رسپولیسی ها امروز بی پدر شدند. نه! اشتباه نکنید. هواداران را می گویم. سایه بزرگان و پیشکسوتان سرخ تا آخر عمر بالای سر همه بازیکنان و مربیان آن خواهد بود. اما هواداران...
روز تعطیل آخر پاییز بدترین اس ام اسی که می تواند بیدارت کند همین است: «قدیمی ترین پرسپولیسی درگذشت.» هواداران پرسپولیس دیگر پدر ندارند. دیگر آن صدای دلنشین و زنگدار نیست که برایشان خاطره های قدیمی از تهران و ورزشگاه هایش بگوید. از ساخت امجدیه و سربرآوردن آزادی. از بازی های پرسپولیس رویایی. از شیش تایی ها...
قشنگ ترین خاطره اش خاطره شیش تایی هاست. هرجا دعوت میشد از تلویزیون و رادیو خاطره شیش تایی ها را نباید از دست می داد: «یک روز برای فوتبال به آزادی رفتم بازیکنان تاج آن زمان و پرسپولیس در حال گرم کردن بودند. همان روز 700 تومان حقوق و پاداش گرفته بودم از جیب پیراهنم درآوردم و نذر کردم گفتم یا ابوالفضل! هرگلی پرسپولیس زد 100 تومان برایت کنار می گذارم. گل اول را زد صد تومانی را از این جیب درآوردم به جیب بغلم گذاشتم. گل دوم، گل سوم، گل چهارم، گل پنجم! گل ششم را که پرسپولیس زد گفتم یا ابوالفضل غلط کردم یک صدتومانی برایم بگذار به خانه برگردم!»
خاطره زیاد دارد این متعصب ترین پرسپولیسی ما. هواداری که شاهین مردمی را دید، روزهای خوش پرسپولیس مقتدر را تجربه کرد اما به پای پرسپولیس از نفس افتاده سال های آخر هم با تمام وجودش ماند. شوخی نیست 70 - 80 سال هواداری! برای امروزی ها که با تا خوردن گوشه تراولی رنگ عوض می کنند شاید شوخی خنده داری باشد اما برای هوادار آن هم از نوع متعصبش نه، خوده زندگی است.
جای دیگری می گفت: «همه تهیه کنندگان و کارگردان ها می دانستند مهم ترین بند قرارداد من چیست. روز بازی پرسپولیس باید ورزشگاه باشم، والسلام! تا مدتی کج دار و مریز این قضیه گذشت و من موقع بازی ها سمت امجدیه می رفتم تا روزی که کارگردان یکی از فیلم ها قضیه را جدی نگرفت و برنامه فیلمبرداری گذاشت. 200 نفر سیاهی لشکر و تمام عوامل را سر صحنه کاشتم و رفتم ورزشگاه بازی پرسپولیس را دیدم و فردا برگشتم! از آن روز به بعد همه فهمیدند باید با این بند با من قرارداد امضا کنند، بند پرسپولیس!»
حالا دیگر از آن هوادار متعصب و دوست داشتنی فقط یک خاطره باقی مانده و روز 30 آذر که برای همه پرسپولیسی ها یلدای سیاه پوشی هوادار شد.
جسارت به بازماندگان آن 60-70 هزار نفری که 16 شهریور 52 در ورزشگاه آزادی بودند نشود. مرتضی احمدی برای ما کس دیگری بود. شیش تایی ها هنوز شاهدان زنده زیادی دارد اما دیگر شاهدی ندارد که روی آنتن زنده تلویزیون آن را به رخ رقبا بکشاند...
آخرین آرزویش بود بعد از مرگش با تیتر درشت بنویسند «آی پرسپولیسیها! عمو مرتضی رفت.» تا پرسپولیسیها از رفتنش با خبر شوند. فردا حتما روزنامه پیروزی را میبینی نه؟ روحت شاد عمو مرتضی...