واقعیت چیز دیگریستبر اساس همین قاعدهها بود که امثال چیچاریتو، پارک جی سونگ، فلچر و ولبک توی ترکیب فرگوسن در حد بهترین ستارههای دنیا کارایی داشتن. اونها تفهیم شده بودن که باید بهترین نسخه خودشون رو ارائه بدن. بعضاً میدیدی یه بازیکن که هیچی نبود و هیچی هم نشد توی بازیایی که فرگوسن ازش استفاده میکرد تبدیل به هیولا میشد(مثل ماکدا و خیلیای دیگه). ذهنیتی که فرگوسن توی بازیکناش ایجاد میکرد کلید موفقیتش بود. فرگوسن اصلا یه نخبه تاکتیکی محسوب نمیشد. برای تبدیل شدن به بهترین سرمربی دنیا شما هم دقیقاً به همین روانشناسی نیاز دارید. نیازی نیست وسواس تاکتیکی داشته باشید.