طرفداری- شهروز حدادیان بیستمین مهمان از سری دوم صندلی داغ طرفداری در بهار، در بیست و یکم فروردین 1395 خواهد بود. خیلی سال پیش در فیس بوک، پیج لیورپول خودمان را داشتیم که جوانی با عکسی تاریخی یک مسیج برای پیج فرستاد. عکس مورد نظر که متعلق به شهروز حدادیان بود و برای حضور در پیج کل کل باشگاه های اروپا دعوت کرده بود، شهروز بود که با موهایی فرفری و بلند به آرایشگاه می رفت. در واقع این سکانس اول بود. در سکانس دوم آرایشگر مشغول می شد و به دقت به کار دشوار خود احتمام می ورزید و در نهایت، نتیجه پایانی شهروزی دیگر با موهای کوتاه و لبخندی حاکی از رضایت و پیروزی را نشان می داد. بعد از اینکه در دل گفتیم این دیوونه دیگه کیه [شکلک خنده]، گفتیم که بله هستیم شهروز جان. اگر اشتباه نکنم 2010 یا 2011 بود. و بعد این مسیر عجیب و پر پیچ و خم آغاز شد. تا دلتان بخواهد در پشت صحنه آن پیج دعوا پیش آمد. شهروز جنجال راه می انداخت، کسی طرفش را نمی گرفت. قهر می کرد. می رفت یک پیج دیگر راه می انداخت. یا توسط راه هایی که گفتنش جایز نیست، پیج را پس می گرفت. طرفداری که شروع شد، همه بودیم. راه که افتاد در دوره ای برای مثال روزهای یورو 2012، تراکتوری برای خودش بود. می آمد و از فرقی نمی کرد که از جوبیلو ایواتا ژاپن یا دی سی یونایتد آمریکا. از اف سی سیبری تا اتلتیکو ماداگاسکار، یا حتی لیست بازیکنانی که در جام ملت های اقیانوسیه بین سال های 1988 تا 1998 بیش از ده گل به ثمر رسانده اند. از همه جا خبر می رفت. بارها رفته و غیبت داشته اما هر بار برگشته و آنقدر بوده که فعال ترین نویسنده سایت در تمام تاریخ حیات آن لقب بگیرد. شهروز با همه خوبی ها و بدی ها، در سرپا ماندن این سایت و پیش از آن در شکل گیری آن گروه نقش داشته است. در واقع این وسط باید به آقای مارک زاکربرگ "کردیت" داد که تفاوتِ بین Administrator و Content Creator را از همان ابتدا در پیج های فیس بوک راه اندازی نکرده بود. شاید اگر این تفاوت را قائل می شد، به کل داستان متفاوت می شد و آن مسیر به آن شکل به اینجا و شاید روزهایی بهتر ختم نمی شد.
شهروز حدادیان هستم متولد 27 دی ماه 1365 در شهر تهران با اصالتی کرد، که در شناسنامه کبرسن دارم و چهار ماه شناسناممو بزرگتر گرفتند. فارغ التحصیل رشته کارشناسی حقوق قضایی و کارشناسی ارشد حقوق خصوصی و به مدت چهار سال است که وکیل پایه یک دادگستری هستم. یک سیکلی دارد؛ از هر سه بار که می بینی اش یک بار شیرِ شیر است. خوشحال از پرونده ای. دفعه بعدی روباه است و ناراحت از پرونده ای. بار سوم هم می گوید که می خواهد وکالت را کنار بگذارد.
