتیم، سراغ ما می آمد و همیشه در جای مناسب قرار داشت. شاید در اروپا خیلی خوب کار نمی کرد؛ زیرا هرگز بهترین تیم مان را راهی لیگ قهرمانان نکردیم. وقتی با چنین تیم هایی بازی می کردیم، فشار بیشتری بر ما بود و شاید او، احساس مسئولیت می کرد که باید در چنین بازی هایی، بیشتر تلاش کند. خیلی مواقع تلاش هایش نتیجه نمی دادند و او ناامید می شد.
هواداران همیشه او را بت خود می دانستند. بهترین کاری که مهاجم نوک می تواند انجام دهد، گلزنی است و او این کار را خیلی سریع انجام داد. روحیه تهاجمی اریک، تکل ها و درگیری هایش، به او در گلزنی کمک می کردند. همین روحیه هجومی اش بود که او را محبوب هواداران کرد. خدایا! همین امروز هم می توانید به اولدترافورد بروید و ببینید که آن ها نام کانتونا را بر زبان دارند. ناراحت کننده بود که او کمی زود، بازنشسته شد اما نحوه خداحافظی اش، تنها به جذبه اش افزود. شاید این کار، او را بیش از پیش تبدیل به یک اسطوره کرده باشد.
قسمتهای دیگر از این سری یادداشتها: •100-91 • 90-81 • 80-71 • 70-61 • 60-51 • 50-41 • 40-31 • 30-21 • 20-11 • 10 (دیوید ژینولا) • 9 (پیتر اشمایکل) • 8 (پاتریک ویرا) • 7 (جانفرانکو زولا) • 6 (سرخیو آگوئرو) • 5 (دیدیه دروگبا) • 4 (دنیس برکمپ) • 3 (اریک کانتونا) • 2 (تیری آنری) • 1 (کریستیانو رونالدو)