اختصاصی طرفداری | بارسلونا در چارچوب هفته سی و دوم لالیگا در مونتجوییک به مصاف سلتاویگو رفت و موفق شد که این تیم را شکست دهد. بارسلونا که در بازی رفت مقابل سلتا نتیجه دو بر صفر را از دست داده بود و با نتیجه دو بر دو بالایدوس را ترک کرده بود، این بار توانست شکست سه بر یک را جبران کند و با نتیجه چهار بر سه حریف را از پیش رو بردارد. در این مطلب به صورت جداگانه عملکرد و رفتار دو تیم بارسلونا و سلتاویگو را بررسی خواهیم کرد.
بلای جانی به نام اشتباهات و فرشتهای به نام رافینیا
شاید اگر از هوادار بارسلونا بپرسیم که چگونه سه گل دریافت کردید، در جواب بگوید که اگر شزنی آن خروج اشتباه را انجام نداده بود، گل اول را نمیخوردیم یا اگر اینیگو و دییونگ با یکدیگر قاطی نمیکردند، گل دوم را هم نمیخوردیم.
اما وقتی به شکل دقیقتری به گلهای خورده بارسا نگاهی بیندازیم به جزئیات بیشتری پی میبریم. درست است که شزنی در دو صحنه گل اول و سوم سلتا باید واکنش بهتری از خود نشان میداد چون این دو گل، گلهایی نیستند که یک دروازهبان در این سطح دریافت کند ولی مسئلهای که باید به آن اشاره شود آفسایدگیری بازیکنان بارساست.
تیم هانسی فلیک در این فصل با استفاده از آفسایدگیری توانسته حمله حریفانش را بیاثر کند اما در این بازی، این اتفاق رخ نداد. در صحنه گل اول بورخا ایگلسیاس، مدافع بارسا توپ را از نزدیکی خط عرضی زمین خودی به شکل بلند به زمین حریف میفرستد ولی بازیکنان همتیمی نمیتوانند صاحب این توپ شوند و توپ زیر پای مارکوس آلونسو میفتد و این بازیکن با یک پاس فضای پشت سر جرارد مارتین را شناسایی میکند و توپی که در نهایت باعث گل تساوی سلتا شد. به علت رفت و برگشت سریع توپ بین بازیکنان هر دو تیم، خط دفاع بارسا در زمان مناسب نتوانست نظم بگیرد و همین امر باعث فرار پابلو دوران در فضای پشت سر جرارد مارتین شد. همچنین باید به این نکته اشاره کرد که کونده در زمانی که سایر مدافعان تیمش عقبعقب میدوند، فقط نظارهگر ماجراست و تلاشی برای برگشتن به محوطه خودی را از خود نشان نمیدهد.
بلوگرانا که میخواست خیلی زود و سریع نسبت به حریف برتری پیدا کند، در نیمه دوم شروع بازی کردن از بالای زمین کرد که همین کار دستش داد. دو توپ بلندی که در فضای پشت سر مدافعان بارسلونا ارسال شد، زمینساز گل دوم و سوم بورخا ایگلسیاس بود. در صحنه گل دوم و قبل از اینکه اینیگو و دی یونگ با یکدیگر قاطی کنند، اینیگو آفساید را پر کرده است تا پس از رسیدن توپ به مهاجم سلتا، این بازیکن در شرایط خوبی برای گلزنی قرار گیرد. در صحنه گل سوم هم، اتفاق تقریبا یکسانی رخ میدهد ولی با یک تفاوت کوچک. این دفعه که بازیکنان بارسا جلوتر از قبل آمدهاند و عملا به غیر از شزنی، بازیکن دیگری از بلوگرانا در زمین خودی وجود ندارد، بورخا ایگلسیاس در زمین خودی، پشت سر مدافعان آبی و اناری پوش صاحب توپ میشود و نصف زمین را با گلر لهستانی تک به تک است.
پس از اشاره به گلهای خورده بارسا، باید به گلهای زده این تیم هم اشارهای داشته باشیم. به غیر از گل اول که روی پاس خطشکن اینیگو و حرکت بین خطوط فران تورس بدست آمد که حائز اهمیت است که از حرکت خوب فران تورس بین خطوط سلتا تقدیر شود، در سه گل بعدی، اثر مستقیم رافینیا انکارناپذیر است. وینگر برزیلی مانند خیلی از بازیهای دیگر مرد اول تیمش بود و با دو گل و یک پاس گل باعث بازگشت و پیروزی تیمش شد. این بازیکن به خوبی توانست خود را از لحاظ روحی و روانی در بازی نگه دارد و عامل کامبک باشد. در صحنه گل اولمو، شاهد همکاری بین لواندوفسکی، رافینیا و اولمو بودیم. توپی که از کناره زمین به مرکز زمین سلتا برای لواندوفسکی ارسال میشود و در نهایت با پاس در عمق تر و تمیز رافینیا، اولمو در موقعیت گل قرار میگیرد. بارسلونا که پس از گل اولمو روحیه گرفته بود، خیلی زود توانست به تساوی برسد. این گل روی سانتر بسیار زیبای یامال که در این فصل بارها این کار را انجام داده است، صورت گرفت تا هم هواداران بارسا و هم کادر فنی این تیم، نفس راحتی بکشند.
