مطلب ارسالی کاربران
دانشگاه گندی شاپور
پزشکي و فلسفه در گند یشاپور
به گفته ابن الندیم در الفهرست، شاپور دوم پزشکي یوناني به نام تیادوروس را براي درمان خود به این شهر فرخواند و او به درمان شاه ایران پرداخت.وي نزد شاپور بسیار گرامي بود و گفته میشود کتابي نیز در دانش پزشکي نوشته است که پس از آن به تازي برگردانده شده است.این پزشک یوناني چنان در دل شاپورراه یافت و چنان گرامي و ارجمند بود که به دستور شاپور کلیسایي در گندیشاپور براي وي ساخته شد و گروهي از هم کیشان وي را که جزو اسرا بودند آزادساخت.پس از شاپور، خسرو انوشیروان چون همانند شاپور دوستدار دانش وفلسفه و اندیشه بود
دستور گرداوري نسکهاي مهم پزشکي، فلسفي و علمي را داد و به همینگونه به پیشرفت این مرکز علمي کمک فراواني کرد.گرد آوردن دانشمندان در کنگره هاي پزشکي و مجالس گفتگو و فرستادن برزویه پزشک به هند به دستور انوشیروان وآموختن فلسفه نزد فیلسوف سوري به نام اورانیوس همه دست به دست هم داد تا گندی شاپور بزرگترین مرکز پزشکي پیش از اسلام درآمد.
در گندیشاپور گروهي ازپزشکان ایراني و هندي و سریاني و یوناني به آموزش پزشکي سرگرم بودند و این آموزش نخست به زبان یوناني و سپس پهلوي بود، ولي زبان پزشکان گندیشاپور پارسي بود. نشانه هاي زبان پارسي در بخشهاي داروسازي بسیار روشن و نمودار است.در کتاب تریاق ابن سراپیون حبي به نام حب حکیم بروزیه پزشک که برگردان لاتین آن Pillulac Barsiati Sapientis است، آمده است که در گندیشاپور پزشکان ایراني در داروسازي بسیار قوي بودند. (گرفته شده از تاریخ پزشکي نوشته دکتر الگود برگ.)پیشرفت دانستني ها و دانشهاي یوناني در شهر رها، از سوي انتاکیه و به سبب گسترش کیش مسیح در قرن دوم میلادي در آن رواج کامل و سپس رسمیت یافت.گروهي از ایرانیان در دوران ساساني به کیش مسیح درآمدند و در این مدرسه از ایرانیاني که قبول آیین مسیح کرده بودند، در کلیساهاي بین النهرین مشهور مي باشند و نسکهایي چند بدست گروهي ازدانشمندان ایراني به سریاني نوشته شده است.
مردم رها در قرن دوم بالهجه اي که نام آن سریاني و شاخه اي از زبان آرامي است، گفتگو مي کردند که در نتیجه زبان مسیحیان این ناحیه شد و پس از پا گرفتن دانشهاي یوناني در این شهر این لهجه،زبان دانشیک این مرکز و نتیجه آن شد که گروهي زیادي از نسکهاي یوناني را به سریاني برگردانده شوند.سپس در دوران اسلامي گروهي از مترجمان این نسکها یوناني را یایکسره از یوناني به تازي و یا از سریاني به تازي برگرداندند.
شهر رها پس از حدود قرن چهارم میلادي مکتبي نو به نام مکتب ایرانیان پیشرفت و شهرت بسیار یافت چون بیشتر شاگردان این مدرسه ایراني بوده اند. این مکتب با آمدن نسطوریوس رواج بیشتري یافت.شهر رها در آنزمان بهدلیل بوجود آمدن این مکتب ایرانیان شهرت بسزایي یافته بود. اما مکتب نصیبین نیز مانند رها مرکز علمي بزرگي شد و بدرستي براي بار دوم مکتب نصیبین
بدست دو تن، بهنام برسوما از اسقفهاي ایراني نژاد که به سال 449 به امر فیروز پادشاهي ساساني مقام نصیبین را یافت و نرسي از اسقفهای دیگر ایراني، رواج یافت.