طرفداری زائیده خیالات تراش نخورده آرمین جنت خواه بود، اونم زمانی که سر کوچیکترین اتفاقاتی میانمون جنگ و درگیری ایجاد می شد. بهم میگن توانایی اینو داری، بین دو تا شی بی جون دعوا بندازی، اما باور کنین فقط قصدم ایجاد هیجانه و هیچ سوءنیتی ندارم [شکلک خنده]. حتی یادم نیست که جنجال هایمان سر چه چیزی جز جوانی و سرِ داغ بود. اما بارها شهروز را یادم هست که پشیمان بود که همه ما را به آن پیج کل کل دعوت کرده بود. پس زمینه ذهنی ام این است که دلیل قریب به اتفاق جنجال ها و ترک کردن ها، خودِ شهروز و گاهی میلاد گودرزی بودند [شکلک خنده]. من و آرمین جنت خواه دقیقا از اردیبهشت 1390 همدیگرو می شناسیم، البته شناختی که مجازی بود نه حقیقی. یه روز در حالی که خسته از مطالعه فراوان کتب درسی در راه آزمون کانون وکلای دادگستری بودم، تصمیم گرفتم که بر اساس علاقه ای که به دو مقوله فوتبال و کل کل (در هر حوزه ای) داشتم، یه پیج در فیسبوک راه اندازی کنم و اسمشو گذاشتم کل کل باشگاه های اروپا! برای اینکه پیج سر و سامانی بگیره، به ادمین های پیج های هواداری باشگاه های بزرگ در ایران پیغام دادم و اکثرا حاضر به همکاری شدند ولی از اون جمع گسترده، فقط علی امیری فر (لیورپول) و آرمین جنت خواه (اینتر) و من (یوونتوس) هنوز که هنوزه در سایت مشغول به فعالیت هستیم! خیلی زود مراودات فراتر از تنها صحبت های فوتبالی رفت. اسم گروه بعدها به Ethernal Guys تغییر یافت و انجمن شاعرانه مرده طور، صحبتی از آن خارج از آن انجام نمی شد.
البته یه برهه ای میلاد گودرزی که با خدعه خنجری از پشت بر من وارد نمود نیز ادمین بود و برای جبران مافات، با خدعه خنجری نیز به آرمین جنت خواه وارد کرد تا یر به یر بشیم! [شکلک خنده] این خدعه را رفتم و از میلاد پرسیدم. گویا گورزی در آن زمان زیر 18 سال داشت و شهروز بعد از ادمین کردنش، پشیمان بود و مرتبا می گفت بچه ای. که میلاد هم زد و همه من جمله شهروز را از جمع ادمین های پیج ریموو کرد. آرمین که تصمیم گرفته بود بر اساس همون مطالبی که روی پیج کل کل می رفت، سایتی نیز فرع بر کار راه اندازی کنه، پس از اینکه از ادمینی کنار گذشته شده و از همه جا دستش کوتاه مونده بود و یه سایت با کلی هزینه رو دستش مونده بود، واسه اینکه از دلم در بیاره و به پیج برگرده، گفت بیا تو سایت کار کن فقط خواهش می کنم منو تو پیجت راه بده [شکلک خنده] در آن مقطع اگر اشتباه نکنم شهروز نبود. از مدت ها پیش تر اسم گروه به We Must Do It، تغییر پیدا کرده بود و ماه ها در مورد آن و ایده های بلند پروازه آرمین صحبت کرده بودیم. اگر اشتباه نکنم، شهروز از آن روزهای آخر، زمانی به گروه بازگشت که سایت، چند روز بعد بالا آمد. ماهم دلمون به رحم اومد تا جوون مردم در اول جوونی ناامید نشه و هزینه ها اذیتش نکنه، دیگه چیکار کنیم خیلی دلرحمیم [شکلک خنده] و بله همینطور ناز داشت و لازم بود برای حضور، منتش کشیده شود [شکلک خنده]!
ابتدا از دو اسم هیچ هیچ دات کام و طرفداری دات کام به عنوان گزینه های اسم سایت نام برده شد که در نهایت با طرفداری وارد دنیای مجازی شدیم، روزای شروع 80 نفر که اکثرا ادمین های پیج های باشگاه های مختلف اروپایی تو فیسبوک بودند و صرفا جهت کل کل دور هم جمع شده بودند، که به غیر از دو سه نفر بقیه هیچ سررشته ای از کار سایت و خبرنگاری نداشتند و همگی در میانه راه کم آوردند و به دلایل مختلف از سایت جدا شدند ولی من، آرمین جنت خواه، علی امیری فر، میلاد گودرزی، محمد فیروزی و مهیار میرزاپور پوستمون خیلی کلفت تر از این حرفاس که با وجود همه این مشکلات هنوز داریم ادامه میدیم. خیلی ها به جانبدارانه بودن اخبار اشاره می کنند، پس خدا رو شکر اون ایام رو ندیدند که ببینند چه اخباری رو سایت می رفت [شکلک خنده] نمی دونم چرا هر خبری رو سایت میره چه مثبت چه منفی، عده ای توهم توطئه پیدا می کنند، باور کنین نوشته های ما 90 درصد ترجمه شده از سایت های خارجیه و اخبار ما هیچ تاثیری در موفقیت و ناکامی هیچ تیمی نخواهد داشت، پس انقدر با دید منفی نیمه خالی لیوان رو نگاه نکنین. ما طی چهار برهه به اینکه کانون هواداری تیم های مختلف هستیم متهم شدیم، ابتدا می گفتند سایتمون منچستری است، بعدش بایرن مونیخ شدیم، یه مدتی یوونتوسی شدیم و سپس رئالی. با این تفاسیر باید گفت نویسندگان سایتمون حزب بادن که در هر برهه ای به سمت یه تیم متمایل شدیم. همین اخیرا بود که کسی در پروفایل شهروز، سایت را به اینتری بودن و ضد یوونتوسی بودن متهم کرده بود.
