طرفداری | سروکله اراذل و اوباش شهر آخرین بار 6 ماه قبل در کوچه بن بست ویا دلا مادونا دی مونتی در نزدیک کولوسئوم* پیدا شد و دست شان پر از قوطیهای اسپری بود. آن طور که ساکنان محتاط این منطقه میگویند، معمولا زیاد این طرفها پیدایشان میشود. همه از دیدن دیوارهای شهرشان با شعارهای مختلف خسته شده اند، ولی دیگر آن را قبول کرده اند.
مشکل اصلی، نقاشی دیواری (گرافیتی) نقش بسته در انتهای خیابان است. بعضیها برای دوباره کشیدنش میآیند و بعضی دیگر برای خراب کردن آن. هر بار هم یک گروه شعار جدیدی به تعریفها یا توهینهای اطراف آن اضافه میکند. همین طور ادامه پیدا میکند و به نظر میرسد جنگی ابدی در وسط شهر در حال انجام است.
حتی وقتهایی هم که گرافیتی مشهور خراب شده، تمام کسانی که ذره ای فوتبال ایتالیایی را میشناسند، میتوانند بفهمند مربوط به کیست. نیم تنه ای که یک دستش به آسمان بلند شده با آن مچ دست بانداژ شده و ویژگیهای آشنا، آنقدر معروف است که حتی ضعیف ترین حافظهها هم به راحتی آن را میشناسند.
گرافیتی مشهور فرانچسکو توتی در کوچه پس کوچههای شهر رم
نمی توان فرانچسکو توتی را پاک کرد یا از بین برد. او بیشتر از آنکه در دیوارهای شهر دیده میشود، در قلب مردم جای دارد. نام او در روح و جان مردم، حک شده است. توتی، که در رم متولد شده و بزرگ شده و تمام ابا و اجدادش هم رمی هستند، هیچ وقت در اظهار عشق به این شهر، کم نگذاشته است:
خانواده، دوستانم و مردمی که عاشق شان هستم، اینجا هستند. دریا، کوهستانها و عمارتهای تاریخی اش، مسحورم میکنند.
همیشه فرصت خروج از رم را داشته است. میلان و رئال مادرید در کنار سایر تیمها، بارها پیشنهاد خریدش را داده اند، ولی هیچ وقت طی 23 سال گذشته نتوانسته اند او را متقاعد به ترک تیمی کنند که به عنوان یک نوجوان به آن پیوسته و به عنوان یک کودک، هواداری آن را میکرده است. هیچ نتوانسته خود را راضی به ترک باشگاه نماید:
خوش شانس ام که در تمام دوران بازی ام، پیراهن یک باشگاه را پوشیده ام. چیزی بود که همیشه به دنبالش بوده ام؛ اینکه جزو کسانی باشم که تنها در یک باشگاه بازی کرده اند، هوادار یک باشگاه بوده اند و پیراهن یک باشگاه را پوشیده اند.
در طی دوران طولانی بازی اش که تقریبا همیشه در اوج بوده، علی رغم دشمنی بی حدوحصر بین لاتزیو و رم و داستانی که از از ویا دلا مادونا، گفته شد، طرفداران رم همیشه سعی کرده اند پاداش عشق و وفاداری فرانچسکو را با محبت و علاقه بدهند. چند سال قبل، هنرمندی خیابانی به نام لوکامالئونته مامور شد در یکی از دیوارهای خیابان خلوت سن جیوانی، یک نقاشی بکشد. توتی در آنجا بزرگ شده بود، در آپارتمانی واقع در ویا وتولونیا. چند کوچه بالاتر در ویا پاسکولی هم به مدرسه رفته بود. یکی از معلمهایش در مورد او میگوید:
شاگرد زرنگی نبود. فقط در یک چیز خوب بود و آن هم فوتبال بود!
و چنین مساله ای بدون شک برای پیدا کردن کار در شهری که بین نیروهای پارتیزانی* تقسیم شده بود، سخت بود. مسئولان شهر در هر حال به عنوان نشانه ای از اهمیت توتی برای شهر، مجبور به کنار آمدن با نقاشی دیواری (گرافیتی) شدند. این نقاشی تنها بخشی از تصویرسازیهای مربوط به نمادهای مدرن شهر رم بود. هنوز هم آنجا است. یک دیوار کامل در ارتفاع سه طبقه ای را پر کرده است. حتی طرفداران لاتزیو هم صدمه ای به آن نزده اند. توتی تنها به تیم رم متعلق نیست و نمادی از تمام شهر است. با این حال، یک گوشه از شهر برای همیشه تنها مال خود او خواهد بود.
