امشب، رابرت لواندوفسکی، پای به وستفالن میمیگذارد. جایی که یک دهه قبل آن را ترک کرد. داغی بر دل طرفداران گذاشت. و هر بار نیش خود را بر تن زنبورهای دورتموند فرو کرد. در زمینی که نامش را چون منشوری بر تمام جهان تاباند.
و مارتین اودگارد راهی استادیومی است که نخستین بار در 17 سالگی نامش را بر سر زبانها انداخت. برنابئو، جایی که قرار بود اودگارد به آینده باشگاه بدل شود اما با بی اعتنایی مواجه شد. در تیم دوم خوب بود اما در تیم اول فقط 8 بازی به او رسید. به هیرنوین و ویتسه و آرسنال قرض داده شد تا سرانجام، در مقصد آخر ماندگار شد. در لندن. در آسنال.
هر دو نفر مردان کلیدی بازی هستند. یکی گلزن اول بارسلونا و دیگری کاپیتان آرسنال. و هر دو تیم با اندواختهای گرانبها شانس اول صعود به دور بعد هستند. داستان بازگشت اما داستان دیگری است. داستان مردی مبهوت در تونل تاریک مردی که آن طرفیها را خوب میشناسد. یاران قدیمی. معلم روزهای گذشته، طرفداران... طرفداران...
از بیرون فریادهای مبهمی به گوش میرسد. نفرت است یا شوق بازگشت؟ حسرت است یا انتقام؟ بنرهای یهودا در انتظار اوست. یاد سرودهایی میفتد که روزی برای او خوانده میشد و پیرمردهایی که وفادارنه هنوز لباسش را بر تن دارند. وقتش رسیده. زمان ترک تونل تاریک. سر پایین. نگاه به چمن... آن بالا... طرفداران. زمینی که وجب به وجبش را میشناسد. این داستان بازگشت ستارگان دنیای فوتبال به باشگاه سابق خود در رقابتهای اروپایی است...
پل برایتنر
بایرن مونیخ رئال مادرید 1976
پل سرخ آرام نمیگیرد. حتی با ویترینی مملو از دیسهای نقرهای زمرد نشان، جامها و مدالهای طلایی . جام جهانی، جام قهرمانی ملتهای اروپا و دو جام غول پیکر اروپایی. قلمرو پل برایتنر، سمت چپ میدان مونیخیها و ژرمنهاست. یک مدافع، یک هافبک، سرسخت و نفوذناپذیر. شوتهای مرگبار. نفوذهای بی امان...
برایتنر در بایرن به تمام افتخارات میرسد و ساعاتی پس از قهرمانی جام جهانی در مونیخ از فوتبال ملی خداحافظی میکند. شوک بزرگیست. اختلاف با سران فدراسیون فوتبال آلمان. به او پل سرخ میگوید. یکی از همان مردان چپ دههی 70. برایتنر یکی از نفرات اصلی پروژهی ساخت رئال مادرید جدید در نیمهی دوم دههی 70 است. در کنار گونتر نتزر از گلادباخ.
این یک تجربه منحصر به فرد بود. رئال مادرید یک باشگاه با کلاس و شهرت باورنکردنی است. آنها واقعاً همانقدر «سلطنتی» بودند که از نامشان پیداست. سه سال فوقالعاده را در آنجا گذراندم. به جز جامها، به نظر من مردی مثل سانتیاگو برنابئو، آنجا را به یک باشگاه بزرگ تبدیل کرده بود. یک مرد دانا، با هوش و استثنایی...