شهروز تیم های زیادی را دوست دارد. غیر از هفت هشت تیم اصلی، می شد دید که ساندرلد لیدز یونایتد شفیلد پارما بیلبائو و درست یادم نیست اما در نظر بگیرید که الزمالک مصر، پائوک تسالونیکی، رکرتیوو هوئلوا، بوآیشتا و ده ها تیم دیگر را در فیس بوک دنبال می کند. در دسته های دوم همه کشورهای صاحب فوتبال و حتی درجه دو هم تیمی هست که شهروز آرزوی قهرمانی آن را داشته باشد و وضعیتش را دنبال کند. اما شروعِ فوتبال برایش به مانند من با یک اسم آغاز شد. دیگو آرماندو مارادونا. قطعا هر کی که فوتبالی میشه یه دلیلش می تونه داشتن خونواده فوتبالی باشه که منم دلیل اصلیش همین بود، از قبل از جام جهانی 1994 فوتبالی شدم و به خاطر اسم و ابهت دیگو آرماندو مارادونا آرژانتینی شدم، هر چند پس از اون اتفاقات و بلایایی که سرش تو جام جهانی 1994 آوردند، ناگزیر به دلیل داشتن برادر بزرگتر ایتالیایی و همچنین چهره، نحوه بازی و درخشش روبرتو باجو یک آتزوری فن شدم. حال به دلیل اینکه روبرتو باجو عضو یوونتوس بود و همچنین برادری یوونتوسی، از سال 1994 بیانکونری شدم، هرچند پس از یک سال متاسفانه از یووه جدا شد و اینطوری شد که میلان رو هم دوست داشتم. ناگزیر! عاشق فوتبالم، روزم رو با پیگیری کارهای دادگاهی شروع می کنم و با خوندن اخبار فوتبالی به اتمام می رسونم.
و بعد رونالدو را دید و حالا هوادار بارسلونا بود. فصل 1994-95 بود که یه برنامه بود (اسمش یادم نیست) خلاصه لیگ های معتبر اروپایی رو نشون میداد، همونجا با بازیکنی به اسم رونالدو در آیندهوون آشنا شدم و پس از پیوستنش به بارسلونا، ما هم یه بارسا فن شدیم، هر چند الان روم نمیشه بگم بارساییم از ترس اینکه بگن حزب بادی، البته تا یادم نرفته بگم پس از جدا شدن رونالدو از بارسا، به منفورترین بازیکن از دید من بدل شد. با کوچ بازیکنان ایتالیایی به لندن، حالا تیمی را هم در انگلستان دوست داشت. فصل 1996-97 بود که کاپیتان تیم محبوبم عازم یه تیمی در انگلیس به اسم چلسی شد. رود گولیت، پیر لوییجی کاسیراگی، روبرتو دی متئو و جانفرانکو زولا و در راس همگی جانلوکا ویالی دلیل اصلی چلسی فن شدن من در انگلیس بودند، در حقیقت روح ایتالیایی موجب شد چلسی رو دوست داشته باشیم، هر چند اونموقع چلسی در ایران به اندازه انگشتان دو تا دست هوادار نداشتو هر کی طرف چلسی بود فقط به دلیل بازیکنان ایتالیاییش بود. در ایران هم بر خلاف اروپا، طرفدار قرمزهاست. علاقه به پرسپولیس: از سال 1373 یه پرسپولیسی بودم و تا زمان دنیزلی بازی های این تیمو عاشقانه دنبال می کردم، تا وقتی که علی دایی اومد و پرسپولیس رو به یه ویرانه تبدیل کرد و فوتبال ایران (به جز تیم ملی) عملا برام مرد. فصلی که با افشین قطبی قهرمان شدیم 80 درصد بازی های آزادی رو از نزدیک دیدم و از نزدیک شاهد گل بیادماندنی سپهرسرطلایی به سپاهان بودم.
