طرفداری | در ژانویه 2010، تیم ملی توگو برای شرکت در جام ملتهای آفریقا عازم آنگولا بود. اما در کابیندا اتفاقات هولناکی رخ داد؛ یک گروه تروریستی به نام «جبهه آزادیبخش کابیندا» اتوبوس تیم ملی توگو را مورد تهاجم قرار دارد. راننده بلافاصله مورد هدف گلوله قرار گرفت تا اتوبوس متوقف شود. یکی از اعضای کادرفنی و همچنین مسئول رسانهای توگو نیز جان خود را از دست دادند. بازیکنان توگو، از جمله امانوئل آدبایور، زیر صندلیهای خود پنهان شده بودند و تلاش میکردند با عزیزان خود تماس بگیرند. روایتی که در ادامه میخوانید، مصاحبه بیبیسی با آدبایور است.
امانوئل آدبایور و دوستانش در معرض گلوله باران قرار گرفته بودند. آدبایور که از مرگ وحشت داشت، آرزو میکرد برای آخرین بار با همسر باردارش صحبت کند و به همین خاطر با او تماس گرفت: «گوش کن، اگر بچه پسر بود، اسمش را امانوئل جونیور بگذار. اگر دختر بود، مطمئن شو که اسمش را امانوئلا بگذاری». همسرش که نگران شده بود، پاسخ داد «چرا؟ چرا؟ چرا؟ چرا اینها را میگی؟». اما پاسخی نشنید. تیراندازی مجددا آغاز شد و او مجبور شد گوشی را از دست خود رها کند. پانزده سال پس از آن حادثه تلخ، تاثیرات عمیقی بر دیدگاه آدبايور نسبت به زندگی برجای مانده است. از آن روز به بعد، تغییری اساسی در درون او شکل گرفت. او به این تفکر رسید که باید هر لحظه را به مثابه آخرین لحظه زندگی خود در آغوش کشید و از آن لذت برد، زیرا زمان پایان زندگی برای هیچکس معلوم نیست:
به خودم گفتم باید از تک تک لحظات زندگی لذت برد چون شما نمیدانید چه اتفاقی در آینده رخ خواهد داد. کابیندا تاثیر بزرگی در زندگی من ایجاد کرد.
هیچکس اطلاعی از منطقه جنگی نداشت
پس از گذراندن مرحله آمادهسازی در جمهوری کنگو، تیم ملی توگو عازم استان کابیندا شد. کابیندا منطقهای محصور در خاک آنگولا است که توسط جمهوری دموکراتیک کنگو از سایر مناطق این کشور جدا شده است. بر اساس مقررات مسابقات، تیمها موظف بودند با پرواز به شهر لوآندا، پایتخت آنگولا، سفر کنند و سپس به مناطق شمالی این کشور بازگردند. اما هیئت اعزامی توگو تصمیم به سفر زمینی گرفت. به منظور تامین امنیت تیم، اسکورت نظامی در اختیار آنان قرار گرفت. با این حال، بازیکنان توگو به جای احساس خطر، با نحوه پوشش محافظان خود شوخی میکردند. آدبايور در این باره میگوید:
نحوه پوشش آنها شبیه فیلمهای اکشن بود. حتی چشمهایشان هم دیده نمیشد. چاقو، نارنجک، کلاشینکف، هفتتیر... انگار فکر میکردند نینجا هستند! ما آن زمان نمیدانستیم که وارد منطقه جنگی شدهایم.
حمله مسلحانه توسط گروهی از جداییطلبان صورت گرفت که هرگز تصمیم پرتغال مبنی بر الحاق کابیندا به خاک آنگولا را نپذیرفته بودند. این حمله در حالی آغاز شد که اتوبوس حامل بازیکنان توگو در حال عبور از جنگل بود. زخمی شدن شدید راننده اتوبوس در ابتدای حمله، مانع از فرار بازیکنان شد و درگیری مسلحانه شدیدی در پی آن رخ داد. این درگیری خونین دستکم نیم ساعت به طول انجامید و در جریان آن، دروازهبان سوم تیم که از ناحیه ستون فقرات مورد اصابت گلوله قرار گرفت، مجروح شد. آدبایور ادامه میدهد:
او یک زیرپیراهن سفید بر تن داشت. اما وقتی از جایش بلند شد، سرتاسر قرمز بود.
