سکان هدایت مادریدیها در دست کارلو آنچلوتی است و او نیز گذر از طوفانها را خوب بلد است؛ اما شاید اینبار فرق داشته باشد...
رئالمادرید در فصل گذشته با مشکلات متفاوتی روبهرو شد. فقدان مهاجم مرکزی مهمترین آنها بود، اما خوسلو فراتر از انتظارات ظاهر شد و کارلو آنچلوتی نیز در مدیریت بحرانها موفق ظاهر شد. در نتیجه، رئالمادرید به قهرمانی در لالیگا و لیگ قهرمانان دست یافت.
در این فصل علیرغم اینکه تصور میشد فصلی رویایی در انتظار مادریدیها است، مشکلات متفاوت و غیرمنتظرهای بر سر راه لوسبلانکوس قرار گرفت.
مصدومیتهای متفاوت از یکسو و جدایی بازیکنان مختلف از تیم، از عمق ترکیب و نیز تعادل تیم کاست.
از سوی دیگر با ورود کیلیان امباپه رئالمادرید در برقراری تعادل تیم بیش از پیش دچار مشکا شد.
همین عوامل موجب شد تا این فصل رئالمادرید بعضاً نتایجِ غیرمنتظرهای (ارجاع به نتیجهی بازی الکلاسیکو) رقم بخورد و همچنین ضعیفترین فصل کارلو آنچلوتی در رئالمادرید از لحاظ امتیازگیری به شمار آید.
در این بین کارلو آنچلوتی بار دیگر از لحاظ تاکتیکی مورد انتقادات متفاوت و بیشماری قرار گرفت.
حال کارلو آنچلوتی با یکی از بزرگترین چالشهای دوران سرمربیگری خود روبهرو شده است و باید دید در نهایت چگونه از این طوفانها عبور خواهد کرد.
این مطلب به بررسی علل این عملکرد پرنوسان مادریدیها، مهمترین مشکلات آنها در این فصل و همچنین راهحلهای کارلتو برای این معضلات خواهد پرداخت.
جای خالی آن مرد آلمانی
از زمان پیوستن تونی کروس به این تیم، رئالمادرید با گذر زمان بیشتر به وی متکی میشد. کهکشانیها از حضور مهندس آلمانی در مادرید نهایت استفاده را میبردند.
خلاقیت تونی کروس در کنار توانایی بالای وی در بازیسازی موجب شده بود تا این بازیکن همواره نقشی کلیدی در اعطای نظم و برقراری ریتم درست در سبک بازی تیم داشته باشد. چنان که کاسمیرو درباره نقش وی چنین گفته است: "بازیهای رئالمادرید همیشه پیرو ریتم تونی کروس است. ریتم او همهچیز را کنترل میکند. اگر میخواست اهستهتر بازی کنیم، آهستهتر بازی میکردیم. اگر او میخواست سریعتر بازی کنیم، سریعتر بازی میکردیم."
با اینحال، با خداحافظی مهندس آلمانی از دنیای فوتبال، رئالمادرید با چالشهایی مواجه شد.
تونی کروس بازیکنی بدون جایگزین در رئالمادرید به شمار میرفت، اما رئالمادرید جایگزینی برای وی خریداری نکرد.
در بین هافبکهای رئالمادرید، هیچکدام خصوصیات مشابهی با تونی کروس ندارند. شوامنی، کاماوینگا، والورده و بلینگام از خلاقیت لازم برخوردار نیستند. این در حالی است که مودریچ نیز باتوجه سن خود، گزینهی ثابتی برای تیم نیست.
در این بین راههای متفاوتی نیز برای حل این مشکل پیشنهاد شدند.
استفاده از آردا گولر در خط میانی یکی از آنها بود، اما این بازیکن هنوز با شرایط بازی در لالیگا تطبیق نیافته است و همچنین از اعتماد به نفس و تجربهی کافی برای رهبری تیم در خط میانی برخوردار نیست.
دیگر گزینه استفاده از براهیم دیاز در این پست است. براهیم نیز علیرغم تجربهی بیشتر و آمادگی بالاتر گزینهی مناسبی به شمار نمیرود، چرا که بیشترین بازدهی این بازیکن در پستهای هافبک تهاجمی و وینگر است.
با تمام این اوصاف اما کارلتو تسلیم نشد و تصمیم گرفت تا به اخرین راهحل روی بیاورد؛ استفاده از دنی سبایوس در چنین نقشی.