یوونتوس، چلسی، بارسلونا، روبرتو باجو، دیگو مارادونا، ایتالیا، آرژانتین، هلند، انگلیس، دل پیرو، بوفون، مسی، ماکله له، دیوید بکهام، کاناوارو، مالدینی، بارسی، ویری، ویالی، داویدز، ندود، ترزگه، زیدان، ژاوی، مورینیو، لیپی، کونته، الگری، دشام، رونالدینیو، ریوالدو، لمپارد، زولا، دونادونی، بارتزالی، یورنته، پیرلو، پوگبا، علی کریمی، مهدوی کیا، کیروش مورد علاقه هامن. همانقدر که لیست سفیدش پر از بازیکنان و تیم هاست، لیست سیاهش هم بی مانند به نظر می آید و به شکلی تاریخی بابت پیروزی آلمان مقابل برزیل با هفت گل هم خوشحال بود و هم ناراحت! از برزیل و آلمان همیشه متنفر بودم، به این دلیل که هر دو تیم بیشتر از حقشون صاحب قهرمانی شدن در حالی که قهرمانی 94 حق ایتالیا بود و 2002 هم حق برزیل نبود و از سویی آلمان هم به غیر از قهرمانی 2014 در هیچ دوره ای شایسته ترین تیم برای قهرمانی نبود و مجارستان (1954)، هلند (1974) و آرژانتین (1990) شایستگیشون از ژرمن ها بیشتر بود! البته یه پسرعمو دارم و چون از بچگی کل کل زیادی باهم داشتیم همیشه از تیمهاش متنفر بودم و چون آلمانی بود، آلمان از همون دوران در لیست سیاه من قرار داشت. شبی که آلمان با هفت گل برزیل رو شکست داد یه حس دوگانه داشتم، هم بابت تحقیر سلسائو خوشحال بودم و هم بابت برد ژرمن ها ناراحت. از برزیل، آلمان، رئال مادرید، منچستر یونایتد، بایرن مونیخ، آرسن ونگر، رونالدوی برزیلی، توماس مولر، فرگی تایم، علی دایی، سید مهدی رحمتی، استقلال، سپاهان، اکثر بازیکنان آلمانی و برزیلی دهه 90، یوسی بنایون، کاسیاس، تیاگو سیلوا متنفرم. ونگر را دوست ندارد چون همیشه باور دارد که آرسنال، می تواند با فردی دیگر نتایج بهتری کسب کند.
مربی محبوب؟ بدون شک ژوزه مورینیو. علاوه بر این موارد از تمام تیم های که مورینیو در اون باشه خوشم میاد، فرقی نمی کنه اون تیم چلسی باشه که قبل از مورینیو نیز عاشقش بودم یا رئال مادرید و اینتری باشه که قبل از مورینیو ازشون متنفر بودم، اما با حضور آقای خاص بازی هاشون رو با علاقه دنبال می کردم و همین شد که لقب آقای بی همتا به من اختصاص داده شد [شکلک خنده]
يک اصل مهم در مورد شهروز اين است که مارکيزيو را دوست ندارد و البته حاضر است با همه آدم هاي دنيا در اين مورد بحث کند. از مارکيزيو متنفر نيستم، فقط معتقدم بازيکنيه که الکي بزرگش کردند. کلا در مورد بازيکنان اوورريتد نظر خوبي ندارم. مارکيزيو بازيکن خوبيه البته فقط در سطح ديدارهاي کوچک! و به هيچ وجه در حد و اندازه بازي هاي بزرگ نيست، و با اين وجود القابي همچون شاهزاده کوچک به وي دادن واقعا زياده روي است!!! البته تعداد اين اوورريتد ها در دنياي فوتبال خيلي زياده و از ترس اينکه همينجا محاکمه نشم، از آوردن اسمي مازاد بر مارکيزيو در اين خصوص پرهيز مي کنم! ونگر را مي گويد.
