چند روز پیش دنیا خبر عجیبی شنید جان ماتسون در 77 سالگی درگذشت کمتر کسی صدای اورا یاد میبرد ان صدای دوست داشتنی ...فوتبال را - اما جان ماتسون چرا انقدر محبوب شد؟
1- با صدایت بازی کن
آقای گراشگر زمانی آنقدر به محبوبیت رسید که صدای بقیه همکارانش درآمد. مردم برنامه های ورزشی بی بی سی جهانی را فقط با صدای جان موتسون قبول داشتند و رسما اعلام کرده بودند موقع گزارشگری باقی مجری ها ترجیح می دهند اصلا بی خیال دیدن بازی ها شوند.
مسئله آنقدر پیچیده شده بود که یک روز مربی سخنرانی های ملکه الیزابت انگلستان که یکی از گفتاردرمان های مشهور اروپا هم هست، آستین بالا زد و برای سردرآوردن از راز موفقیت جان موتسون شروع کرد به تحقیق. شش نفر از مهمترین گزارشگرهای شبکه های تلویزیونی معروف در کنار موتسون انتخاب شدند. باری دیویس، جون شمپیون، آلن پاری، کلیو تیلدسلی، آلن گرین، جاناتان پیرس.
گفتار درمان ها مدت ها روی الگوهای صدای گزارشگرها کار کردند. نتیجه خیلی زود معلوم شد. موتسون از 5 آزمایش مخصوص آنها گل امتیاز را گرفت. او 30 امتیاز گرفت در حالی که هر کدام از گزارشگرها نهایتا بین 12 تا 22 امتیاز گرفتند؛ در حالی که بالاترین رقمی که هر آدم معمولی دیگری در آزمون کارشناسان می توانست به دست بیاورد 11 بود!
موتسون در نبرد با رقبا برنده مطلق شد اما چرا؟! «او برنده شد برای اینکه از همه بیشتر می توانست روی شنونده تاثیر بگذارد. می دانید برای چه؟ او یک ابزار عجیب با خودش دارد؛ هنر استفاده از صدا!»
جین کامینز مسئول گفتاردرمانی ملکه انگلیس این مسئله را اینطور توضیح می دهد: «در آزمایشی که ما از گزارشگرهای مشهور گرفتیم، همه شان به خوبی می توانستند با صدای شان قابلیت هایی مثل هیجان و اشتیاق را ایجاد کنند اما هیچ کدام مانند موتسون تاثیر نداشتند. او کنترل عجیبی روی صدایش دارد. گاهی آنقدر می تواند فریاد بزند و حجم صدایش را بالا ببرد که هر آدم بیزار از فوتبالی را به شوق بیاورد و گاهی آنقدر آرام و متین گزارش می دهد که می تواند همه را آرام کند؛ حتی طرفداران دو آتشه تیمی که دروازه شان گلباران شده باشد.
راز موفقیت موتسون در کنترل صدایش است. من تا امروز هیچ کسی را ندیده ام که مثل او بتواند در یک لحظه صدایش را اینقدر بالا و پایین ببرد؛ نه هیتلر، نه موسولینی و نه حتی خود ملکه این قابلیت را در استفاده از صدایشان برای به هیجان آوردن سربازها ندارند!»
2- تیپ منحصر به فرد داشته باش
هیچ فکرش را کرده اید این روزها فوتبالیست ها و ستاره های معروف دنیا چرا سر و وضعی متفاوت از سال های پیش دارند. آنها می خواهند با نشانه گذاری روی ظاهرشان همیشه توی ذهن طرفدارها بنشینند. موتسون هم این کار را با مردم کرده. او نه فقط با صدایش روی مخاطب نشانه گذاشته که با ظاهرش هم خودش را توی دل مردم جا کرده «جان موتسون برای خودش شخصیت سازی کرده است. او که از اول می دانسته با صدایش چه تاثیری روی بیننده های مشتاق بازی می گذارد، سعی داشته با ظاهرش هم روی دیگران تاثیر بگذارد. پوشیدن کت عجیب و غریبش در هر شرایطی یعنی اینکه او به گیرنده های بصری فوتبالدوست ها هم اعتماد کرده!»
جاناتان فورد یکی از کارشناسان مد روز انگلستان یکی از رازهای موفقیت و ماندگاری جان موتسون را اهمیت دادن او به داشتن ظاهری خاص می داند. به عقیده او، موتسون با زیرکی لباس خاص خودش را انتخاب کرده. یک کت پوست گوسفندی با یک فریم خاص عینک. فورد معتقد است موتسون به عمد حتی این کت از مد افتاده دهه هفتادی را هنوز برای خودش نگه داشته.