یکی از بازیکنانی در ترکیب بارسلونا به شدت ناامیدکننده ظاهر شد جرارد مارتین بود. این بازیکن که پس از مصدومیت الخاندرو بالده جایگزین او شده بود، بازی به بازی عملکرد ضعیفتری را از خود به نمایش گذاشت. چه در بازی برابر دورتموند و چه در بازی امروز این بازیکن پاشنه آشیل این تیم بود. بازیکنان سلتا در نیمه اول تقریبا بیشتر حملاتشان از فضایی بود که جرارد مارتین در آن قرار داشت. بجز صحنه گل، سلتاویگو خطرات مهمی را از فضای پشت سر مارتین پی ریزی کرد اما نتوانست به گل برسد.

در کنار صحبتهایی که درباره عملکرد رافینیا و مارتین زدیم، باید به عملکرد یک بازیکن دیگر بارسا نیز اشاره شود. پدری در این بازی صد و چهارده پاس داد که بیست و یکتای آن در یک سوم پایانی زمین بود. همچنین او هفده ریکاوری را انجام داد و نه دوئل از سیزده دوئلی که در آن شرکت کرده بود را پیروز شد. همچنین حمل توپهای این بازیکن در این بازی مانند بازیهای گذشت یکی از ابزارهای بارسا برای آوردن توپ به جلو بود.
شگفتی که به شگفتی تبدیل نشد
کلودیو گیرالدز با برنامه مشخص وارد زمین کرده بود ولی خب در انتهای بازی کیفیت بازیکنان بارسا به کیفیت بازیکنان تیمش چربید و نتوانست شگفتی را رقم بزند. سلتاویگو با چینش سه دفاعه وارد بازی شد و همواره در طول بازی به پنج نفر به دفاع میپرداخت. زمانی که این تیم صاحب توپ نبود در بلاک خود به شکل 1-4-5 در میآمد و سعی میکرد در زمین خود به این شکل به دفاع بپردازد. زمانی هم که بارسا در زمین خودش شروع به پاسکاری و بیلدآپ میکرد، بازیکنان این تیم به شکل من مارک پرس میکردند تا بتوانند توپ را در میانه زمین پس بگیرند. کار دیگری که بازیکنان آبی پوش سلتاویگو انجام میدادند، در سادهترین بیان ممکن زیر توپ میزدند. سرمربی این تیم از مارکوس آلونسو به عنوان مدافع وسط وسط استفاده کرد تا از قابلیت او برای دادن پاسهای بلند استفاده کند. همچنین دروازهبان این تیم که گرچه واکنشهای مناسبی به گلهای دریافتی نداشت ولی در امر دفع خطر از راه زیر توپ زدن عملکرد بدی نداشت.
هتریک بورخا ایگلسیاس مقابل بارسا شاید دیگر برای این بازیکن تکرار نشود و همین باعث میشود که از این اتفاق به عنوان یک شگفتی یاد شود اما این هتتریک برای شکست دادن حریف بزرگی مثل بارسلونا کافی نبود و این تیم نتوانست زیر فشار بازیکنان با کیفیت حریفش طاقت بیاورد و در آخر حتی موفق به کسب یک امتیاز هم نشد.

دیگر بازیکن سلتا که نباید از عملکردش غافل شد، ایلایژ موریبا بود. بازیکن پرورش یافته لاماسیا در این بازی مانند بازی رفت عملکرد خوبی داشت و توانست چه در کارهای دفاعی و چه در کارهای هجومی تیمش تاثیرگذار ظاهر شود. این بازیکن در کنار بلتران در میانه زمین توانسته بود تا حدود خوبی محور دوگانه حریف را از کار بیندازد و مانع انتقال توپ بارسلونا از مرکز زمین شود.
خبری که برد را به کام بارساییها تا حدی تلخ کرد،مصدومیت لواندوفسکی بود. به نظر میرسد که این بازیکن از ناحیه همسترینگ دچار مصدومیت شده باشد و حداقل به فینال کوپا دل ری نرسد ولی هرچه که بود بارسلونا در این مسابقه توانست به بازی برگردد و شکست را با پیروزی عوض کند اما خستگی ناشی از فشردگی برنامه ممکن است در بازیهای آتی کار دستش دهد. بهخصوص اگر چنین اتفاقاتی جلوی تیمی مانند اینتر رخ دهد، شاید دیگر راه بازگشتی برای آبی و اناریها وجود نداشته باشد.