گرافیتی توتی روی دیواری در خیابان سن جیووانی، در محله کودکی فرانچسکو توتی
همین مساله باعث شده او همچنان، خیلی بیشتر از آنچه خیلیها تصور میکردند، در اوج بماند. توتی اولین بازی اش برای رم را در 16 سالی در 1993 انجام داد. او الان نزدیک به 800 بازی با پیراهن گرگها انجام داده و 306 بار هم گلزنی کرده است. او سالها است با کسانی هم بازی میشود که وقتی او وارد سری آ شده، آنها هنوز به دنیا هم نیامده بودند.
بسیاری از ستونهای کناری توتی و هم نسلهای او، از دور بازی کنار رفته اند. او عضو تیم ملی ایتالیایی بود که الساندرو دل پیرو، کریستین ویری و الساندرو نستا را در خود داشت و کالچویی را به چشم دیده که رونالدو نازاریو، زین الدین زیدان و گابریل باتیستوتا در آن بازی میکردند. تعداد انگشت شماری از رفقایش مثل جان لوئیجی بوفون و آندره آ پیرلو هنوز هم بازی میکنند، ولی یا پست بازی شان انرژی کمتری نیاز دارد و یا لیگهای مورد نظر، توان فیزیکی پایین تری میطلبد. فقط توتی مانده است:
دلیلش عشقم به رم و فوتبال بوده است. با هر دوی آنها ازدواج کرده ام. فوتبال برای من بیشتر از آنکه یک بازی باشد، یک معشوق است. فوتبال، همه چیزم است، ولی عشق به رم، بالاتر از همه است. همیشه یک رمی بوده ام. هیچ وقت هیچ چیز دیگری در قلبم نبوده است. همچنان فوتبال بازی میکنم، چون همچنان عاشق آن هستم. هنوز هم آن شور را در خود میبینم. عاشق این هستم که به تمرین بیایم، همکاران و هم بازیهایم را ببینم و تا زمانی که این مساله خوشحالم کند، ادامه خواهم داد.
اینکه افسانه توتی تا کی ادامه خواهد داشت، سوال بسیاری است. مصر است که به دوران بعد از فوتبال، "فکر نمیکند". قبول دارد که از "لحاظ عددی و ذهنی، همانند 40 سالهها حس میکند، ولی از نظر فیزیکی، چنین احساسی ندارد" و همچنان به دنبال اصلاح "بعضی اشکالات کوچک" در تمرینات است، چون معتقد است "همیشه میتوان بهتر شد". همچنان به دنبال رسیدن به تنها آرزوی برآورده نشده اش در رم یعنی کسب قهرمانی اروپا است: "هرگز نگو هرگز!"
با این حال، همه میدانند که بالاخره، دیر یا زود، همه چیز تمام خواهد شد. جورجو لوکارلی صاحب پیتزا رم 1927 در ویا وتولونیا در نزدیکی محله کودکی توتی است. رستوران او پر از نشانههای هواداری او از تیم محبوبش، آ.اس. رم است. همه جا پر از پیراهنها، شالها و تصاویر بهترین تیمهای تاریخ گرگها است. فرانچسکو توتی، که از مشتریان گاه و بیگاه این رستوران است، بیش از هر کس دیگری روی در و دیوارهای محل کار لوکارلی، دیده میشود. این رستوران دار میگوید:
بهترین بازیکنی است که رم به خود دیده است. فکر میکنم بتواند تا 50 سالگی هم بازی کند. تصور رم بدون او، ممکن نیست، ولی میدانیم که یک روز باید با این مساله کنار بیاییم.
پایان فوتبال برای توتی هم آسان نیست. خودش گفته علاقه ای به تغییر ندارد. اینکه تا زمان ازدواج با همسرش ایلاری، خانه پدری را ترک نکرده هم گواهی بر این مدعا است:
بازنشسته که شوم، دلتنگ سفرهای تیمی، شوخی با بقیه بازیکنان و وظایف روزانه مان مثل صبحانه تیمی، تمرین و خیلی چیزهای کوچک خواهم شد. در مورد زندگی بعد از فوتبال، فکر میکنم، ولی مطمئنم زندگی متفاوت و دنیای جدیدی خواهد بود.