سبایوس که سالها است در رئالمادرید حضور دارد، هیچگاه گزینهی اول سرمربیان تیم برای حضور در زمین نبود؛ اما اینبار، کارلتو تصمیم گرفت تا به وی اعتماد کند و دنی نیز تا بدینجا عملکرد مطلوبی داشته است تا مادریدیها امیدوار به بهبود عملکرد خط میانی تیم باشد.
البته واضح است که سبایوس چه از لحاظ سبک بازی و چه از لحاظ سطح فنی با تونی کروس فاصلهی قابل توجهی دارد، اما او این فرصت را دارد تا پس از سالها حضور در سایهها، نقشی پررنگ در رئالمادرید پیدا کند.
دنی سبایوس این فرصت را دارد تا به مهرهای قابل اتکا در جمع کهکشانیها تبدیل شود.
سه تفنگدار
از زمان ورود کیلیان امباپه به ترکیب تیم، همواره ترس از برهمخوردن توازن تیم در فاز هجومی وجود دارد.
تیم رئالمادرید که بار هجومی خود را بر دوش وینیسیوس جونیور و جود بلینگام قرار داده بود، حالا با یک مشکل مهم مواجه شده بود؛ نقش کیلیان امباپه در تیم.
رئالمادرید با احتساب کیلیان امباپه سه وینگر چپ تخصصی دارد. این یعنی کیلیان امباپه انتخاب اول کارلتو برای این پست نیست. این در حالی است که پست تخصصی رودریگو گوئس نیز وینگر چپ است.
این نکته نیز قابل توجه است که باتوجه به نقش موثر جود بلینگام در حملات تیم، میبایست به او نیز در این میان توجه میشد.
برای حل این مشکل، کارلو آنچلوتی راههای متعددی برگزید؛ از استفاده از امباپه در پست مهاجم نوک تا تغییر چیدمان تیم.
در ابتدا کیلیان امباپه که کمی دیرتر از زمان معمول به جمع کهکشانیها اضافه شود، فاقد هماهنگی لازم با بازیکنان بود.
همچنین این ستارهی فرانسوی در پست مهاجم نوک با مشکلاتی مواجه شده بود. عملکرد ضعیف کیلیان در مصافهای تکبهتک و صد البته فرار از تلههای آفساید این شائبه را در ذهن هواداران ایجاد کرده بود که حضور امباپه بر عملکرد کلی تیم تاثیر منفی میگذارد.
با اینحال با گذر زمان، دون کارلو بالاخره راه حل مناسب برای این مشکل را پیدا کرد. در بازیهای اخیر رئالمادرید هم بلینگام، هم وینیسیوس و هم امباپه نقش موثر و مهمی در تیم داشتهاند و اینطور به نظر میرسد که در هر کدام نقش خوبی در تیم دارند.
هماهنگی این سه تفنگدار مادریدیها نیز افزایش یافته است و باتوجه به روابط بسیار خوب و صمیمی آنها، به نظر میرسد کارلو آنچلوتی در کنترل ستارهها و رختکن موفق عملکرد کرده است.
البته در این میان نقش بازیکنانی مثل رودریگو گوئس و براهیم دیاز در هالهای از ابهام است. هر دو بازیکن تواناییهای خود را بارها نشان دادهاند، اما همچنان در زیرسایهی سه تفنگدار مادریدیها قرار گرفتهاند.
همچنین مادریدیها در پست مهاجم نوک همچنین با چالشهایی مواجه هستند. کیلیان امباپه هنوز یک "قاتل بالفطره" نیست و اندریک نیز هنوز به بلوغ لازم دست نیافته است.
با تمام این اوصاف، کارلتو در خط حمله با مشکلات متعددی مواجه بوده، اما بدون بهانهگیری برای حل معضلات تلاش کرده است.
رئالمادریدِ سهستاره
خط دفاعی متزلزل
مادریدیها در سالهای اخیر همواره با مشکلات دفاعی روبهرو بودهاند.
آنها در سالهای اخیر و با جداشدن بسیاری از مهرههای کلیدی آنها در خط دفاع، مانند سرخیو راموس، نقل و انتقالات مختلفی انجام دادند. انتونیو رودیگر از چلسی، داوید آلابا از بایرنمونیخ و ادر میلیتائو از چلسی ورودیهای رئالمادرید به منظور تقویت خط دفاعی بودند.
