مسدود شصتچیولی وحید خان حکایت پستات شده حکایت اون بابایی که تو خیابون زمین خورده بود و واسه اینکه کم نیاره تا خونه سینه خیز رفته بود، پستای اولی که گذاشته طعنه بود و حالا داری خیلی نرم جدی ادامش میدی:))
ولی پستات قشنگه خدارو چه دیدی شاید سر همین کلکل که شروع کردی استاد ادبیاتی شاعری چیزی شدی:)
موفق باشی