اختصاصی طرفداری- احتمالا اگر از آن دسته از طرفداران رئال مادرید باشید که در اواخر هزاره دوم یا اوایل هزاره سوم شیفته این تیم شده باشید قهرمانی های این سال های رئال برای شما باید طعم و مزه دیگری داشته باشد.
به تحقیق فکر می کنم شیرینی قهرمانیِ این سال ها مزد تلخی روزهایی است که مادریدسمو با پوست و گوشت و استخوان خود آن را تجربه کرد. اینکه طرفداران رئال در تلویزیون رنگی شاهد قهرمانی های تیمشان نبوده اند، اینکه رئال نه فقط فوتبال یک ستاره را خراب می کند بلکه به دوران فوتبالی اش پایان می دهد، اینکه رئال با جارو کردن بازار در فصل نقل و انتقالات به دنبال خرید جام هاست و البته دستش از آن کوتاه می ماند و خیلی طعنه های دیگر، فقط بخشی از زخمه زبان هایی است که مادریدی ها برای 12 سال تمام با آن زندگی کردند. سال های خاموشی ستاره های رو به زوال کهکشانی های یک، سال هایی که پیراهن 10 رئال مادرید بر تن لاسانا دیارا می گریید، سال های حذف در مرحله یک هشتم اروپا، سال های ریاضت تمام نشدنی و تلخ. هجمه باور نکردنی از طعنه ها که هر ساله به سمت طرفداران رئال سرازیر می شد به حدی وضعیتِ بغرنجِ این تیم را برای خودی ها باورکردنی کرده بود که همین چند وقت پیش ژوزه مورینیو در مصاحبه ای گفته بود، خاطرم هست بین دو نیمه در نیوکمپ یک نفر به من گفت غیر ممکن است در اینجا ما برنده بیرون بیاییم.
از آن روز تا حالا اما چیزهای زیادی درباره رئال مادرید عوض شده، حالا هر جور که حساب کنیم، مبدا فوتبال را هر روزی که بگیریم، باز هم رئال در اروپا بر تخت و تاج تکیه کرده است آن هم درست وسط سال هایی که بارسلونا با مسی در حال گذران طلایی ترین دوران خود است. در سوی دیگر علی رغم اینکه رفتار نقل و انتقالاتی بسیاری از تیم های اروپایی در سال های اخیر نشان داده که خرید در بازار تابستانی یک ضرورت غیر قابل انکار است، اما رئال مادرید بر خلاف سال های ابتدایی هزاره سوم دیگر صرفا یک تیم مصرف کننده نیست. این درست است که سازندگی در فوتبال عموما مربوط به آکادمی یک باشگاه است اما نباید اینطور هم فرض شود که یک باشگاه تنها زمانی سازنده است که یک فوتبالیست را از دوران جنینی تحت کنترل و تربیت خود داشته باشد. به عنوان مثال همه ما ساخته شدن رونالدو را خیلی خیلی بیشتر از اسپورتینگ لیسبون، مدیون منچستریونایتد هستیم چرا که این تیم بود که یک استعداد را تبدیل به یک ستاره کرد. بر همین اساس پس این رئال مادرید است که بازیکنانی نظیر کیلور ناواس، راموس، واران، مارسلو، کارواخال، کاسمیرو، وازکز و آسنسیو را ساخته و ستاره هایی نظیر مودریچ و ایسکو را تبدیل به فوق ستاره کرده و رونالدو را به چهار توپ طلا رساند. حالا تیمی که زمانی به عقیده برخی از منتقدینش نقطه پایان درخشش ستاره ها بود، خود سازنده ستاره هاست و با تابستان های آرام و ملایمش هم می تواند درخشش خود را حفظ کند.
مساله دیگری که در اینجا مایلم درباره آن صحبت کنم دو مبحثی است که در سال های گذشته تلاش شده برچسب موفقیت های رئال مادرید زیدان باشد: شانس و داوری! پرداختن به مساله شانس در فوتبال در حوصله این یادداشت نیست و بحثی بسیار بسیار مفصل است که به زودی به آن خواهم پرداخت. من هم تا حدی موافقم که شاید عملکرد رئال در فینال این فصل اروپا خیلی خوب نبود ولی می خواهم بدانم مگر منچستریونایتد در فینال دراماتیک نیوکمپ مقابل بایرن مونیخ خوب بود؟ آن بازی دو سه بار تیرک یونایتد لرزید و شیاطین سرخ تنها با دو ضربه کرنر به گل رسیدند. فینال استانبول را خاطرتان هست؟ ابدا قصد کوچک کردن آن دستاورد استثنایی را ندارم ولی فکر می کنم قرمزها توی آن رالی 120 دقیقه ای فقط 15 دقیقه خوب بودند هر چند برای فتح یک فینال، دو دقیقه خوب بودن هم کافی است. اما چه چیز باعث می شود کوچک ترین اشتباه داوری مثل اعلام یک اوت اشتباه برای رئال در سال های اخیر موجب سیل اتهامات به رئال مادرید باشد، اما اکثر فوتبال دوستان فینال نیوکمپ را با لفظ "دراماتیک" و فینال استانبول را با توصیف "کامبک باورنکردنی" تیتر بزنند. به باور من آنچه واکنش های متفاوت در قبال قهرمانی های رئال در سال های اخیر و خیلِ قهرمانی های سایر تیم ها در سال های گذشته را سبب ساز می شود، فقط و فقط در یک نکته قابل توضیح است و آن مقیاس است، "مقیاس".