برایتنر در اولین فصل ترک مونیخ بار دیگر به خانه باز میگردد. به المپیکاشتادیون مونیخ. به جایی که در آن گل فینال جام جهانی را زده بود. بازی نیمه نهایی، نخستین رویایی دو غول اروپایی و آغاز راه یک دربی بزرگ در اروپاست.
مساوی 1-1 در برنابئو و بازی برگشت در مونیخ نمایش درخشان مونیخیها با دو گل گرد مولر برایتنر راجع به آن بازی میگوید:
من تک تک دقایق آن بازی را به یاد میآورم! با این حال، چیزی که از آن متنفر بودم این بود که نتوانستم آنطور که می خواستم در نمایش تیمی شرکت کنم. یک عضلهام پاره شد بازی رفت در مادرید را از دست دادم و برای بازی برگشت فقط 70 درصد در سطح خود بودم. بایرن شایسته برد 2-0 بود.
کوین کیگان
لیورپول- هامبورگ 1977
در آگوست 1960 یک گروه جوان در پشت یک مینی ون آستین به هامبورگ سفر میکند. به دنبال کسب ثروت در اسکلههای شهری که موسیقی زیرزمینی بخشی از تار و پود آن است. کاری دشوار برای این مردان جوان در منطقه ریپربان ، منطقه ای مملو از نورهای قرمز رنگ در هامبورگ. دو دهه بعد، سفر دیگری از بندر لیورپول تا بندر هامبورگ، داستانهای عاشقانهی دو شهر را به یاد میآورد. پسری مو فرفری، پسر قهرمان اروپا درآنفیلد، پسر بیل شنکلی و شاگرد باب پیزلی... کوین کیگان از لیورپول به هامبورگ.
دکتر پیتر کرون، تاجر خوشفکر و مالک هامبورگ به دنبال ساخت برندی بزرگ در شمال آلمان است. قرارداد با هیتاشی ژاپن برای درج نام آنها روی لباس تیم و خرید کوین کیگان، ایدههای اصلی اوست. ورود پر زرق و بر شاه کِو به هامبورگ، با یک بازی بزرگ همراه است. هامبورگ قهرمان جام یوفا باید در سوپرجام اروپا به میدان برود. حریف؟ قهرمانان جام باشگاههای اروپا، لیورپول.

بازی زیر آفتاب ماه گوست برگزار میشود. شبیه مهمانی تابستانی است.. بازی رفت در هامبورگ 1-1 مساوی تمام میشود و نمایش کیگان چنگی به دل نمیزند. بازی برگشت اما داستان دیگری دارد. استقبال از شاه کِو در برابر جایگاه کاپ و روشن شدن آتش در آنفیلد... 1، 2، 3، ... هتتریک مک درموت، گلزنی دالگلیش و ... لیورپول 6، هامبورگ 0. کیگان میگوید:
میگفتند که لیورپول خیلی خوب کار نمیکند، اما از نگاه من، به نظر نمی رسید که آنها مشکل زیادی داشته باشند، هیچ شکافی وجود نداشت و آنها به مثل قبل قوی به نظر میرسیدند، اگر نگوییم قوی تر از همیشه!
مارک هیوز
بارسلونا منچستریونایتد 1991
سر الکس فرگوسن و یوهان کرویف روی نیمکت دو تیم. چیزهای فراوانی برای تماشای یک بازی فینال، حتی در تورنمنت جام برندگان جام اروپا وجود دارد. چیزهایی با طعم اثبات خود به رفقای قدیمی.... خاطرات فصل تلخ مارک هیوز در نوکمپ، با تماشای رفقای آبی و اناری زنده میشود. مارک هیوز، پس از نمایش دلسرد کننده در بارسلونا، انتقال قرضی به بایرن، روزهای دشوار با ونبلز و سرانجام سفر به الدترافورد. هیوز، در فینال رتردام حرفهای تازهای در زمین دارد. 10 سال از بازی درخشان من یونایتد برابر بارسا در جام برندگان جام سال 1984 گذشته. از شب درخشان برایان رابسن برابر مارادونا.