با اینحال، این موضوع موجب نشد تا چالشهای مادریدیها در بحث دفاع پایان پیدا کند.
خط دفاع کهکشانیها در فصل گذشته از کیفیت مطلوبی (مطلوبِ یک تیم کهکشانی!) برخوردار نبود، اما هواداران لوسبلانکوس در این فصل به معنای واقعی کلمه با خط دفاعی متزلزل مواجه شدند.
در این فصل با جدایی کاپیتان ناچو خط دفاع رئالمادرید تهیتر از قبل شد. بدین منظور فلورنتینو پرز تصمیم به حفظ خسوس وایخو گرفت.
وایخو باتوجه به مصدومیت داوید آلابا و در ادامه ادر میلیتائو فرصت بازی پیدا کرد، اما عملکردی بسیار ضعیف او، اعتراضِ شدید هواداران را در پی داشت.
کارلو آنچلوتی به منظور حل این موضوع تصمیم به استفاده از اورلین شوامنی در خط دفاعی گرفت.
شوامنی فصل گذشته هم چندبار در این پست به میدان رفته بود، اما این فصل شرایط متفاوت بود.
اورلین شوامنی هافبکی است که در فاکتورهای دفاعی عملکرد نسبتاً خوبی دارد، اما عدم موفقیت وی در تطبیق با این پست و نیز ناآمادگی ذهنی موجب شد تا نمایشهای قابل قبولی از وی سر نزند.
در نتیجه فرصت به بازیکنان آکادمی رسید. در تابستان خوان مارتینز به تمرینات تیم اصلی راه یافته بود و موفق به جلب نظر کارلو انچلوتی و کادر فنی تیم شده بود، اما مصدومیت وی از ناحیه رباط صلیبی موجب شد تا فرصت به یک بازیکن دیگر برسد؛ رائول آسنسیوی ۲۱ ساله.
بنابراین، کارلتو فرصت به رائول فرصت داد و آسنسیوی اسپانیایی نیز با اعتماد به نفس کافی به میدان رفت و بسیار خوب عمل کرد.
در ادامه نمایشهای قابل قبول آسنسیو و نیز درخواست هواداران مبنی بر اعطای فرصتهای بیشتر به او، موجب شد تا وی نقش مهمی در اندیشههای دون کارلو پیدا کند؛ اما هواداران همچنان یک درخواست دیگر نیز دارند...
رائول آسنسیو، غافلگیری فصل مادریدیها
ترس و اعتماد
آکادمی تیم رئالمادرید (کاستیا) همواره بازیکنان خوبی را به فوتبال جهان معرفی کرده است. مشهورترین نمونه در سالهای فعلی، اشرف حکیمی است.
در سالهای اخیر نیز با حضور مربیانِ جوان و جدید روی نیمکت تیمهای پایه و نیز حضور کادر فنی مجرب در این تیم، مادریدیها امید دارند تا نسلِ قدرتمندی از بازیکنان جوان را پرورش دهند.
در این بین اما سرمربیان تیم اصلی رئالمادرید هیچگاه بازیکنان آکادمی را در اولویت اول خود قرار ندادهاند.
برخلاف بارسلونا که "لاماسیاییها" عضوی جداییناپذیر از ترکیب تیم هستند، در مادرید ستارگان کلاسجهانی، اثباتشده و باتجربه به بازیکنان خام و بیتجربه ترجیح داده میشوند.
در این بین، کارلو آنچلوتی به عنوان سرمربی یکی از بزرگترین تیمهای دنیا، بازیکنان باتجربه را برای حضور در زمین بازی برتر میشمارد.
اما باتوجه به مصدومیتهای طولانیمدت برخی بازیکنان، نظیر دنی کارواخال و ادر میلیتائو، هوادار خواستار این موضوع شدهاند که فرصت بیشتری به ستارگانِ تیمهای پایه اعطا شود. عملکرد خوبِ رائول آسنسیو نیز بر شدت این خواسته افزوده است، اما کارلتو فعلاً نظر دیگری دارد.
چند ماه پیش کادناسر ادعا کرد که دون کارلو به بازیکن آکادمی اطمینان کامل ندارد؛ شاید این موضوع درست باشد.