پس از آنکه نسطوریان در قرن چهارم میلادي از روم رانده شدند،مکتب خود را در شهر رها تشکیل دادند.سپس باري دیگر از آنجا هم رانده شدند و درنتیجه راهي ایران شدند.شاهان ایران با این مسیحیان رفتاري نیکو داشتند و وجود آنها را هیچگونه خطري براي ایران نمي پنداشتند.مورد کیش آنان نیز کمکهایي به آنها ميشده است و یکي از جهات پیشرفت مدرسه نصیبین همین امر بود.
اینان پس از بسته شدن مراکز آموزش خود به داخل ایران روي آورده و در گندیشاپور ساکن شدند ودر مدرسه پزشکي و بیمارستان گندیشاپور آغاز به کار کردند، که در آنجا پزشکي ایراني و یوناني و هندي را با یکدیگر آمیخته شده بود و به کار میرفت. پزشکي یوناني را یونانیان با خود آوردند، و پزشکي هندي هم که از مشرق به ایران راه یافته بود، با پزشکي ایراني آمیخته شد.درآمد این آمیختگي بخش بزرگ و مستقل پزشکي ایراني پیش از اسلام و پس از آن پایه هاي پزشکي پس از اسلام و دنیا گردید.
بایددانست در مکتب گندیشاپور بجز برگردان نسکها پزشکي و نوشته هاي بقراط و جالینوس، ازپزشکي اوستایي و دانش پزشکي دوران هخامنشیان نیز بهرگیري مي شده است.
فزون بر اینکه شهر گندیشاپور مرکز پزشکي دوران خود بود، به تلاش شاپور دوم یکي از مراکز مهم نساجي و عطرسازي نیز گردید.
چنانکه که آمد پزشکي گندیشاپور بیشتر آمیخته اي از پزشکي ایران و هند و یونان بود.روش هاي نوین درمان بیماریها توام با فن داروشناسي و داروسازي پیشرفت بسزایي یافت، بدین چم که پزشکان گندیشاپوري روش هاي علمي روز را با دانسته ها و یافته هاي تازه خود تکمیل میکردند و روشي پدید آوردند، که روش ایراني نام گرفت، بگونه اي که درمان آنان بر یونانیان و هندیان دوران پیشي داشت.از برتري هاي بزرگ دانشگاه گندیشاپور آن بود، که در این دانشگاه فزون بر آموزش علمي،حکمتي و فلسفي و ریاضي،علوم پزشکي رواج بسیاري داشت و فزون بر دانشکده پزشکي
بیمارستان آموزشي آن نیز درکنار دانشگاه بزرگ گندیشاپور وجود داشت که گروه زیادي از دوستداران پزشکي از ایرانو خارج بدانجا روي مي آوردند و نتیجه آن شد، که سالانه گروهي به نام پزشک ازدانشکده گندیشاپور خارج میشد.از این گروه بخشي یا در درون کشور به پزشکي میپرداختند و یا اگر از خارج از کشور بودند به میهن خود برمي گشتند و در آنجابه درمان بیماران مي پرداختند. یکي از این پزشکان دانشکده گندیشاپور حارث فرزندکلده است، که از عربستان به ایران آمد.وي پس از پایان از دوره پزشکي دوباره به عربستان برگشت و به گفته قفطي و ابن ابي اصیبعه نویسنده عیون النبا في طبقات الاطبان خستین پزشک تازي مي باشد که و دست کم یک بار به پیش خسروانوشیروان پادشاه ایرانراه یافته است.
هنگامي که دین رسمي امپراتوري روم شرقي مسیحي نبود،مسیحیان ایران آرامش کامل داشتند. اما همینکه کستانتین امپراتور روم شرقي به آیین مسیح درآمد، مسیحیاني که در
نزدیکي مرزهاي ایران و روم زندگي میکردند وقتي دیدند،دولت نیرومندي با آنان هم دین شده است، به سوي امپراتوري روم شرقي گرویدند. این مسئله یکي از موضوعات بسیار مهم دوران حکومت ساساني شد.وجود این مسیحیان وارمنستان سبب بسیاري از جنگهاي بین ایران و روم بود، اینان در میان جنگ بین دو کشورنقش مهمي را در نتیجه جنگها بازي مي کردند.