او به عمد برندسازی کرده است. انگار که بخواهد نشان بدهد گزارشگری کار ساده ای نیست و هر اتوکشیده عصاقورت داده ای یا بوقچی فوتبالدوستی نمی تواند کار یک گزارشگر را انجام بدهد. او با مدل خاص لباس می خواهد نشان بدهد که گزارشگرها آدم های خاصی هستند، آدم هایی که با فلسفه خاصی حتی لباس شان را انتخاب می کنند. او می دانسته که مردم اگر صدای او را در خیابان نشوند، حتما با دیدن لباس خاصش به یادش می افتند. تیپ سازی از یک گزارشگر موفق روش عجیب موتسون برای تاثیرگذاری بود.»
کت آقای گزارشگر آنقدر طالب داشت که چند وقت پیش در یک حراجی در لندن یکی از نمونه های آن با قیمتی چند هزار دلاری به فروش رفت، آن هم با این عنوان «کتی که همه بازی های دنیا را دیده!»
3- نقد بکن اما محکوم نکن
این روزها بین اهالی فوتبال یک عقیده خاص هست؛ اینکه تا کسی خودش یک مربی یا بازیکن تیم نباشد، حق ندارد درباره اعضای کادر فنی یا بازیکن ها نظر بدهد اما موتسون برای این ادعا یک جواب خوب دارد: «شما برای اینکه درباره مزه یک شیرینی خوب یا بد حرف بزنید، لازم نیست حتما یک شیرینی پز ماهر باشید. این مردم هستند که خوبی و بدی هر جنسی را باید تعیین کنند، نه صاحبش!»
به نظر موتسون یک گزارشگر حق نقد کردن دارد اما حق ندارد یک تیم را به خاطر عملکردش محکوم کند: «نقد کردن یک چیز است و سرزنش یک چیز دیگر! باید از همان اول خیالتان تخت باشد که با آگاهی و دلیل درست و حسابی دارید تیم روبرو را به چالش می کشید، وگرنه غر زدن و به سخره گرفتن بازیکن ها را که هر کسی بلد است.»
به عقیده موتسون یک گزارشگر خوب هیچ وقت نباید درباره تیمی طوری حرف بزند که طرفداران آن تیم را برنجاند. نقد گزارشگر باید نرم باشد و طوری زیرکانه بیان شود که حتی طرفدارهای دوآتشه تیم را هم به جایی برساند که فقط سر تکان بدهند و همان گلایه ها را از تیمشان بکنند.
4- گاهی شوخی کن
شوخ طبعی و طنزی که آقای گزارشگر در کلامش داشت، برای فوتبالیست ها و تماشاگرها همیشه غافلگیرکننده بود. او با زبان طنز نقدهای تند و تیزی می کرد که به مذاق خیلی ها خوشایند نبود اما تماشاچی ها را منفجر می کرد. شاید اعضای کادر فنی تیم ها یا طرفداران متعصب از شوخی های آقای گزارشگر با تیم شان خوشحال نمی شدند اما همین که موتسون با همان لحن تیم حریف را به شوخی می گرفت، دلشان برای او غنج می رفت.
5- آمار همه بازیکنان را داشته باش
اولین و البته مهمترین مهارت هر فردی در گزارشگری فوتبال، استفاده از حافظه است؛ آن هم در جایی که صحبت صدم ثانیه ها مطرح است. می گویند جان موتسون در شناخت بازیکن ها تبحر عجیبی داشت و چنان حافظه عجیبی که هنوز کسی به گرد پایش نرسیده.
استاد، اسم و رسم همه بازیکن هایی که زمانی جلوی چشمش آمده اند - در همه لیگ های اروپا و تورنمنت های بین المللی - را از بر است و می تواند با دیدن کوچکترین نشان ظاهری از طرف، او را بشناسد.
موتسون آنقدر با مهارت می تواند از حافظه تاریخی اش استفاده کند که با دیدن هر بازیکنی بگوید او تا آن زمان چند بار در زمین توپ زده است. موتسون اطلاعات همه بازیکن های دنیا را از سال 1949 تا زمان بازنشستگی اش یعنی 40 سال بعد به یاد داشت و گاهی چنان اطلاعاتی از بازیکن ها به تماشاگرها می داد که در هیچ دایره المعارفی پیدا نمی شد.