آیا تا به حال «مرگ» کسی را دیدهاید؟
در نهایت، بازیکنان از اتوبوس آسیبدیده خود که شیشههای آن کاملا خرد شده بود، نجات یافتند و به بیمارستانی در حومه شهر کابیندا منتقل شدند. استانیسلاس اوکلو، دستیار شخصی آدبايور و مسئول رسانهای فدراسیون فوتبال توگو، در کنار او حضور داشت. آدبایو در مورد دوست صمیمیاش میگوید:
او مدام از درد شکمش مینالید، اما جراحتی که دیده بود، فقط یک سوراخ کوچک مانند محل تزریق بود. وقتی به بیمارستان رسیدیم و او را روی برانکارد حمل میکردیم، به او گفتم: «دوست من، باید قوی باشی. قول میدهی که تلاش کنی؟». وقتی پزشک رسید، گفت که دو یا سه گلوله از همان سوراخ وارد بدن او شده است. وقتی استن این را شنید، ناامید شد. من به او گفتم: «نه، تو باید زنده بمانی. خانوادهات در توگو منتظر تو هستند. همه ما کنار تو هستیم». سپس متوجه شدم که سرش دیگر حرکت نمیکند. من تا آن زمان هرگز مرگ کسی را از نزدیک ندیده بودم و نمیدانستم مردم چگونه میمیرند.
ساعتها او را صدا کردم، اما هیچ پاسخی نمیداد. در آن لحظه بود که به معنای واقعی کلمه دیدم کسی در برابر چشمانم جان میدهد. دیدم که چگونه برای آخرین بار چشمانش را بست. باور کردن آن بسیار دشوار بود.
اوکلو یکی از دو عضو هیئت اعزامی توگو بود که در آن روز جان خود را از دست داد. آبالو آملهته، مربی کمک تیم ملی توگو، نیز در این حادثه به قتل رسید. در همین حال، کوجوودی اوبیلاله، دروازهبان سوم تیم، از ناحیه کمر به پایین فلج شده است.
از اتوبوس و چمدان به «بمب»
آدبايور معتقد است که در صورت عدم وقوع یک اشتباه در مرز کنگو-آنگولا، تعداد تلفات بسیار بیشتر میشد. هنگام عبور از ایستگاه بازرسی، به هیئت اعزامی توگو دو اتوبوس اختصاص داده شد: یکی مجهز به سیستم تهویه هوا و دیگری فاقد آن. به اشتباه، تجهیزات و چمدانهای تیم در اتوبوس اشتباه بارگیری شد. به همین دلیل، بازیکنان تصمیم گرفتند تا در اتوبوس فاقد تهویه هوا سوار شوند تا زمان بارگیری مجدد را کاهش دهند. این تصمیم در نهایت، جان بسیاری از بازیکنان را نجات داد. آدبایور ادامه میدهد:
در اتوبوس اول، به دلیل وجود سیستم تهویه هوا، پنجرهها و پردهها بسته بودند. اما در اتوبوس دوم، ما تمام پنجرهها را باز کردیم و اکثر بازیکنان لباسهای خود را درآوردند چون هوا بسیار گرم بود. فکر میکنم وقتی مهاجمان ما را دیدند، تصور کردند که ما هوادارانی هستیم که در حال پیروی از آنها هستیم. بنابراین، به اتوبوس اول حمله کردند. آنها آن اتوبوس را منفجر کردند. مطمئنا یا از نارنجک استفاده کرده بودند یا بمب.
کنار آمدن با تروما
مدت زمان زیادی طول نکشید که مقامات توگو تیم ملی را از حضور در جام ملتهای آفریقا خارج کردند. دو هفته بعد، آدبايور به شمال انگلیس بازگشت. او در این مورد افزود:
از این فرصت استفاده میکنم تا از باشگاه منچسترسیتی تشکر ویژه کنم. پس از بازگشت، آنها تراپیستی را در اختیار من قرار دادند که هر روز به خانه من میآمد و به من یاد میداد که چگونه با این حادثه کنار بیایم. او همیشه سعی میکرد درباره موضوعات دیگری با من صحبت کند؛ درباره آینده، طبیعت، زندگی. برای این که بتوانم آن حادثه را فراموش کنم. و در واقع، او به من کمک کرد تا فرد دیگری شوم.
با وجود کمک روانشناس، امانوئل آدبایور 8 ژانویه 2010 را فراموش نکرده است. حتی وقتی در حال تماشای فیلمهای اکشن است، یاد آن روز کابوسوار میافتد:
وقتی کسی چیزی را میاندازد و صدایی شبیه صدای شلیک گلوله ایجاد میشود، بلافاصله به آنچه در سال 2010 رخ داد، فکر میکنم. مجبورم با این خاطره تلخ زندگی کنم. اگرچه از آن دوران سخت عبور کردهام، اما اکنون بخشی از زندگی من است.
دختر آدبايور که در ژوئیه همان سال به دنیا آمد، نیز یادآور آن دوران است. با زنده ماندن پدرش، آنها تصمیم گرفتند نام او را کندرا بگذارند.