طرفداری - در فوتبال یک حادثه کوچک می تواند اثری بزرگ به یادگار بگذارد. یک پاس، یک مسابقه یا از دست دادن یک لحظه تمرکز، می تواند بازی را در یک لحظه تغییر دهد. این، به نوبه خود، می تواند آینده همه بازیکنان، مدیران، طرفداران و به طور گسترده تر، باشگاه را شکل دهد. یک لحظه می تواند موج هایی را ایجاد کند که طولانی تر از زمان لازم برای ایجاد آنها می باشد. این طبیعت زندگی، ورزش و همه چیز بین این دو است.
بازی به وقت های اضافه کشیده شده است. بازیکنان بی رمق و پاها خسته و یارای رفتن ندارند. ذهن خالی از تمرکز، اما صبر کنید، این یک فینال جام باشگاه های اروپا است. این نیم ساعت مرگبار وقت های اضافه است که بدون توجه به عملکرد، ممکن است یک بازیکن به عنوان قهرمان و یک بازیکن به عنوان شکست خورده مطلق راهی خانه شود. لحظاتی که برای تحمل کردن، زیادی سخت هستند.
هضم شکست در چنین بازی هایی شاید به سال ها زمان نیاز داشته باشد. وقتی در آستانه کسب یک افتخار هستید و می توانید در یک چشم به هم زدن به یک قهرمان تبدیل شوید اما گاهی فراموش می کنید آن قدم آخر را باید بردارید. در فینال جام باشگاه های اروپا در سال 1974 بیشتر 6 دقیقه پایانی را در یاد داریم.
اتلتیکو مادرید تا به حال در تاریخ خود سه بار به فینال جام باشگاه های اروپا یا لیگ قهرمانان رسیده و دو تا از آنها در سال های اخیر بوده است. در سال 2014 آنها در دقیقه 36 از رئال مادرید جلو افتادند و سه دقیقه مانده به سوت داور، گل تساوی را دریافت کردند و در نهایت 4-1 باختند. سخت بود اما باید قبول می کردند. دو سال بعد، آنها دوباره به فینال رسیدند. این بار آنها اولین گل را دریافت کردند اما در دقیقه 79 کار را به تساوی کشاندند. بازی به وقت های اضافه و ضربات پنالتی کشید و روخی بلانکوس دوباره مغلوب رقیب بزرگ خود شد. می توان گفت آنها در هر دو فینال بدشانس بودند. شاید برخی معتقد باشند شانس یک داستان است و قهرمان ها آن را رقم می زنند اما هر طور به قضیه نگاه کنیم، قبول آن سخت است.
برخلاف این دو فینال اخیر، شکست آنها در اولین فینال اروپایی را خودشان ساختند و بدشانسی در آن نقشی نداشت.
تا سال 1974 از شروع جام باشکاه های اروپا تقریبا دو دهه گذشته بود و این رقابت ها در مرحله ای بود که دیگر ناشناخته نبود؛ بلکه داستانی بود که خیلی ها منتظر بودند برای هم تعریف کنند. در آن زمان تاثیر قدرت فوتبال آلمان به حداقل رسیده بود. آخرین حضور یک تیم آلمانی در فینال به درخشش آینتراخت فرانکفورت در سال 1960 بر می گشت که آنجا هم آنها مقابل رئال مادرید و ستاره هایش مانند دی استفانو و پوشکاش 7 گل در فینال دریافت کردند.
چهارده سال بعد، بایرن مونیخ این فرصت را داشت تا پرچم آلمان را در قله اروپا نصب کند و روند ناکامی ها را پایان دهد. به نظر می رسید سرنوشت هم به سود آنها کار می کرد چون غول های آن زمان فوتبال اروپا یعنی لیورپول، یوونتوس، بنفیکا و مدافع عنوان قهرمانی یعنی آژاکس حذف زودهنگامی را تجربه کردند. هنوز در جام باشگاه ها، مرحله گروهی وجود نداشت و تمام بازی ها حذفی بود. این فرمت باعث می شد تیم ها هیچ شانس دوباره ای کسب نکنند و مسیر بایرن مونیخ آسان بود. آنها نماینده سوئد، دینامو درسدن، زسکا صوفیه و نماینده مجارستان را مغلوب کردند. حریفانی که بایرن از آنها بهتر بود.