کارلو آنچلوتی به عنوان یک سرمربی باتجربه بیشتر از هر شخص دیگری میداند که پوشیدن لباس یکی از بزرگترین تیمهای جهان چه مسئولیتهایی برای بازیکنان جوان به همراه دارد.
بنابراین، پر بیراه نیست که کارلو آنچلوتی به منظور کاهش فشار فیزیکی (ماحصلِ تعدد بازیها) و نیز فشار روانی بازیکنان (ماحصل بازی در یکی از بزرگترین تیمهای دنیا)، به صورت تدریجی به بازیکنان جوان نقش اعطا کند.
این نکته نیز قابل توجه است که برخی بازیکنانِ جوانِ تیم اصلی هنوز با شرایط تیم وفق پیدا نکردهاند و یا از آمادگیِ جسمانیِ کاملی برخوردار نیستند؛ مانند آردا گولر، اندریک و رائول آسنسیو.
همچنین باتوجه به نیاز مبرم تیمهای پایه به بازیکنان خود، احتمالاً کارلتو ترجیح داده تا رائول و آربلووا در تمامِ طولِ فصل از بازیکنان مهم خود برخوردار باشند.
اما با تمام این اوصاف، عملکرد درخشان هانزی دیتر فلیک در بارسلونا، با تیمی متشکل از بازیکنان جوان و بیتجربه، تلنگری است برای باشگاه رئالمادرید؛ که هم سرمربیان تیم اهتمام بیشتری به آکادمی داشته باشند و هم باشگاه ساختاری را فراهم کند که بازیکنان جوان از همه لحاظ برای بازی در چنین تیم بزرگی آمادگی داشته باشند.
از این جمع فقط آسنسیو به تیم اصلی راه یافته است.
فقدان مدافع کناری مطمئن
با رفتن مارسلو از تیم، مادریدیها همواره مشکلاتی را در پست فولبک چپ تجربه کردهاند.
فرلاند مندی در این فصول عملکرد پرنوسانی داشته و باتوجه به افت فاحش وی در دو فصل اخیر، سران لوسبلانکوس تصمیم گرفتند تا فران گارسیا را به ترکیب تیم دون کارلو اضافه کنند.
با اینحال، فران گارسیا نیز نتوانست ضعف مادریدیها در این پست را پوشش دهد و بدین منظور نقش فولبک راست تیم، یعنی دنی کارواخال، حملات تیم بیش از پیش شد و وظایف فرلاند مندی و فران گارسیا در بخش هجومی کاسته شد.
البته کارواخال هم عاری از مشکل نبود. مشکل اصلی دنی مصدومیت بود و به همین دلیل او بازیهای زیادی را به خاطر آسیبدیدگی از دست میداد.
بنابراین کارواخال تصمیم گرفت با بهرهگیری از برنامهی غذایی جدید و نیز تمرینات متفاوت، تا حد امکان برای حل این مشکل تلاش کند، که البته موفق هم شد.
اما این فصل، درست در زمانی که همهچیز مساعد به نظر میرسید، برخورد دنی با یرمی پینو موجب مصدومیت وی از ناحیه رباط صلیبی شد.
این موضوع بر مشکلات دون کارلو افزود. لوکاس واسکز، به عنوان جانشین کاروخال، در حد و اندازههای لازم ظاهر نشد و رئالمادرید نیز موفق به جذب الکساندر آرنولد در نقل و انتقالات ژانویه نشد.
اما با دوری دو هفتهای لوکاس واسکز از میادین، کارلتو تصمیم گرفت تا از فدریکو والورده در این پست استفاده کند. والورده، این آچار فرانسهی اروگوئهای، نمایش خوبی در این پست داشت تا گزینهی جدید آنچلوتی برای این پست باشد.
حال باید دید که در ادامهی فصل کارلو آنچلوتی همچنان به لوکاس واسکز اطمینان خواهد کرد یا فدریکو والورده بر او ارجحیت داده خواهد شد یا اینکه لورنز آگوادو نیز سرنوشت رائول آسنسیو را تجربه خواهد کرد.
دنی کارواخال پس از برخورد با یرمی پینو دچار مصدومیت شد
سنت در برابر مدرنیته
از زمانی که کارلو آنچلوتی به رئالمادرید بازگشت، همواره به دلیل سبک بازی تیمش مورد انتقادها قرار میگرفت.
