داداشام من تو محیط کار چن ماه پیش با یه دختری آشنا شدم
از نظر من خیلی دختر خوب و با اصالتی بود بازم با این حال فقط خوشم میومد ازش یعنی عاشق نبودم و سعی کردم منطقی باشم
اما اون همون اول دیوانه وار ابراز علاقه میکرد بهم طوری که منم روز به روز علاقم بهش بیشتر شد
تا اینکه یه مشکلی پیش اومد یه پسره میومد جلو همش باهاش شوخی میکرد و میگفت و میخندید منم چون دوسش داشتم یکمی بهم برخورد بهش گفتم به پسره تذکر بده اونم بهش گفته بود
ولی بازم به یه سری رفتارا ادامه میداد مثلا بهم لبخند میزدن یا دور از چشمم باهم حرف میزدن طوری که برا منم حساسیت ایجاد شد و وقتی میدیدم با هم حرف میزنن کسخل میشدم حتی یکی دوبار خواستم با پسره دعوا کنم اما دوستم نذاشت حرفی بزنم همش بهش میگفتم یعنی نمیتونی بخاطر من اینو نادیده بگیری
خلاصه بعد چن بار دعوا گفت از چشم افتادی و دیگه نمیخامت
منم گفتم شاید زیاده روی کرده باشم ازش معذرت خواستم اما قبول نکرد و بهم زد
از اون روز همش عذاب وجدان دارم که کاش اونقد بهش سخت نمیگرفتم تا از دستش ندم
تو این چن روز جدایی چن بار پشت سرم حرف زد
برا اینکه لج منو دربیاره با همون پسر حرف میزنه و گرم گرفته ولی بازم من خودمو مقصر میدونم
بنظرتون مقصر من بودم؟