مطلب ارسالی کاربران
سیگار و ترمینال
چه غریبه این غربت
این آسیاب بی نوبت
صب کرد و کشک
هر چی بودش از من گذشت
از پست ترین سقوط من
خنده هام شکوفه کرد
گرچه ناکجا بود جوری که شکوند سکوت سنگ
جون دادم بش با دستام
تکون نخورده آب از آب
از سر گذشت
این جدال لبخند و اشک
گوشه یه تابوت سرد
مونده هی آلوده تر
گم میون این تقاصم موزه ی آشوب من
هی مینالم
از آدم وعالم
این کنایه ها رو باز
با پنبه میدوزمش به بالم
یه بی باور
سیگاروترمینالم
یاد میگیره بخنده این قطره ی شوم کنج نگاهم
بی ثباته رنج و گنج
تو این خرابه هرج و مرج
پشتش به ما
این طناب خوش اشتها
سرمیدادیم شیون رو
لمس و بو و دیدن رو
سرمیدادیم قهقهه این زندگی بی من رو
میسوزونم این سرما
باز مینویسم بی پروا
شاید نوا
شاید آدم شاید حوا
روز به روز هی کم میشم
چشم کوردنده نرم میشم
من همونم که هنوزم با یه خنده خر میشم
هی مینالم
از آدم و عالم
این کنایه ها رو باز
با پنبه میدوزمش به بالم
یه بی باور
سیگاروترمینالم
یاد میگیره بخنده این قطره ی شوم کنج نگاهم