این اتفاق برای فوتبال هم به معنای پایان یک عصر خواهد بود. حتی توتی هم خود را نمادی از یک دوره دیگر میبیند که استعداد، بیشتر از پشتکار خود را نشان میداد. از تمام بازیکنانی که طی 23 سال گذشته، برایش جذاب تر بوده اند، از آنتونیو کاسانو و وینسنت کاندلا، مدافعی فرانسوی، نام میبرد، چون "هر دو بازیکنانی تکنیکی بودند":
قبلا، تکنیک جایگاه بالاتری در فوتبال داشت. الان فیزیکی تر شده است. قدیم را بیشتر دوست دارم. تکنیکی تر و آرام تر دنبال میشد. برای من، فوتبال همان است. باید تکنیکی و با آرامش دنبال شود. همه چیز در ذهن برنامه ریزی شود. باید بدانید توپ کجا است و کجا میخواهید بروید. از این حال و هوای فوتبال، بیشتر لذت میبرم، چون ضمیر خودآگاه جای غریزه و دستورات بیرونی را میگیرد. وقتی به تصمیمی که دارم مثل تغییر موقعیت و غیره، فکر میکنم، حس بهتری دارم. این جور مواقع، اشتباه کمتری هم مرتکب میشوید.
مساله دیگری که در مورد فوتبال امروزی، آزارش میدهد، اهمیت پیدا کردن بیش از حد قهرمانی و کسب جام است. برای همین عجیب نیست که به یادماندنی ترین لحظات از نظر خودش، به مدتها قبل باز میگردد. از "والی پای چپش در مقابل سمپدوریا که تمام ویژگیهای بازی اش را نشان داد" به عنوان بهترین گل و از پاس گل "پشت پایش برابر برمن وقتی خیلی جوان بود" به عنوان پاس گل مورد علاقه اش، نام میبرد.
تنها بازیکنی که آرزو داشت به عنوان هم تیمی اش خطاب کند، کریستیانو رونالدو یا لیونل مسی نبوده، بلکه رونالدو نازاریو است که در ایتالیا به ایل فنامنو (پدیده) شهرت دارد. توتی از اون به عنوان "بازیکنی برای تمام تاریخ" نام میبرد که مشخصا دلایل متعددی میتوان برای چنین ادعایی، برشمرد.
یک روز در مورد خودش هم چنین کلماتی به کار برده خواهد شد که نه فقط به خاطر نوع بازی اش، بلکه به خاطر داستان شنیدنی اش خواهد بود: این که فوتبال را چطور تعریف میکرد و اینکه کجا بازی میکرد. استیون جرارد و رایان گیگز بازنشسته شدهاند. ژاوی هم در قطر، سالهای پایان دوران بازی اش را طی میکند. توتی آخرین بازمانده تیفوسی جیوکاتوریها است: کسانی که طرفدار باشگاهی بوده اند، بازیکن آن شده اند و به عنوان قهرمانان شهر به کارشان پایان داده اند:
دوست دارم الان در تیم جوانان بازیکنی باشد که آنچه من انجام دادم و دنیله ده روسی انجام میدهد را تکرار کند و برای مدتی طولانی در اینجا بماند. با این حال، در فوتبال مدرن، خیلی سخت است.
البته همیشه هم همه چیز برایش آسان نبوده است، ولی این مساله دلیل نمیشود از مسیری که طی کرده، پشیمان باشد:
چون اصالتا یک رومی هستم، فشار و مسئولیت بیشتری حس کرده ام. با این حال، هیچ وقت دوست نداشتم جور دیگری زندگی کنم. فقط میخواستم این پیراهن را بپوشم. فقط همین!
پیراهن شماره 10 گرگها و شهر رم، میراث دار افسانه ای 23 سالهاند که هیچ وقت توسط هیچ کسی، پاک نخواهد شد و از بین نخواهد رفت.
*کولوسئوم: یک تماشاخانه در شهر رم در ایتالیا است. کولوسئوم بزرگترین تماشاخانه در امپراتوری روم بوده و ظرفیتی میان ۵۰۰۰۰ تا ۸۰۰۰۰ نفر و ۸۰ درب ورودی داشته است. امروزه بیشتر کولوسئوم را با تاریخ خونین نبرد گلادیاتورها در آن میشناسند. در کولوسئوم گلادیاتور با یکدیگر یا با حیوانات وحشی میجنگیدند و اسباب سرگرمی تماشاچیان خود را (که اغلب از اشراف بودند) فراهم میکردند. برخی اعدامها (مانند اعدام با رهاسازی حیوانات وحشی) نیز در کولوسئوم انجام میشده است.
*پارتیزان (نظامی)، عضوی از یک گروه مسلح کوچک که با استفاده از تاکتیکهای جنگهای نامنظم به مبارزه با یک نیروی اشغالگر خارجی میپردازد.