من، خوش شانس بودم که در مدتی طولانی و در باشگاه ها و کشورهای مختلفی بازی کردم اما هرگز شبی مثل آن شب را به یاد نمیآورم... شبی که در الدترافورد با سه گل بارسلونا را شکست دادیم...
ری ویلکینز
هیوز، خاطرات آن شب را زنده میکند. دو گل درخشان و نخستین جام اروپایی برای سر الکس فرگوسن. یک بازگشت پرشکوه برابر تیم قدیمی...
میشل لادروپ
یوونتوس- رئال مادرید
وایکینگها، مردان سفر هستند. الن سیمونسن، ستارهی قدکوتاه دانمارکی با توپ طلای زیر پاهایش از گلادباخ مسافر نوکمپ است و کانی تورستنسن از سوئد به مونیخ. در سالهای میانی دههی 80 تک ستارههای سرزمینهای شمالی، گرد هم میآیند. نسلی که در سال 1992 ، فاتح جام ملتهای اروپاست. نسلی جوان به رهبری مایکل لادروپ.
سفر لادروپ از خانه، به رم آغاز میشود. به لاتزیو. و از آنجا به تورین. بازی در کنار میشل پلاتینی بزرگ و ایان راش در یوونتوس. سایهی بلند ستارگان بزرگ دههی 80، روزهای لادروپ را در تورین تیره و تار میکند. سفر ناگزیر است.از ایتالیا به اسپانیا. بارسلونا و کمی بعد یک تابوی ترسناک. ترک بارسلونا به مقصد پایتخت. برنابئو. رئال مادرید. لادروپ آتش خشم طرفداران را با زیبایی بازی خود خاموش میکند.

دنیل استوری، نویسندهی انگلیسی دربارهی لادروپ میگوید:
هیچکس به اندازهی لادروپ در هر دو سوی سکوها در الکلاسیکو محبوب نیست.
سفر اروپایی لادروپ به زمین تیم قدیمی در فصل 1995/96 رخ میدهد. جدال رئال مادرید و یوونتوس در یکچهارم نهایی لیگ قهرمانان اروپا. رئال مادرید، با رائول و کاسیاس جوان و اخراج مربی در ژانویه حریف یوونتوس نیست. لادروپ اسیر هافبک های بیانکونری است. رو در روی دیدیه دشان، جانلوکا ویالی و فابریتزیو راوانلی. یوونتوس در آن فصل با با عبور از رئال مادرید و نانت و آژاکس جام قهرمانی را در پایان فصل بالا میبرد.
دنیس برکمپ
آرسنال- آژاکس 2003
آمستردام آرهنا یا استادیوم یوهان کرویف، محل بازگشتهای همیشگی است. شبیه خانهی روزگار کودکی است. خاطرات کودکی. بازیهای کودکی. دوستان قدیمی. شور پسرانی نوجوان با صورتهای کک مکی. پسران خجالتی با لباسهای گشاد راه خود را از زمینهای تمرین اطراف آمستردام آرهنا آغاز میکنند. شاخه گلهای زیبا و استعدادی که کشف میشود، بال و پر میگیرد و پس از درخشش در زمین اصلی آمستردام آرهنا به دست بزرگان اروپا چیده میشوند.
داستان بازگشت ستارهها به آمستردام آرهنا یک داستان قدیمی و بی پایان است. و انتخاب شخصی برای این لیست، بازی روز 13 فوریه 2003 خواهد بود. انتخاب پسر مسافر لندن. انتخاب مردی که با گلهای چشمنواز میزبان چشمهایمان بود. انتخاب دنیس برکمپ در لباس آرسنال برابر آژاکس:
یکی از بهترین روزهای زندگی من بود

آرسنال، به تازگی من یونایتد را در اف ای کاپ شکست داده و به سوی فتح لیگ پیش میرود و ونگر رویاهای بزرگتری در سر دارد:
ما نه تنها به دنبال فتح لیگ قهرمانان هستیم، که میخواهیم آن را با سبک بازی خود ببریم
بازی در آمستردام اما به اندازهی آسمان ابری و هوای ماه فوریه سرد و یخ زده است. تلاشهای ویلتورد و برکمپ در مقابل دفاع سازماندهی شدهی پسران رونالد کومن با حضور زلاتان و اسنایدر جوان در آژاکس به جایی نمیرسد. یک بازی یخ زده که تنها عاشقان مرد یخی آن را به یاد خواهند آورد. خاطرات بهتر 3 سال بعد و دعوت از آژاکسیها به لندن برای بازی خداحافظی دنیس برخکامپ رقم میخورد.
اتوئو- زلاتان
بارسا- اینتر 2010
بیشتر شبیه عشقهای مثلثی است. سریالهای این دوران. تعویض دو معشوقه میان دو مرد متنفر از هم. در تابستان سال 2009، مورینیو و پپ گواردیولا دست به قماری بزرگ میزنند. سمی اتوئو پس از سالهای درخشان در نوکمپ و قهرمانی اروپا در دو تیم رایکارد و پپ و در کنار مسی و رونالدینیو و آنری خانه را ترک میکند. مهاجم کامرونی، در میلان. یک معاوضهی بزرگ با زلاتان ابراهیموویچ. زلاتان بلند قامت در میان پسران کوتاه قد لاماسیا.

