یکی از بهترین رمان هایی که خوندم!
جمله اولش این بود : انسان وقتی از بوزینه بودن دست کشید که نخستین کتاب منتشر شد بوزینه ها هیچ وقت چنین تحقیری را فراموش نکردند اگر کتابی به یک بوزینه بدهید به سرعت آن پاره و کثیف می کند.
دنياي «ما» به تمامي بازتاب دهنده چنين فضايي است: فضايي که در آن همه بايد در يک زندگي کاملاً شبيه به هم و اشتراکي با هم زندگي کنند، دنيايي که فرديت در آن معنايي ندارد و مسائلي مانند داشتن روح و خواب ديدن در آن بيماري به حساب مي آيد. زامياتين در «ما» که کلمات من، تو و او به دليل عدم معناي فرديت در آن معنايي ندارد، به تصوير کشوري مي پردازد که همه زير نظر حاکمي به نام «نيکوکار» قرار دارند. اين حاکم به شدت شبيه حاکمان دولت هاي کمونيستي و هيتلري است که يک و نيم دهه بعد به قدرت مي رسد. در اين دنيا کسي نمي تواند هويت شخصي داشته باشد از اين رو، همه اشخاص با يک حرف و يک عدد ناميده مي شوند و براي آنکه «نيکوکار» به همه چيز مسلط باشد، هيچ چيزي نبايد در آن پنهان باشد. در اين فضا، مردي به نام 503-D که رياضيداني است اهل منطق و از جمله اشخاص مورد اطمينان نيکوکار که قصد دارد با ساختن دستگاهي به نام «انتگرال» شرايط سفر به ديگر کرات را فراهم کند، درگير شرايطي مي شود که به هيچ وجه در قانون هاي رياضي و قوانين «يکتا کشور» نمي گنجد. او بعد از آشنايي با زني به نام 330 -I و پس از آن که زن او را به جايي به نام خانه باستان مي برد، حس مي کند که به او دلبسته شده است. زامياتين ميل متعارض مرد منطقي را به خوبي شرح مي دهد: او از سويي مي خواهد از زن اثيري داستان فرار کند و رفتارش را متناسب با قوانين «يکتاکشور» گرداند و از سويي ديگر، ميلي مبهم به زن دارد.رفتار 503-D در کشوري که همه بايد در خدمت «نيکوکار» باشند، حرکتي ناشايست به حساب مي آيد، به ويژه زماني که خود اين شخصيت نيز چنان دلباخته به رياضيات باشد که بخواهد همه چيز را با حروف و اشکال رياضي شرح دهد.