6- جوری حرف بزن که همه بفهمند
خیلی وقت ها گزارشگرهای بازی ها فکر می کنند وقتی پشت میکروفون نشسته اند، آن سمت فقط یک عده مربی دارند به آنها گوش می دهند. کار طرف حرف ندارد اما این چیزی نیست که در گزارشگری فوتبال موفقیت به همراه داشته باشد. «همیشه وقتی خواستید یک بازی را گزارش کنید، فکر کنید که مادربزرگ پیرتان روبرویتان نشسته و دارد به حرف هایتان گوش می دهد، نه سرمربی تیم ملی انگلستان.»
برایان مور مجری مشهور انگلیسی درباره یک گزارشگر خوب چنین نظری دارد: «موتسون موفق بود، برای اینکه زبان خاصی داشت. او یک جوری گزارش می کرد که همه می فهمیدند. گزارشگر خوب باید سلیقه شنوایی مردم را بشناسد، بداند چطوری باید جمله اش را بگوید که نه مردم از لحن عامیانه اش برنجند و نه از کلام حرفه ای اش چیزی سر درنیاورند.»
7- برای بیننده از حاشیه ها هم بگو
برای کسی که پای قاب تلویزیون نشسته، شاید مهمترین نکته دیدن بازیکن های محبوبش باشد اما ته دل این تماشاگرها همیشه یک حسرت بزرگ هست که بالا و پایین می رود؛ اینکه کاش به جای پای تلویزیون روی یکی از صندلی های ورزشگاه نشسته بودند و همه حاشیه های بازی را با چشم خودشان می دیدند، به خصوص زمان بازی های بین المللی بزرگ مانند جام جهانی، این حسرت ها و آه کشیدن ها بزرگتر و بیشتر است.
این وسط گزارشگر باید هم تماشاگرش را در جریان روند بازی قرار بدهد، هم از حال و هوای بازیکن ها بگوید و هم از وضع و حال ورزشگاه. انگار که بخواهد با کلمه و جمله برای تماشاچی تلویزیونی اش یک تصویرسازی حقیقی داشته باشد؛ کاری که موتسون با مهارت آن را انجام می دهد. خودش در یکی از مصاحبه هایش با گاردین گفته: «دنیای فوتبال دنیای کوچکی است، نه مرز دارد و نه مرزبانی. همه توی خانه هستند و یکی از آدم های این جهان.
مردم در خانه ها، خودشان را در این استادیوم ها یا همان دنیاهای کوچک می بینند. حتی تک تک اسم بازیکن ها که مهمترین آدم های این دنیا هستند را می شناسند. ساختن تجربه سفر به این دنیای کوچک و در عین حال بزرگ فقط به عهده گزارشگرهاست. گزارشگری همه اش بیان چیزی نیست که بیننده به چشم می بیند. گزارشگر باید از ندیده ها هم بداند و بگوید.»
معروف ترین گزارشگر دنیا سوتی زیاد داده است
زرد توی تلویزیون سیاه و سفید؟
استاد با همه بروبیایی که داشت سوتی های شاهکاری توی کارنامه اش دارد، آنقدر که یکی شان عنوان مسخره ترین سوتی تاریخ را در نظرسنجی یکی از روزنامه های انگلستان به خودش اختصاص داده: «برای آن دسته از علاقمندانی که تلویزیون های سیاه و سفید دارند، باید عرض کنم تیم تاتنهام با لباس یکدست زرد بازی می کند...»
مشهورترین سوتی های او که تا مدت ها سر زبان ها افتاد اینها هستند:
- اگر دیوید بکام این گل را به ثمر می رساند دومین گلی می شد که او تا امروز برای تیم انگلستان وارد دروازه کرده... البته نه... گل چهارم... شاید هم پنجم... مطمئن نیستم... مهم نیست. مهم این است که او با بودنش می تواند بازی انگلستان را تغییر بدهد.
- این بار هیچ کدام از بازیکن های تیم گوشواره ندارند... البته نه... یکی شان لنز توی چشم هایش دارد!
- بکام اصلا آمادگی همیشگی اش را ندارد... او اصلا روی 110 درصد شرایط جسمی اش نیست!
- چه زمان بدی برای گل خوردن... دقیقه 27!