قرعهی بیرحمانهی لیگ قهرمانان اروپا، داستان عشق و خیانت تابستانی را با زیرکی، جذاب و جذابتر میکند. بارسلونا و اینتر همگروه در مرحلهی اول. اتوئو به نوکمپ باز میگردد و زلاتان به سن سیرو. یک میهمانی در دور گروهی. داستان بدون خونریزی اما انگار کافی نیست. 6 ماه بعد و در بازی نیمهنهایی بار دیگر بارسلونا و اینتر به هم میرسند. پپ و مورینیو. زلاتان و سن سیرو و اتوئو و نوکمپ. اینبار بازی به قیمت جان یک نفر تمام خواهد شد. پپ شمشیر را میکشد و مورینیو سپر فولادین را ... تا همین جا کافیست... حتی بدون گلزنی زلاتان و اتوئو
بکام
من یونایتد- میلان 2011
فرگی بخرش...
فرگی، فرگی بخرش
فرگی بخرش
در دقیقهی 64 یک بازی یکطرفهی ساده در دوران الکس فرگوسن، طرفداران در الدترافورد سرمستانه سرود قدیمی را برای یکی از بتهای کلاس 92 خود میخوانند. دردرخشان برد 4-0 من یونایتد برابر میلان خبری از شکوه سالهای قبل روسونری نیست.. بدون برلوسکونی، بدون مردان قدیمی، بدون خریدهای بزرگ... میلان، شبیه پارکینگهای لوکس قدیمی است. رونالدینیو، زلاتان و ... همگی در پایان راه به میلان میآیند.
آن شب اما ستارهی دنیای فوتبال و البته دنیای مدلینگ آنجاست. بکام پس از بازی با ظاهری آراسته و لباس شیک مشکی میلان بار دیگر راه ورود به قلب طرفداران را میپیماید. اینبار با شال زرد و سبز رنگ با طرفداران، علیه گلیزرها...

رونالدو، لواندوفسکی، هالند و ....
در دورانی هستیم که وفاداری به باشگاه حتی از سوی طرفداران نسل تازه نیز ارزش بزرگی به شمار نمیرود.. ستارهها، خانه را ترک میکند. اگر اسمش را بشود خانه گذاشت. شاید فقط جایی برای توقف. برای پیشرفت و برداشتن گام بعدی. کریستیانو رونالدو، از لیسبون تا الدترافورد. از مادرید تا تورین. و از منچستر تا ریاض را طی میکند و بسیار خوشعصر فرگوسن نمایشی درخشان با کهکشانیهای مادریدی...

برای ارلینگ هالند و جود بلینگام بازگشت به دورتموند، نه بازگشت به خانه که فقط بازگشت به جایی بود که سکوی پرش آنها شد. با فرمت جدید لیگ قهرمانان و بازیهای پرشمار امباپه نیز به زودی به پاریس باز خواهد گشت...
چه یهودا و چه معشوقهی طرفداران، در دنیای امروز باید به دنبال ماشین حساب بگردید... برای شمردن گل بعدی، بعدی و بعدی لواندوفسکی... چه کسی از قلب چند پاره طرفداران دیوار زرد در بازی امشب خبر دارد؟ و از انگیزههای کاپیتان اودگارد در مقابل جود بلینگام و ستارگان نسل جدید رئال مادرید؟