تیم کارلتو به پرس از بالا اعتقادی ندارد و خود دون کارلو نیز به استفاده از تاکتیکهای مدرن و جدید بیمیل است.
رئالمادرید تحت هدایت او همچنان اشتیاق زیادی به استفاده از مید-بلاک و لو-بلاک دارد. رئالمادرید با استفاده از لو-بلاک در مقابل منچسترسیتی (در فصل گذشته) پیروز میدان بود، اما امسال در بازیهایی مثل جدال با بارسلونا در سوپرجام، یا حتی در بازی مقابل اتلتیکو بیلبائو با مشکل مواجه شدهاند.
مادریدیها همچنین در آماری چون مالکیت توپ و XG عملکردِ درخشانی ندارند. آنها معمولاً کمتر از حریف مالک توپ هستند و با Tempo بازی آنها نیز بالا است؛ همان چیزی که کارلتو آن را راکاند رول مینامد.
معمولاً در مراحل اول، دوم و سوم بازیسازی مادریدیها توپ را به سرعت پاس میدهند و میل زیادی به حفظ توپ برای دقایقی زیاد ندارند.
این موضوع به خصوص در بازیهای بزرگ بیشتر نمایان میشود. برای مثال در بازی در مقابل منچسترسیتی آنها به سرعت توپ را پاس میدهند تا از شر پرسهای شدید سیتیزنها خلاص شوند.
همچنین لوس بلانکوس علاقهی زیادی به شوتهای خارج از چهارچوب دارد و از این حیث یکی از تیمهای موفق به شمار میرود؛ هر چند که مجموعاً در بازیهای بزرگ، کیفیت موقعیتگلهای آنها مورد انتقاد قرار گرفته است.
تیم کارلتو در فصول اخیر به ارسال از جناحین و گلزنی از طریق ضربات سر اتکا کرده بود، اما این فصل باتوجه به مصدومیت دنی کارواخال در جناح راست و عملکرد ضعیف مندی و گارسیا در جناح چپ، همان طور که اشاره شد، یکی از ضعیفترین تیمها در این زمینه بوده است.
تیم کارلتو همچنین در اجرای مرحله آخر بازیسازی و خلق موقعیت به شدت به مهارتهای فردی بازیکنانش متکی است. جود بلینگام، وینیسیوس جونیور، رودریگو گوئس و لوکا مودریچ (البته این فصل باتوجه به اینکه بیشتر به عنوان تعویضی به میدان میآید، نقش کمتری در این زمینه دارند) محور حملات کهکشانیها بودهاند.
به همین منظور تیمهای تحت هدایت کارلتو معمولاً "بازیکنمحور" هستند، نه "سیستممحور"؛ بنابراین، نقش ستارهها در تیمهای کارلتو انکارناپذیر است. ستارهها نقش اصلی تیمهای او بودهاند و مهار آنها مساوی با ناکامگذاشتن تیم وی در برخی فاکتورهای مهم بوده است.
البته که این موضوع نکتهی مثبتی نیز دارد. باید توجه کرد که رئالمادرید همواره تیمی متشکل از ستارههای بزرگ و کلاسجهانی بوده است و اعطای نقش کافی به هر بازیکن همواره در این تیم معضلی به شمار میرفت.
حال کارلو آنچلوتی با آگاهی از این موضوع، توازن خوبی در این زمینه برقرار کرده و رضایت بازیکنان را نیز به دنبال داشته است.
هر بازیکن در تیم کارلتو از نقش قابلتوجهی و نیز آزادی عمل خوبی برخوردار است و این موضوع به
بنابراین، سنتگرایی دون کارلو با تمام معایبی که داشته است، از مزایایی قابل توجه نیز برخوردار است.
اما در نهایت، زمان مشخص خواهد کرد که ایا بهتر بود کارلو آنچلوتی برای پوشاندن نواقص و تقویت برخی پستها (نظیر هافبک، دفاع وسط و دفاع کناری) به فلورنتینو پرز اعمال فشار میکرد، به بازیکنان جوان، باانگیزه و مستعد تیم اطمینان کرده و فرصت بازی میداد و از سیستم "بازیکن محور" و سبک بازی مدنظر خود دست میکشید و یا اینکه خیر.
در هر صورت، فعلا سکان در دست اوست و این ناخدای باتجربه نیز خوب میداند چگونه از طوفانها و دریای مواج عبور کند؛ اما شاید اینبار فرق داشته باشد.