طرفداری | فردریش ویلهلم مولر یا یوگن ساندو (Eugen Sandow) زاده دوم آوریل 1867 در شهر کانینگزبرگ در پادشاهی پروس است. کانینگزبرگ اکنون با نام کالینینگراد، در قلمروی کشور روسیه قرار دارد. پدر فردریش، آلمانی بود و مادرش، اصالتی روسی داشت. او در سال 1885، پروس را ترک کرد تا از خدمت سربازی فرار کند. او تصمیم گرفت تا در سیرک کار کند و به سراسر اروپا سفر کند. در این روزها بود که فردریش، نام هنری «یوگن ساندو» را برای خود برگزید.
ساندو در سفری به بروکسل بلژیک، از سالن ورزشی لودویگ دورلاچر که نام هنری «پروفسور آتیلا» را داشت، بازدید کرد و توسط این مرد به شرکت در مسابقات مردان قوی ترغیب شد. دورلاچر در ساندو، استعداد خوبی را در کارهای قدرتی دیده بود و خود نیز از شرکت کنندگان سابق مسابقات مردان قوی بود. مسابقات مردان قوی، در آن زمان، یک آوردگاه با ماهیت شناسایی قویترین مرد جهان بود و شرکتکنندگان باید مراحل سختی از جمله بلند کردن دمبل آهنی مخصوص سیرک، خمکردن فولاد، شکستن زنجیر و هر کاری که نشاندهنده قدرت یک مرد بود را میگذراندند. ساندو در سال 1889 راهی این مسابقات شد و قهرمان شد. او به راحتی قهرمان دوره پیشین مردان قوی را شکست داد و به عنوان یک مرد قوی به کشورهای مختلف دعوت شد و با گرفتن فیگورهای مختلف، پایههای شکلگیری نمایشهایی با موضوع زیبایی بدن را بنا نهاد.
ساندو سپس تصمیم گرفت تا با فلورنز زیگفلد، مدیر تئاتر برادوی همکاری کند. تئاتر برادوی، به مجموعه نمایشهای جذابی گفته میشد که در منطقه برادوی که سالنهای تئاتر بسیاری را داشت، برگزار میشد. ساندو در ابتدای حضورش در برادوی، در نمایشهای خود، با بلند کردن اجسام سنگین و دمبل سیرک، قدرت خود را به تماشاچیان نشان میداد. زیگفلد که مدیر تئاتر برادوی بود، پس از دقت به تشویق حضار دریافت که آنها بیشتر از آن که مجذوب قدرت ساندو در بلند کردن اجسام سنگین شده باشند، به فرم عضلات او علاقمند شدهاند. بنابراین ماهیت نمایش ساندو، از نمایش قدرت، به نمایش زیبایی عضلانی و ماهیچه تغییر پیدا کرد. ساندو با ژستهای مختلفی، ماهیچههای خود را به حضار نشان میداد و سپس به ستاره نمایشهای زیگفلد تبدیل شد.
استودیو ادیسون، که توسط مخترع معروف بنیانگذاری شده بود، تصمیم گرفت روی ساخت فیلمهای کوتاهی از نمایش عضلانی ساندو سرمایهگذاری کند. این فیلم بسیار مورد توجه عامه مردم قرار گرفت و آنها از نمایش عضلانی ساندو بسیار لذت برده بودند. نمایشهای این مرد اهل پروس، در کشورهای مختلف ادامه داشت و او موفق به اجرا در نمایشگاه معروف نیمهزمستانی سان فرانسیسکو شد. او پس از مدتی به انگلستان بازگشت و پس از ازدواج با دختری از شهر منچستر، در این کشور مستقر شد. او یک سالن ورزشی با نام خودش افتتاح کرد و در آن، روی آموزش سبک ورزش، عادات غذایی و چگونگی کار با وزنه تمرکز کرد و ایدههای جدیدی را به عموم مردم جهت بهبود شرایط عضلانیشان ارائه کرد. او علاوه بر افتتاح سالن، به نوشتن چند کتاب درباره روشهای قویتر کردن بدن و انتشار مجلات ماهیانه با محتوای ساختن عضلات، روی آورد. اصطلاح «بدنسازی» در این دوران شکل گرفت و این مرد پروسی، اولین بدنساز جهان شد. او به مرور سالن خود را به وسایل نوین بدنسازی همانند رشتههای لاستیکی برای تمرینات کششی و فنرهایی برای تقویت مچ، مجهز کرد.
در سال 1901، ساندو اولین مسابقه بدنسازی جهان را برگزار کرد و هیئت داورانی شامل خودش، چارلز بنت لاوز (مجسمهساز) و سر آرتور کانن دویل (خالق مجموعه کتابهای شرلوک هلمز) را برای قضاوت شرکتکنندگان، انتخاب کرد. او سپس در یک مسابقه وزنهبرداری در نیویورک شرکت کرد؛ جایی که او باید با یک خانم به نام کتی برومباخ مسابقه میداد. در این مسابقه، برومباخ وزنه 137 کیلوگرمی را بالای سر برد. ساندو موفق به بالابردن این وزنه نشد و در برابر برومباخ، شکست خورد. پس از این شکست، نام خانوادگی کتی برومباخ به پیشنهاد ساندو، به «ساندوینا» که ورژن زنانه نام «ساندو» بود، تغییر پیدا کرد. او با تمرینات ورزشی خود، باعث بهبود بیماری یک تاجر هندی شد و در ازای آن، یک مبلغ چشمگیری دریافت کرد که صرف خرید یک خانه در خیابان هالندپارک شد. شهرت ساندو، او را به سوی مستملکات فرادریایی پادشاهی بریتانیا کشاند و او افراد زیادی را چه در ارتش و چه مردم عادی آموزش داد. جنگ جهانی اول، باعث شد تا سربازان نظامی، توسط ساندو تمرین کنند تا با بدن آمادهتری راهی جنگ شوند. در سال 1911، جورج پنجم، پادشاه وقت بریتانیا، ساندو را به عنوان مربی ورزشی ویژه خود منصوب کرد.
شباهت بدن او به یونانیان باستان، اتفاقی نبود. او به موزه میرفت و اندازه بدن مجسمههای باقیمانده از یونان باستان را اندازه میگرفت و از «بدن آرمانی یونان باستان» به عنوان فرمولی برای رسیدن به فیزیک ایدهآل بدنسازی استفاده میکرد. او از این اندازهها برای پرورش عضلات خود استفاده کرد. سفر به هند در سال 1905، باعث شد تا تمرینات یوگا نیز با تمرینات ساندو درآمیخته شود و او بسیار تحت تاثیر این ورزش ذهنی قرار گیرد. او در 14 اکتبر 1925، در 58 سالگی در کنزینگتون لندن درگذشت. علت مرگ او، آنوریسم آئورت تشخیص داده شد. او به درخواست همسرش در قبرستان پوتنی واله، در یک قبر بدون نام و نشان دفن شد. گفته میشد که همسر او به دلایل اختلافات زناشوییاش با او، از حک شدن نام و نام خانوادگی او بر روی سنگ قبرش، خودداری کرده است. سالها بعد، نوه او، قبر پدربزرگش را با قبر جدیدی با نام و نام خانوادگی او، جایگزین کرد. یک مجسمه از ساندو در سال 1977 توسط فردریک پومروی ساخته شد که اکنون توسط فدراسیون بینالمللی بدنسازی، نگهداری میشود. از ساندو با نام «پدر بدنسازی مدرن» یاد میشود.