يک صحبتي هم در مورد بازي سال 2009 چلسي بارسلونا و تام هنينگ اوربو داور نوروژي داشت. خيلي از هواداران چلسي، هنوز ياد و خاطره اون بازي معروف در مقابل بارسلونا را در سال 2009 زنده نگه داشته اند و اون ديدار رو رسوايي داوري مي دونند، ولي به نظرم تو اون ديدار تنها پنالتي هايي که بايد به سود چلسي ديده مي شد و داور نگرفت اتفاق افتاد، اما در دو ديدار رفت و برگشت يوونتوس در مقابل بايرن مونيخ در مسابقات فصل جاري شاهد انواع و اقسام ناداوري بوديم، که متاسفانه يوونتوسي ها هيچوقت به اندازه چلسي فن ها روي اون مانور ندادند. از گل سالمي که آفسايد اعلام شذ (موراتا در ديدار برگشت)، تا گل آفسايدي که سالم اعلام شد (گل اول بايرن مونيخ در ديدار رفت)، تا گل هاي خطايي که به ثمر رسيد (گل دوم بايرن مونيخ در ديدار رفت و گل چهارم در ديدار برگشت)؛ تا پنالتي که براي يوونتوس اعلام نشد (خطاي هند ويدال) همگي و همگي موجب شد بايرن مونيخ به ناحق راهي مرحله بعدي بشه و يوونتوسي که در نيمه اول ديدار برگشت يکي از بهترين بازي هاي 20 سال اخيرش رو انجام داده بود، از گردونه مسابقات خارج بشه.
در دوره اي با اسم شهمير يا shah shah، پيج هاي ديگري را اداره مي کرد. از آن جمله پيج عکس هاي فوتبال و عکس هاي تاريخي اي بود که داشت و پيدا مي کرد. عکس هاي فوتبالي: يکي از علايق شديدي که از بچگي داشتم جمع کردن تصاوير بازيکنان فوتبال است و آرشيو خوبي در اين زمينه دارم و در همين راستا اطلاعات خوبي هم از بازيکنان قديمي فوتبال دارم. به همين دليل يه پيج در فيسبوک داشتم به اسم "عکس هاي ماندگار فوتبالی" که تو اون پيج تونستم دوستان بسيار خوبي پيدا کرده و زانيار بهروش از اون پيج به سايت اضافه شد، پويا نيري وند ، علي رجايي و حامد چشم براه از بچه هاي سايت تو اون پيج بودند و پاشا خرمشاهي، اميرحسين محمدزاده، نيما آذري، شاهين دهقان، ماسيس ماطاووسيان، محمدرضا اکبري، مجيد راستين، امير تک روستا (معروف به روسو) و امير اسکندري از دوستان بسيار خوبي بودند که در اون پيج مارو همراهي مي کردند و همچنين يه اتفاق بسياربسيار خوب در زندگيم که سرمنشاش از اون پيجه. اينجا را توضيح خواستم و داد اما گفت در متن نيارمش [شکلک خنده]
وکالت با روحياتش به نظر سازگار نيست و بارها از کم آوردن حرف زده اما هنوز هم ادامه مي دهد. هنوز هم مي جنگد که دنيا، کمي بهتر باشد و حقي ناحق نشود. دنيايي که با عشق واردش شدم و الان از اون متنفرم!!! تا زماني که يک وکيل نباشيد و برخورد زننده عده اي از مقامات محترم قضايي و مردم رو بدون هيچ دليلي با خودتون مشاهده نکنيد، حرفم را درک نخواهيد نمود! بارها در راه انجام وظيفه ام تهديد شدم، ولي پا پس نکشيدم! پيش آمده که براي يک هفته غيبش بزند. اکنون هم به عنوان يک وکيل-خبرنگار دو دنياي متفاوت با روحياتي کاملا مجزا از هم را تجربه مي کنم! يکي با فشار فراوان روحي و رواني و جسمي که موجب ميشه آدم سريعا پير بشه و ديگري با انرژي مثبت که همين بشاشيت رو به همراه داره و موجب شده هنوز عده اي فکر کنند که حداکثر 22 سال سن دارم. ?وقتي برحسب اجبار وکيل کلاهبردار، سارق، معتاد و .... ميشين و بازخورد منفي که از جامعه داريد، سنگيني اين شغل رو درک ميکنين.