مقیاس موفقیت های رئال در سال های گذشته به شدت رشک آور و باور نکردنی است. در حالی که رقیب قدرتمند آنها یعنی بارسلونا سه سال است که به جمع 4 تیم پایانی نرسیده و بایرن قابل احترام دستش از فتح جام کوتاه مانده، یونایتد بزرگ سال های بدی را پشت سر می گذارد و میلان در وضعیتی بغرنج به سر می برد. فقط یک بار دیگر این جمله را در ذهن تان تکرار کنید: "4 قهرمانی در چمپیونز لیگ در 5 فصل گذشته" و آن وقت به خاطر بیاورید که تا همین چند سال پیش و نه سال های تلویزیون سیاه و سفید، حتی تکرار قهرمانی در فرمت جدید لیگ قهرمانان هم غیر ممکن بود و چیزی در مرزهای محال و حالا رئال سه بار پیاپی قهرمان شده است. هر چند برای من لوث کردن قهرمانی های رئال در سال های میانی دهه 50 و 60 هم بی اندازه مضحک است چرا که صرف نظر از اینکه در همان سال ها هم تیم هایی نظیر یونایتد، بارسلونا، میلان یا بایرن به موفقیت های مشابه رسیده بودند این نکته را هم نباید از یاد ببریم که نسبت فوتبال امروز به پنجاه سال دیگر درست مثل نسبت فوتبال پنجاه سال پیش به امروز است. حالا تصور کنید پنجاه سال بعد نسلی بیاید و با تمسخر و تحقیر از ثبات سر الکس، دوران طلایی بارسلونا، وفاداری طرفداران لیورپول و چیزهای دیگر فوتبالِ امروز بگوید و آن را بی ارزش بشمارد. در قبال آن حرف ها شما چه نظری خواهید داشت؟ همچنین این را هم همه می دانیم که به واسطه دگرگونی های سیاسی و اجتماعی و اقتصادی در ساختار دنیا بسیاری از تیم ها در طول تاریخ، قدرت خود را از دست می دهند یا قدرتمند می شوند مثل پاری سن ژرمن و منچسترسیتی که امروز در خیل بزرگان هستند و زمانی جایشان را پارتیزان بلگراد و ناتینگهام فارست در اختیار داشتند. پس می بینیم که اگر قرار است شک و تردیدی در موفقیت های تاریخی رئال بیفکنیم ناچارا باید به دنبال بهانه ای دیگر باشیم.
رئال مادرید مثل قطاری در حال حرکت رو به جلو گام برداشته و حضور چند ساله این تیم در جمع بزرگان اروپا موید همین مساله است. در کنار موفقیت های ورزشی، نقل و انتقالات باشگاه نیز علی رغم نارسایی های جزئی که داشته دارای منطق شفاف و روشنی است. به گونه ای که آینده باشگاه از همین حالا رصد شده که خداحافظی احتمالی ستاره هایی که کم کم در حال نزدیک شدن به خط پایان هستند هم ته دلی را خالی نمی کند. آسنسیو، وازکز و ایسکو در حالی نیمکت نشینان رئال هستند که در هر تیمی در اروپا می توانستند مهره های ثابت تیم باشند. مهره هایی که با قیمت بسیار پایینی خریداری شدند. تازه از همین حالا استعدادهای جوانی مثل وینیسیوس جونیور و اودگارد پشت خط منتظر هستند تا نوبتشان شود. ثبات در حدی است که حتی رفتن اوزیل، دی ماریا، هیگواین، خدیرا و موراتا هم چیزی را عوض نمی کند و فرق آنچنانی هم ندارد که سوپر دروازه بانی نظیر دخیا توی دروازه رئال باشد یا گلر معمولی مثل کیلور، رئال به مسیر خود ادامه می دهد و این همان چیزی است که مادریدسمو باید به آن ببالد. نمی دانم نظر منتقدین فوتبال درباره زیدان چیست. خب او هیچ سیستم جدیدی را اختراع نکرده است، سبک فوتبالی خاصی را ابداع نکرده، 3-3-3-1 نچیده، متخصص جنگ روانی نیست، نقل قول های هیجان انگیزی هم ندارد ولی آنهایی که باید، دوستش دارند. شاید رسالت او هم این است تا دو استکان چای داغ را از میان دویست جنگ خونین به سلامت بگذراند تا در شبی بارانی آن ها را با طرفداران خویش چشم در چشم هم نوش جان کنند.
پی نوشت: دو خط آخر یادداشت برداشت مستقیمی از شعری از حسین پناهی است.