طرفداری- اگر بازی برابر یونایتد را کنار بگذایم؛ لیورپول هیجان انگیز ترین تیم لیگ برتر در فصل جاری بود است. شاید بتوان گفت که آن ها هیجان انگیز ترین تیم انگلیسی پس از نیوکاسل 1996 بوده اند. بازی های پر گل، اشتباهات احمقانه در دفاع و جنبه های دیگری که آن تیم و این تیم در آن مشترکند. اما چطور می توان Der Klopper را به Keggy Keegle (تیم کیگان) مربوط دانست؟ کدام یک مربی بهتری بوده اند؟
یورگن کلوپ بزرگترین نعمت پس از ژوزه مورینیو است که به سوی لیگ برتر از آن سوی مرزها آمده است و این کار را با داشتن شخصیت و کیفیت بهتری از انجام بازی فوتبال نشان داده است.
تنها یک سال گذشته اما انرژی، کاریزما و دویدن هایش در هنگام به ثمر رسیدن گل روی خط یا به مرکز زمین؛ با گوشت و خون لیورپول عجین شده است. باهوش است، دیدگاه مخصوص خود را دارد، شخصیتی اثر گذار است و همه در تلویزیون عاشق او هستند. چطور می توان او را دوست نداشت؟
تراژدی داستان مربی ها همیشه این است که بسیاری از آن ها سرانجام به شخصیت هایی که به آن ها می خندند تبدیل می شوند اما داستان کوین کیگان تا یک شخصیت کمدی پیش رفت. از لحظه ای که در مقابل دوربین ها خطاب به الکی فرگوسن گفت 'عاشق بردن تیمت هستم' تا جایی که در توالت ویمبلی (پس از شکست در آخرین دیدار ویمبلی سابق مقابل آلمان) تصمیم به استعفا گرفت.
اما مردم هوشمندانه او را دوست داشتند و می خواستند که موفق باشد. او مربی ای که دانش وسیعی از تاکتیک ها داشته باشد نبود اما برای مردم الهام بخش بود. سیستم خاص خود را داشت اما به آن هم پایبند نبود و اگر لازم بود، فوتبال احساساتی را در دیوانه کننده ترین سطوح پیش می برد.
آیا کیگان می توانست به وضعیت دفاع تیمش سر و سامان دهد؟ قطعا نه. آیا کلوپ می تواند؟ می تواند. دو شخصیت متفاوت، دو دیوانه، با این تفاوت که کلوپ دو مدال قهرمانی بوندسلیگا را در کارنامه دارد و هرگز انگلستان را به فاجعه ای که فیل نویل را در متن ماجرا داشته باشد رهنمون نساخته است.
ارزش گذاری ما در خصوص مربیان: کیگان 6 از 10، کلوپ 8 از 10
کدام چالش بزرگتر است؟
خواننده های جوان تر به خاطر ندارند اما چیرگی من یونایتد در اواسط دهه نود به نظر قرار بود تا صد سال ادامه داشته باشد. مردم از آن ها متنفر بودند: آن ها اولین ابر باشگاه انگلیسی بودند که حتی برای کودکان سنگاپوری، ملافه هایی با لوگوی خود در نظر می گرفتند. مورد توجه داور ها بودند، خشونت های همیشگی روی کین بود و همینطور آن ها تیمی بودند که گری نویل را داشتند.
رقیبی وجود نداشت. بلک برن با هزینه های بسیار به سطح اول بازگشت و قهرمان لیگ برتر شد و به نظر کار خود را تمام شده پنداشت. لیورپول، روز به روز بیشتر غرق می شد. آرسنال هنوز با این ایده که باید پیش از بازی پاستا خورده شود و از نوشیدن نوشیدنی های پرچرب پرهیز شود درگیر بود. چلسی 4 دهه از آخرین قهرمانی اش فاصله داشت، سیتی در یکی از تراژدیک ترین مقاطع تاریخش بود و خاطره ای از تاتنهام در آن روزها به طور کل وجود ندارد. اینطور بود که وقتی کوین کیگان نیوکاسل خود را ساخت و درخشید، به مانند ائتلاف شورشی ها، محبوب مردم شد. آن ها در مقطعی 12 امتیاز از تیم دوم یونایتد با الکس فرگوسن پیش افتادند اما در پایان همه چیز خراب شد. تیم های بیشتری در 2016 شانس بردن لیگ را دارند تا 1996. اگر لیورپول آن را برنده شود، دستاوردی بزرگ است اما قابل قیاس با کاری که نیوکاسل تقریبا آن را انجام داد نیست.