- الان فهمیدم که رئال مادرید یک گل دیگر هم زد. با این وجود اگر ماشین حساب درست بگوید، نتیجه بازی تا الان باید 4-3 شده باشد. البته من حدس می زنم، مطمئن نیستم!
موتی کتاب هم زیاد نوشته
آقای عبارت های خاص
«چه می کنه این بازیکن...» اصطلاح آشنایی برای ما ایرانی ها که اولین بار از دهان گزارشگر سرشناس بی بی سی بیرون آمد. مجری 65 ساله بی بی سی غیر از گزارشگری، دست به نوشتنش هم خوب است و تا امروز کلی کتاب نوشته. معروف ترین شان هم «خاطرات یک سال زندگی یک گزارشگر» یا «موتی: 40 سال گزارشگری» است که در اینجا گوشه هایی از آنها را با هم مرور می کنیم:
- من سوتی زیاد دادم اما یکی شان از همه بدتر بود. شاهکار بود یعنی. «اندی کول تا اینجای کار 27 گل در این فصل به ثمر رسانده؛ یعنی دقیقا دو برابر فصل گذشته!» بعد از گفتن این جمله برای چند لحظه ساکت بودم و همه اش داشتم فکر می کردم که مگر 27 هم تقسیم بر 2 می شود! می دانید این اقتضای شغل ماست. داری به یک چیز فکر می کنی و چشم هایت یک چیز دیگر می بیند و به مغز فرمان می دهد.
- سه گروه توی فوتبال از همه بدشانس تر هستند: دروازه بان ها، داورها و گزارشگرها؛ برای اینکه مردم تا عمر دارند اشتباه های آنها را از یاد نمی برند.
- من که می گویم تا امروز انگلستان بازیکنی مانند پل گاسکوین به خودش ندیده. اروپا هم مانند اریک کانتونا دیگر نخواهد داشت.
- من حافظه خوبی دارم. نه از کارشناس زیاد کمک می گیرم و نه گروه آمار و تحقیقات و این حرف ها را دارم. من فقط همه چیز را به خاطرم می سپارم. گاهی مسائلی درباره بازیکن های قدیمی یادم هست که الان اگر از خودشان هم بپرسید نمی دانند چندتا
گل زده اند. من آمار همه گل های بازیکن های انگلستان را دارم. باور ندارید می توانید امتحان کنیم!
چرا در گزارش های خارجی دو نفر با هم گزارش می دهند؟
یکی تو یکی من
فرانسوی ها به آنها می گویند مشاور. ایتالیایی ها مفسر تکنیکی و در فوتبال شبکه جزیره به گزارشگرهای کارشناس معروفند. در ظاهر کنار گزارشگرهای فوتبال می نشینند تا با اطلاعات جامع و کاملی که دارند بعضی مواقع به آنها کمکی کرده باشند اما واقعیت این است که آنها بیشتر به بعد فنی بازی می پردازند و گزارشگرها بیشتر کارشان سرگرم نگه داشتن بیننده هاست.
این گزارشگرهای همراه بیشتر در زمان بازی های بین المللی به درد می خورند. آدم هایی که سفرهای زیادی به نقاط مختلف دنیا داشته اند و از چند و چون فرهنگ ورزشی مردم جهان خبر دارند. تجربه ای که کمتر با تماشای فوتبال از تلویزیون به دست می آید.
مهارت کارشناسان همراه در بیان مسائل حاشیه ای بازی ها فقط با تجربه رویارویی با فرهنگ های مختلف مردم به دست می آید. داستانی که شاید کمتر گزارشگری از پس آن بربیاید.
این وسط حساسیت هایی که روی گزارشگرهای دنیا هست، روی این کارشناس های فوتبالی نیست. آنها می توانند و حق دارند از کلیشه هااستفاده کنند؛ برای اینکه لزوما نباید مهارت رسانه ای داشته باشند. بیشتر هم زمانی می توانند داشته های کارشناسی شان را به رخ بکشند که نمایش بازی روی صحنه های آرام رفته باشد، وگرنه هیچ بیننده پرشوری تاب روده درازی های آنها را وسط بازی تیم محبوبش ندارد.
بعضی هایشان تجربه های فرهنگی دارند و بعضی دیگر یا کارشناس های داوری یا پیشکسوت و ستاره سال های دور که می تواند در زمان های حساس بازی به کمک گزارشگر بیاید؛ مثلا درباره امکان اشتباه در مورد یک پنالتی حساس صحبت کند یا از خطای بازیکن های دو تیم حرف بزند.