دو بازی اول بایرن مونیخ بازی های نزدیکی بود. سوئدی ها بازی را به پنالتی کشاندند و باختند. همچنین حریف آلمان شرقی بایرن مونیخ یعنی درسدن در مجموع با یک گل تفاضل حذف شد اما در ادامه بایرن مونیخ مقتدرانه راهی فینال شد. در فینال چیزهای زیادی بود که آلمانی ها امیدوار می کرد. آنها تیمی قدرتمند با بازیکنان مستعد و باتجربه داشتند. جای تعجب نبود که کیکر روز قبل از بازی تیتر زد: "یا حالا یا هیچوقت"
بایرن و اتلتیکو دو سبک متفاوت داشتند. آلمانی ها تا فینال 20 گل زده بودند و 14 گل دریافت کرده بودند. خط حمله اسپانیایی ها تعریفی نداشت و آنها تا فینال تنها 9 گل به ثمر رسانده بودند. با این حال، خط دفاع مستحکم آنها بود که عامل موفقیتشان شد. آنها از 8 بازی، در 7 بازی کلین شیت کردند و فقط دو گل دریافت کرده بودند (هر دو گل مقابل دینامو بخارست). مقابل گالاتاسارای آنها تحت فشار زیادی قرار گرفتند و شانس آوردند که با یک گل دیرهنگام صعود کردند. رمز موفقیت آنها بازی خشن و فیزیکی بود و همین ترتیب توانستند در نیمه نهایی سلتیک را حذف کنند.
اگر سلتیک امیدوار بود از مزایای بازی در خانه استفاده کند، اتلتیکو مادرید با تکل های خشن و خطاهای وحشتناک جلو آمده بود. خوان کارلوس لورنزو، مربی روخی بلانکوس قبلا مربی آرژانتین بود و در جام جهانی 1966 در انگلیس همه را به جز داور در زمین کتک زده بود. آنها با یک تساوی 0-0 به مادرید برگشتند و این در شرایطی بود که در نیمه دوم سه بازیکن اخراجی دادند و 8 نفره شدند. روبن آیالا، روبن دیاز و انریکه هرناندز از بازی اخراج شدند. این تنها بخشی از خشونت اتلتیکو مادرید را در آن بازی توصیف می کند. روبن دیاز بعدها عنوان کرد باید به خاطر آن تکل های وحشتناکش به زندان می افتاد. دوژان بالابان، داور آن بازی قبل از آنکه کارت های قرمز را از جیب بیرون بیاورد، 10 کارت زرد به اسپانیایی ها داده بود و بازی از کنترل او خارج شده بود.
سبک بازی اتلتی مانند تیم هایی بود که می خواستند از سایه بیرون بیایند. با وجود آنکه رئال مادرید 8 سال بود که قهرمان اروپا نشده بود، اما آنها ارسطوهای اروپا به حساب می آمدند و اتلتیکو باشگاهی بود که به عنوان یک تیم در لیگ اسپانیا شناخته می شد که سبکی بسیار خشن داشت.
بایرن مونیخ و اتلتیکو مادرید برای اولین بار در تاریخشان به فینال جام باشگاه های اروپا رسیدند.
با وجود همه این ها، فینال برای مدتی طولانی با نتیجه 0-0 باقی ماند. بایرن خوب آغاز کرد اما وقتی از موقعیت ها استفاده نکنید، بازی پیچیده می شود. گرد مولر برخلاف همیشه چند موقعیت خوب را از دست داد. سپ مایر و بکن باوئر تقریبا در بازی بیکار بودند. با گذشت هر دقیقه از بازی، اعتماد به نفس اتلتیکو افزایش یافت و کم کم ضدحملاتی خطرناکی ایجاد می کردند و در وقت های اضافه به گل برتری رسیدند. لوئیس آراگونس ضربه آزاد زیبایی را بالاتر از دیوار دفاعی بایرن به سمت دروازه سپ مایر زد و دروازه بان بزرگ آلمانی هم نتوانست مانع گل شدن توپ شود. اتلتیکو تنها 6 دقیقه لازم داشت تا حریف را شکست دهد. تمرکز در زمانی که در آستانه رسیدن به شکوه هستند، دشوار است اما این تلاش است که باعث می شود شما سزاوار آن شکوه باشید. بایرن مونیخ رویاهای خود و فوتبال آلمان را در آستانه مرگ می دید.