در موسيقي هم به مانند فوتبال، يک دنيا خواننده و گروه محبوب دارد. موسيقي جزئي جدايي ناپذير از من است. البته صرفا در حد شنيدن و علاقه اي به نواختنش نداشتم. همه نوع سبکي گوش ميدم: چه ايراني باشه، چه خارجي، چه انگليسي زبان باشه، چه فرانسوي، ايتاليايي، اسپانيولي، آلماني، ترکي يا کردي، چه سنتي و تلفيقي باشه، چه رپ، پاپ، راک، متال يا کانتري و ..... با اکثر خواننده ها و بندهاي موسيقي چه از نوع اينور آبيش چه اونور آبيش آشناييت دارم. با تعدادی از آهنگ های هر خواننده ای خاطره دارم، ولی خب در مجموع محسن چاوشی، چارتار، داریوش، حبیب، هایده، ابی، Enrique Iglesias، Nirvana، Michael Jackson، John Lennon، Bad Boys Blue، Dido، Laura Pausini، Chris De Burgh، System Of A Down، Linkin Park، Shania Twain، Whitney Houston، Celine Dion، Adele، Bee Gees،Elton John، Cold Play، Scorpions، Queen، Enya، Black Eyed Peas، Eminem، Empyrium، Within Temptation، Pink Floyd، Bruno Mars، Roxette، Cranberries رو بیشتر می پسندم و این نشون میده تا چه حدی همه نوع پسند هستم!
از دنیای سینما هم گفت. زیاد اهل فیلم نیستم و شاید تعداد فیلم های خارجی که دیدم (بغیر از ژانر ترسناک و کمدی) 50 تا هم نیست. البته با این وجود از همین تعداد کم پاپیون و فارست گامپ فیلم های مورد علاقه ام هستند و بین ایرانی ها درباره الی رو دوست دارم و تام هنکس، رابرت دنیرو، داستین هافمن و از بین ایرانی ها پرویز پرستویی، شهاب حسینی و ترانه علیدوستی بازیگران مورد علاقه ام هستند.
(مامانم میگفت زندگی مثل یک جعبه شکلاته هیچ وقت نمیدونی قراره چی ازش نصیبت بشه (فارست گامپ)
به سراغ سوال های مطرح شده در توییتِ صندلی داغ رفت و به برخی جواب داد. خداییش پولی نمیگیریدبابت نویسندگی تو طرفداری؟ اگه نه وعده ای هم داده نشده؟ من در مجموع چهار سال حضور در طرفداری، جمعا چیزی کمتر از یکی از پرونده های حوزه وکالت دریافت کرده ام!!!
توصیف بچه های سایت در یک کلمه و جمله فوتبالی:
آرمین جنت خواه: یکدنده و بلندپرواز، همچون ماسیمو موراتی همیشه توهم کالچوپولی دارد
مهیار میرزاپور: باحوصله و خستگی ناپذیر، از من حزب بادتر اوست. خودمانیم، نیست! شهروز در این زمینه آقای بی همتاست [شکلک خنده]!
مهدی جوانی: منظم و با دیسیپلین، بالاخره یکی از آرزوهایش که دیدن برد آلمان مقابل ایتالیا بود برآورده شد.
محمد محمدخانی: دنیایش با دنیای منو تو فرق دارد، بامرام، شاگرد خلف دی مارتزیو و بنده کارلتو، برخلاف پیش بینی های همیشه فوق العاده اش نه تنها یوونتوس مجوز لیگ قهرمانان را کسب کرد بلکه برای پنجمین بار قهرمان خواهد شد.
پویا نیری وند: بچه باحال، زیدان را بهترین مربی تاریخ می داند، البته دانیلو را نیز بهترین مدافع راست دنیا می دانست!!!
