میثم ابراهیمی
دور نبود از عشقمون چشای بد بعد تو منم شدم دچارِ درد
رفتی و دلتنگیای سمی و آخر شب آخرش قلب منو مچاله کرد
مثل قبلنا نشد چشای تو نه نشد نفهمیدم کجا یهو
تورو گم کردم و ندیدمت خودت بگو ته این عشق چرا دو راهی شد
بیا حالم بده چند شبه خواب تورو میبینم
نیستی از طرز نگات تو قاب عکسات گل عشق میچینم
شبای بارونیو تا خود صبح خیسِ خیالت میشم
اگه از آسمون سنگ بباره تا نیای میشینم
تتلو
ما که میکنیم خب با درد تلاش اما هی روزگار نامرد یواش
دل ما به تنهایی عادت نداشت انداختیم اون وسط آدم بداش
اِیسین
لاشی باش اگه نباشی قلبت میشکنه
لاشی باش اگه بمونی اون میره
قول میدم لاشی باش
یکم بگذره ندارن کاری بات لاشی باش
از مسیرت دور نشو تو بازی باش
بهم قول بده اخم نکنی بهم
اگه یروزی دیدمت جایی باز
ادم نمیشه Bad boy
حرفاش تو دلش میره یروز درکل
ببین بعد تو بیس چاری دیگه الکل
وقتی دلش تنگ نمیشه رفتن بهتره
تا وایسی پای ی احمق که فقط حرفه
ببین بازیت میدن اگه لاشی نباشی
رفتی برو هیچ وقت اشتی نداریم
برو حتی پشتتم نبین چقدر مفت بهم زدیم
سورنا
زرد مثل پاییز خط ریزش برگها مسیر تنگنا تنگنا در تنگنا
خفه مثل فریاد یه سگ توی دور دست بیراهه کور
یه دیوار و نمایش دوراز درون درون مرزها
یه مرد خمیده به زانو کشیده صورت از فریاد
سرشو هل میده پایین تر با فشار دست هاش
تتلو
اینقده آدم نامرد داریم تو شهرمون که مردا گمن نیست تویه جمعون یه پهلوون
اینقده درگیره مغزمون که قلبمون سیاهه میکشیم از زیر هم نوعامون نردبون
اینقده دورو و بد شدن آدما که نمیفهمی آشو واست کی کی پخت
په اینقد ردی باش که بهت بگن هی بی مخ
هر اتفاقیم که افتاد بگو عیبی یُخ
نترس تهش مرگه دیگه بذار یه تنه تنت فاز لشکر بگیره
هم منفی باش هم مثبت جفتش چیزیو میخوای بذار محکم پشتش
سورنا
باید بزنیم بیرون از خفگی ما فردا رو میخواستیم واسه مهر
نه تو این سالن مرده چکاد با این همه تن پاره به چرک
این جا درون ماست این چرک همه جا ایستاده به سحر
حتی بیرون بری ازش اون درونت ایستاده سپهر
سوز چرخید و گفت اینجا هنوزم میشه وزید
این نقش هم آغوشی زیباست بچه مرده اش هم میشه ندید
حوا سرد شد مثل نفس از زیر زمین گفت این طرح اجداد مرده ماست
باید منفجرش کرد همین طوفان رسید از راه دوباره زنده شدن اشباح
توی جنگ عقاید واسه کندن پایه ظلماین موزه روگسل هاست
لرزیدن طرح ها دوباره افتاد روی تنشون سایه ظلم
می ترسن از تفاوت انگ می زنن به هم هر بار
جمع میشن تو دروغ وحدت یه گوشه آماده صلح
یکی میشن مثل اجدادشون واسه جنگ با اجداد
جمع شدن رنگ ها این بار تو اندام یه بمب
مهدیار
از شانس بدم تو همین این روزای....
یهنفر اومده بود بره ک گف میخوام تورو
روزای اول رابطه دیدی چقد خوبه
تو همون روزا دیدم داره منو میترسونه
تو همون روزا دیدم کیا بهش زنگ میزنن
میگف ک پیشه منه نصفه شبا تک میزدن
اس ام اس میدادن که هنوزم پیش فابتی
بعد میگف عاشقتم تو دیگ خیلی جالبی
گذشت خرابت درسته به من ربطی نداشت
میخواسم لهت کنم هی میگفتم ردی نباش
میگفتم بتوچه مهدیار تو خوش بگذرون
ولی داشت یواش یواش ...میزد به اسممون
با کیا یمشت بچه … میشست لاس میزد
یارو ادرس نمیداد هی اونارو لات میکرد
فهمیدم کجا زمین خوردی اخه شبت صب شد
خواسی با یکی باشی این کاراتو کمش کن خب
خداییش کم بهم حال نداد ولی میدونی
گفتم من عین خودت باشم توام میتونی
میتونی ببینی با غریبه ها حرف میزنم
از یکیدیگ بتیغم واسه عشقم بخرم
خودش خوب یادشه از اولش خراب بود
بخدا امثال اون سی چهل تا برام بود
بخدا هزینه هم نداشتن واسم میمردن
ولی من ادمش نبودم ذاتم بد نی کلا
میثم ابراهیمی
تو که دیدی رگ خوابِ دل دستته
بیا برگرد همون حالو بهم پس بده
دیگه نیستم یه چند روزِ ریختم به هم نیستی
بیا حالم بده، چند شبه خواب تو رو می بینم
نیستی از طرز نگات تو قاب عکسات گل عشق می چینم
شبای بارونیو تا خود صبح خیسِ خیالت میشم
اگه از آسمون سنگ بباره، تا نیایی می شینم