آن گل اتلتیکو باعث شد هیجان به اوج برسد و بایرن با تمام قوا حمله کند. آنها گرد مولر، تورستنسن و اولی هونس را داشتند که در مجموع در آن رقابت ها 17 گل به ثمر رسانده بودند اما باید برای حیاتی ترین گل تورنمنت روی یک مدافع مرکزی حساب باز می کردند و آن مدافع، کاپیتان فرانتس بکن باوئر نبود بلکه رفیق وفادارش هانس گئورگ شوارتزنبک بود. کسی که کمتر از او یاد می شود اما شاید به همان اندازه بکن باوئر در بایرن تاثیرگذار بود. در واقع گل آلمانی ها حاصل تلاش هر دو رفیق بود.
یک دقیقه مانده به پایان بازی، بایرن در نیمه زمین حریف یک پرتاب اوت دستی به دست آورد و توپ به بکن باوئر پیش تاخته رسید. قیصر دو گزینه پیش رو داشت: در شرایطی که چیزی به پایان بازی نمانده بود، توپ را روی دروازه ارسال کند یا به شوارتزنبکی پاس دهد که در حال جلو آمدن در نیمه زمین تیم اسپانیایی بود. به دلایل نامعلوم، بکن باوئر گزینه دوم را انتخاب کرد. شوارتزنبک توپ را گرفت، جلوتر رفت و از فاصله تقریبا 30 متری یک شوت فوق العاده زد. توپ از 10 مدافع گذشت، دروازه بان را رد کرد و به تور دروازه چسبید. رینا بالاخره تسلیم شد و سوت پایان بازی خیلی زود به صدا در آمد. مربی اتلتیکو، لورنزو بعد از بازی گفت رینا فکر می کرد بازی تمام شده و داشت دستکش خود را به عکاس روزنامه مارکا در پشت دروازه پیشنهاد می داد. تئوری ای که هرگز ثابت نشد و رینا شدیدا آن را تکذیب کرد. مهم نیست. بازی 1-1 تمام شد و به اولین و تنها تکرار بازی در تاریخ جام باشگاه های اروپا منجر شد.
در بازی تکراری شرایط نابرابر بود و آلمانی ها به مراتب تیم برتر زمین بودند. شوارتزنبک یک تساوی به دست آورده بود اما در واقع باعث شده بود آلمانی ها از نظر روحی در شرایطی بسیار بهتر باشند. بازیکنان اتلتیکو از نظر بدنی کاملا دچار مشکل بودند.
بیشتر نفرات آنها بیش از 30 سال سن داشتند و با وجود آنکه در بازی رفت 120 دقیقه جنگیده بودند، دو روز بد نتوانستند در 90 دقیقه توان خود را حفظ کنند. هونس و گرد مولر هر دو بریس کردند و بازی با نتیجه 4-0 به سود بایرن به پایان رسید تا اروپا یک فینال دراماتیک را تماشا کند.
برای اولین بار در تاریخ، یک تیم آلمانی قهرمان جام باشگاه های اروپا شد.
برای اتلتیکو، شکست ظالمانه ای بود. برخی می گفتند این سزای بازی خشونت بار آنها مقابل سلتیک بوده است اما هیچ شکی نبود که شکست آنها به این شکل واقعا دردناک بود. فینال برای آنها مملو از احساسات متفاوت بود. در ابتدا امید کمی داشتند. بعد امیدشان بیشتر شد و بعد در نهایت شور و اشتیاق و امید بودند. ناگهان همه چیز به نا امیدی مطلق بدل شد و چیزی که آنها نمی دانستند، این بود که تا سال 2018 قرار نیست این باشگاه قهرمان اروپا شود و همچنین قرار است دو بار دیگر در فینال همین ناامیدی را تجربه کنند.