کیان موسوی: خوش تیپ کم حرف، با فیگو طرفدار اسپورتینگ لیسبون، بارسلونا و سپس رئال مادرید شد و همیشه می گوید اگه فیگو بجای اینتر راهی یوونتوس می شد، اکنون یک بیانکونری بود
علی امیری فر: حضرت سیبیل!، در یکی از اقرارهایش متوجه شدم ابتدا طرفدار میلان بوده، اما پس از اون دیدار تاریخی استانبول و برای کم نیاوردن جلوی دوستانش به سمت لیورپول متمایل شده است، پس با این تفاسیر تا به حال قهرمانی لیورپول را به عنوان طرفدار لمس نکرده است! یک اشتباهی یک بار کردم و گفتم که در دوره ای مثلا بین 2001 تا 2004 میلان را هم کمی دوست داشتم، به خصوص دیدا. بعد اینطور. باور نکنید [شکلک مشت بر دیوار کوبیدن].
حامد چشم براه: باجنبه؛ از شخصی که لوییس فن خال را بهترین مربی دنیا بداند و در زمان عقد قرارداد با منچستر یونایتد معتقد باشد وی با قهرمانی های مکررش باعث می شود فرگوسن فراموش شود، چه انتظاری دارید؟
آرمین طاهری نیا: بامعرفت؛ از نظرش بواتنگ با اختلاف بهترین مدافع قرن بیست و یکم است و خسرو حیدری را مدافعی در سطح جهانی می داند.
میلاد گودرزی: آقای استیکر و رفیق طبیعت؛ بازیکن فنی که بوفون را بیشتر از خودش دوست دارد!
علی رجایی: پدرخوانده؛ فقط هنگام برد تیم هاش می تونی پیداش کنی و بنابراین از مجموع 365 روز سال 350 روزش غایبه.
محمد فیروزی: متفاوت اونم از نوع چینیش؛ فقط در هنگام پیروزی ها، رئالیست.
علیرضا نجاتی: برادر دوقلوی متئو دارمیان؛ شاگرد خلف محمدخانی.
سعید عبدی: عاشق استادیوم و رفیق جینگ تونی اولیویرا؛ کتمان می کند اما تراکتوری بودنش شهره دو عالم است.
امین ابطحی: متشخص؛ با استفاده از زبان ترجمه و نگارش، به خوبی همه را عاصی می کند (من هم خیلی دوست دارم همرو اینجوری عاصی کنم)
محسن امیری: دیکتاتور؛ همیشه بر سر نحوه برخوردش با کاربران باهاش اختلاف نظر دارم.
مهرداد تبریزی: آلمانی باحال؛ شوکی که با رفتن شواینی به منچستر یونایتد به او وارد آمد، شرینگهام و سولشر تو دو دقیقه به او وارد نکرده بودن.
سامان خدایی: هری پاتر؛ همیشه برای تایید یک اتفاق خوب کردیت هایش آماده است؛ می گوید از سال 2002 طرفدار دورتموند است، اما در هنگام باخت، دورتموندی بودن خود را انکار می کند.
محمدنقیبی: یک تنه کانون هواداران است؛ در آخرین اظهارنظرش گفت: از بچگی طرفدار سیتی بودم، البته لستر سیتی، نه منچستر سیتی
حسین خسروی؛ داداش رضا صادقی؛ به کینگ اریک ارادت خاصی دارد.
شهروز حدادیان: به قول دوستان آقای بی همتا [شکلک خنده] استاد فیفا 15 که طی 10 دوره مسابقاتی که بین نویسنده های سایت داشتیم با اقتدار در تمامی ادوار قهرمان شدم. نشده، باور نکنید. حرف آخر:
1. از همه نویسنده هایی که طی این چهار سال بدون هیچ چشمداشتی به طرفداری کمک کردند تا دیده بشه تشکر می کنم
2. از همه اشخاصی که طی این مدت، موجبات دلخوریشون رو فراهم آوررم عذر می خوام
3. دوستانی که بیش از حد انتقاد می کنند و همواره با عینک بدبینی به نویسنده های سایت و سایت نگاه می کنند، یک ماه بدون حقوق و با شرایطی که در سایت هست فعالیت کنند، تا با سختی کار ما آشنا بشن
4. تشکر از علی سیبیل بابت زحمتی که در این صندلی داغ کشید