دشواریِ کار: نیوکاسل 9، لیورپول 7
خلاقیت کدام تیم بیشتر است؟
لیورپول از نعمت داشتن ستاره ای مانند فیلیپه کوتینیو بهره می برد. او تا اینجای فصل 4 پاس گل داشته و در این زمینه فقط پشت سر کوین دی بروین قرار می گیرد. او خلاقیت را با روبرتو فیرمینو به اشتراک گذاشته است. مهاجم برزیلی تا اینجای کار 25 شانس گلزنی خلق کرده و شیوه ای هیجان انگیز برای بازی دارد. این دو از سوی سادیو مانه که مثل قطاری سریع السیر از کناره ها اضافه می شود، حمایت می شوند.
آن نیوکاسل اینطور سیال نبود. ساده تر فوتبال بازی می کرد. همه آن ها اوآسیس را دوست داشتند. هافبک هایی گردن کلفت داشتند، رهبری به نام لی (راب لی) که نبوغ و خلاقیت را به ارمغان می آورد. کیت گیلسپی را در کناره ها داشتند و دو مهاجم با کلاس و قدرتمند در خط حمله؛ لس فردیناند و آلن شیرر که تفاوت بسیاری با مهاجم های کنونی یا فالسناین لیورپولی ها روبرتو فیرمینو داشتند.
هیجان داستان: نیوکاسل 10، لیورپول 8
کدام دفاع بهتری داشتند؟
نیوکاسل؟ فکرش را هم نکن!
لیورپول دفاع را از خط حمله آغاز می کند. بسیاری از حمله های تیم کلوپ به سادگی هر چه تمام تر و از همین توپ ها آغاز می شود. ساده اما دشوار، زیبا و موثر. آن ها اینطور موقعیت های حریف را به حداقل می رسانند و درد را به آن ها ارزانی می دارند. گاهی این تاثیر گذاری با کندی امره جان آسیب می بیند یا وقتی دژان لوورن شروع به دژان لوورن بودن می کند، با آسیب های دفاعی همراه می شود و رشته ها را پنبه می کند. آن ها در درون دروازه هم فاصله ای زیاد با قانع کننده بودن دارند. اما هندرسون پیشرفت کرده است. در این بین آدام لالانا فوتبالی غریزی دارد که نمی شود در خصوص او با مربیان بحث کرد.
حداقل اینکه آن ها سعی می کنند دفاع کنند! کیگان اینطور بود که انگار همیشه 4 مرد عقب زمین را مجاب می کرد که بیشتر شوت زده و فشار روی خط دفاعی حریف ایجاد کنند. ضربه زیبای فیلیپه آلبرت مقابل یونایتد، یکی از روزهایی بود که شیوه های کیگان جواب داد.
مهار حریف: نیوکاسل 3، لیورپول 6
ستاره های با کیفیت کدام تیم بیشتر بودند؟
نیوکاسل ژینولا را داشت؛ همه کاره ای بی نظیر. فاستینو آسپریا را داشتند، بازیکنی که هت تریک برابر بارسلونا تنها یکی از شب های خوب وی بود. آن ها حتی تونی بلر را عاشق خود کردند. فوتبال در 1996 هیجان انگیز و زیبا بود و پس از آن اتفاقات بد بسیاری رخ داد. لیورپول هم هواداران سلبریتی بسیاری دارد؛ از جمله ایان بیل (کاراکتری که با بازی آدام وودیاک معروف شد) که حداقل به عراق لشگر کشی نکرده اند.
فریبندگی: نیوکاسل8، لیورپول 7
در مجموع همه چیز 36-36 مساوی می شود. لیوپول تیم بزرگی دارد: سه فوق العاده در جلو، عمق مناسب، رهبری مانند هندرسون و یک مربی ابرستاره که بهترین بازی را از بازیکنانش می گیرد. در زمینه شکوه و دیوانگی محض، تیم کیگان برتر بود اما می توان امید داشت که تیم یورگن کلوپ بتواند چیزهایی بیشتر از لحظه های فراموش نشدنی در خاطره ها را به دست بیاورد.