در سوی مقابل، این پیروزی برای بایرن مونیخ آغاز سه سال باشکوه بود. آنها از آن بازی بود که خودشان را به عنوان قدرت فوتبال اروپا معرفی کردند. شرایط را برای فوتبال آلمان در اروپا تغییر دادند و به همه اعلام کردند یک ابرقهرمان در دست پردازش است. در فینال 1975، آنها با پیروزی 2-1 مقابل لیدزیونایتد قهرمان شدند و سال 1976 هم مقابل سنت اتین شجاع با نتیجه 1-0 پیروز شدند تا یک سه گانه تاریخی کسب کنند. آنها حتی می توانستند در سال 1977 این قهرمانی ها را به عدد 4 برسانند. در یک چهارم نهایی آلمانی ها با یک گل از دیناموکیف جلو بودند اما 7 دقیقه مانده به پایان بازی، دینامو کامبک زد و دو گل به ثمر رساند تا قهرمان های سه سال اخیر اروپا را به خانه بفرستد.
کافی است پیامد آن پیروزی را برای بایرن مونیخ مرور کنیم. حتی با وجود آنکه دتمار کرامر در سال 1975 جانشین اودو لاتک شد، ثبات در تیم آنها باقی ماند. دوره شکوه بایرن مونیخ سه سال در اوج بود و بعد از آن هم ادامه یافت. اوج گیری بایرن مونیخ در مقابل افت اتلتیکو مادرید قرار گرفت. اسپانیایی ها واقعا معتقد بودند می توانند در آن فینال یک جشن بزرگ برپا کنند. طی 7 سال قبل از آن شکست، آنها سه جام داخلی کسب کرده بودند و از سال 1960 نیز 4 بار قهرمان کوپا دل ری شده بودند. همچنین در سال های پیش از آن، دو بار تا مراحل بالای جام باشگاه های اروپا پیش رفته بودند و حق داشتند فکر کنند خوشبختی در انتظارشان است.
اما فوتبال یک ورزش ظالمانه است. آنها طی 22 سال بعد از آن شکست، تنها یک بار فاتح لیگ اسپانیا شدند (سال 1977). در فصل 1977-1978 که دوباره در اروپا حضور داشتند، در یک چهارم نهایی حذف دراماتیکی مقابل کلاب بروخه بلژیک داشتند. با وجود شکست 2-0 خارج از خانه در بازی رفت، آنها دو بار کار را به تساوی کشاندند اما در نهایت در مجموع 4-3 شکست خوردند. اتلتیکو تا سال 1996 به اروپا برنگشت و در آن سال هم دوباره در یک چهارم نهایی با گل دقیقه 119 آژاکس حذف شد.
اتلتیکو در اسپانیا به "ال پوپاس" یا "نفرین شدگان" معروف است. لقبی که رئیس ویسنته کالدرون پس از شکست مقابل بایرن مونیخ برای آنها انتخاب کرد. پس از آن شکست، سال ها طول کشید تا ذهنیت بازنده از این تیم دور شود. با این حال با ورود دیگو سیمئونه، همه چیز برای روخی بلانکوس تغییر کرد. مرد آرژانتینی، ذهنیت تازه ای به این تیم بخشید و آنها را به سطح فوق العاده ای رساند تا اتلتیکو باز هم هویت خود را بشناسد. این یک تولد دوباره برای باشگاه بود.
فینال 1974 جام باشگاه های اروپا در تاریخ فوتبال به ندرت پیش می آید. بازی جذاب در تاریخ زیاد بوده اما اینکه یک بازی چنین تاثیر عجیبی در روند کار دو تیم برجا بگذارد، واقعا نادر بوده است. اگر کسی تاثیر یک گل را در تغییر سرنوشت قبول ندارد، باید گل هانس گئورگ شوارتزنبک را به یاد بیاورد و ما پیشنهاد می کنیم هواداران بایرن مونیخ از رفیق وفادار قیصر هم به عنوان یکی از اسطوره های بزرگ باشگاهشان یاد کنند.
زمانی که در سال 2016 بایرن مونیخ در مرحله حذفی به اتلتیکو مادرید برخورد کرد، توماس مولر تاریخ باشگاهش را می دانست. او با یک لبخند تلخ گفت: "شوارتزنبک باید با ما به مادرید می آمد." انتقام همیشه طعم شیرینی دارد و مخصوصا وقتی چهار دهه برای آن صبر کرده باشید: "انتقام نفرین شدگان".
برگردان یادداشتی از thesefootballtimes