بُریدیم دیگه از جَبرِ زمانه
که کُنَد سَخت بی بهانه
میکُنَد مارا چپ و راست
گوید این کیر قسمتِ ماست
کیری که هرگز نخوابد
طفل و پیر، محفوظ نماند
گندهتر از، دَکلِ نفت
میکند خشک، بدونِ کف
بیضه هایش پولادین است
پشم و پیلش آهنین است
مَنیاش جِنسَش اسیدی
رنگ و بویش از پلیدی
آنچنان با فشار گاید
بشکه بشکه نفت درآید
بهرِ بشکهی نفت و گاز
سوراخِ ماها شود باز
اما وقتِ سور و شادی
ما هستیم مردمِ عادی
اونا ماشینای شاستی
ما سه چرخه،اونم قسطی
اونا گوشت به این کُلُفتی
ما پِیِ نذریِ مُفتی
اونا شامپاین وسطِ آب
ما عرق سگی بعدش خواب
اونا پارتی توی باغا
ما شادیم با گوزِ بابا
اونا برف و چوبِ اسکی
ما تویوپ مشما مشکی
اونا مون بلان و رولِکس
ما تهش یه بسته کُدِکس
اونا پنت هاوس جای خونه
ما بودجه در حدِ لونه
خلاصه این جبر با کیرش
کرده مارو بد اسیرش
بهتره نگم دیگه از جبرِ کونی
و اِلا میکُنَتم تَهِ یه گونی