پزشکان ایراني گندیشاپور
در بیمارستان گندیشاپور گروه زیادي از پزشکان ایراني سرگرم به آموزش و پرورش پزشکان و پژوهش و ترجمه بودند، از نامي ترین آنها خاندان بختیشوع است که در چندین نسل به ریاست پزشکي گندیشاپور سرگرم بودند.
- بختیشوع بزرگ نخستین پزشک این خانواده
-جورجیس گندیشاپوري
- بختیشوع دوم فرزند جورجیس
-جبرییل فرزند بختیشوع دوماز پزشکان بزرگ گندي شاپور در دربار هارون تا آنجایي که میشد به پارسي سخن میگفت.
-جورجیس دوم فرزند بختیشوع دوم و برادر جبرییل
- بختیشوع سومپسر جبرییل
-عبیدالله اول فرزند جبرییل
-میکاییل فرزند دیگرجبرییل
- یحیي یا یوحنا فرزند بختیشوع سوم
-جبرییل دوم فرزندعبیدالله
- بختیشوع چهارم فرزند یحیي
- ابو سعید عبیدالله فرزندجبرییل دوم
-عیسي بن شهلافا از دانش آموزان جورجیس گندیشاپوري که پزشک منصور شد.
-شاپور فرزند سهل از پزشکان گندیشاپور که در داروسازي بسیارکارآزموده بوده است.
- دهشتک برادر ماسویه پزشک و رییس بیمارستانگندیشاپور.
-میکاییل برادر دهشتک
-سرجیس، از شاگردان جورجیس بزرگکه در نبودن استاد راست گندیشاپور را داشت.
مینامند. Mesue -ماسویه از پزشکان بزرگگندیشاپور. اروپاییان او را
-جورجیس فرزند میکاییل فرزندماسویه.
-عیسي بن چهاربخت از شاگردان جورجیس.
-ماسرجیس
-سلمویه
-عیسي بن ماسه
- یعقوبماهان
نخستین بیمارستاني که در اسلام براي درمان بیماران ساخته شد، بیمارستان بغداد بود که در زمان هارون الرشید و به وسیله جبرییل فرزند بختیشوع از روي بیمارستان گندي شاپور ساخته شد.گفته میشود جبرییل از دهشتک،پزشک زرتشتي که آنزمان سرپرستي بیمارستان گندي شاپور را در دست داشت، خواست تا به بغداد برود و سرپرستي بیمارستان بغداد را به
گردن بگیرد، ولي دهشتک نپذیرفت و به جاي خود ماسویه را براي این کار روانه کرد.روش کار در بیمارستان بغداد هماني بود که در بیمارستان گندي شاپور سالها دنبال میشد.
آموزشگاه وبیمارستان گندي شاپور که پژوهشگر بلندپایه اي مانند سارتن در کتاب نفیس خود آنرا به نا مقدمه تاریخ علم آنرا به نام دانشگاه مي خواند، هم در دوره ساساني و هم پس از آن دوران تا قرن سوم و چهارم هجري همچنان مرکز پزشکي و دانشهاي وابسته به آن در ایران بود.
شهرت « گنديشاپوریان » نخستین نسکهاي پزشکي به دست همین گروه از پزشکان که به یافته اند، به زبان تازي برگردانده شد و مهمترین نسکهایي که چه درپزشکي و چه در داروسازي که قرنها پس از آن بن مایه پزشکان مسلمان شد به دست همینپزشکان نوشته شده بود.
بنابراین شکي نیست که بررسي درباره نخستین نهادهاي پزشکي دوران اسلامي و نخستین نسکهایي که در این رشته به زبان تازيبرگردانده و یا نوشته شده و همچنین شرح حال نخستین پزشکاني که در اسلام و دولت خلفابه این کار پرداختند، کمک بسیار گرانبهایي در روشن شدن پیشینه پزشکي دوران ساساني خواهد نمود.
گویند در زمان ساسانیان بر درگاهدانشگاه گندي شاپور نوشته بود :
دانش و هنر برتر از زو و شمشیراست.
بن مایه ها
- تاریخ طب در ایران - دکتر محمود نجم آبادي
- ایران درزمان ساسانیان - آرتور کریستن سن
- تاریخ و فرهنگ ایران - دکتر محمد محمديملایري
-شهمردان؛ تاریخ زرتشتیان فرزانگان زرتشتي-رشید