به نام خدا
شاید هیچ چیز بهتر از ضربه والی برابر نیوکاسل در مقابل اِستِرِتفورد اِند معرّف رونی نباشد. قدرت و دقتی که این ضربه داشت بسیار قابل توجه بود اما نباید از روحیه و عصبانیت او چشمپوشی کرد.
داشتن نقشی کلیدی در یکی از درخشانترین گلهایی که تاریخ لیگ برتر انگلیس شاهدش بوده چه حسی داشت؟ در واقع اگر خودتان را جای پیتر رَمِیج بگذارید و آن عصر آوریل 2005 فکر کنید که این مدافع نیوکاسل اولین بازیاش در لیگ برتر در اولدترافورد، ورزشگاه خانگی منچستریونایتد، را تجربه کرد، شاید این گل چندان هم عالی نباشد.
رمیج در آن زمان 21 سال داشت، پرورش یافته آکادمی نیوکاسل بود و تیمش تا حدود دقیقه 60 از حریف پیش بود. به نظر میرسید که تیم سر الکس فرگوسن در حال عصبی شدن است که توپ به آستانه محوطه جریمه نیوکاسل رسید و رمیج پرید تا با سر آن را دور کند.
او به اتلتیک میگوید:” این فقط یک توپ بلند معمولی بود. اما من آن را با ضربه سر به میانه زمین فرستادم که برای یک مدافع گناه کبیره است. من باید آن را به جای دیگری میفرستادم و متاسفانه این توپ دقیقا دست کسی افتاد که من به هیچوجه نمیخواستم.”
حتی در آن شرایط نیز این موقعیت نباید خیلی حساس میشد. رمیج ارتباط درستی برقرار کرده بود. این توپ حداقل در فاصله 30 متری از دروازه قرار داشت و بسیاری از بازیکنان نیوکاسل در خط دفاعی بودند. به جز بازیکن شماره 8 منچستریونایتد که شعلههای آتش پشت چشمانش دیده میشد. چیزی او را خشمگین کرده بود: این نوجوان 19 ساله دیوانهوار به دنبال انتقام بود. و این دقیقا همان لحظهای بود که تمام آن خشم و ناامیدی به ضربهای تبدیل و به توپ زده شد.
رونی در اولین فصل حضورش در منچستریونایتد موفق شد یکی از خاطرهانگیزترین گلهای تاریخ لیگ برتر را به ثمر برساند
این احساس بسیار واقعی بود. این شوت هنوز در حال سرعت گرفتن بود که به گوشه دروازه شی گیون دوخته شد. صداهای متفاوتی به گوش میرسید: چرم روی چرم، سوت برخورد توپ به تور و سپس هیاهوی جمعیت…. در حالی که گلزن فریاد میزد. این یکی از بهترین گلهایی است که تا به حال در اولدترافورد به ثمر رسیده و مردی که مسئولیتش را برعهده داشت- چون رونی در 19 سالگی کاملا مرد به حساب میآمد- هنوز نتوانسته بود از عصبانیتی که در رگهایش جریان پیدا کرده بود، خلاص شود.
شی گیون 15 سال بعد از آن گل میگوید:” حتی وقتی توپ وارد دروازه شد هم او به دویدن ادامه میداد تا توپ برگشتی را وارد دروازه کند. میشد دید که او هنوز خشمگین است.”
***
وین رونی پنج بار قهرمان لیگ برتر شد، یک بار جام قهرمانی لیگ قهرمانان را بالای سر برد، یک جام حذفی، سه جام اتحادیه، یک لیگ اروپا و یک جام جهانی باشگاهها را نیز در کارنامهاش به ثبت رساند. او بهترین گلزن تاریخ تیم ملی انگلیس نیز به حساب میآید. این بازیکن همچنین بهترین گلزن تاریخ منچستریونایتد هم هست و در بین تمامی افتخارات شخصیاش، سه بار در تیم برتر سال از نگاه اتحادیه فوتبالیستهای حرفهای قرار گرفته است.
اگر بخواهیم سختگیر باشیم باید تایید کنیم که او خیلی زود افت کرد و شاید میتوانست در بیرون از زمین بیشتر از خودش مراقبت کند. اما دستاوردهای رونی باعث شده که او هنوز مورد تحسین قرار بگیرد. تفاوتی بین یک فوتبالیست بزرگ بودن با یک اسطوره فوتبالی بودن وجود دارد و شاید زمانش که برسد بدون هیچ نظر مخالفی درباره کارهایی که او باید به شکل دیگری پیش میبرد، بتوان ادعا کرد که رونی توانسته این خلا را پر کند.
او لحظات خوبی را نیز در لباس اورتون سپری کرد، خصوصا گل پیروزیبخش دقیقه آخری برابر آرسنال که رونی 16 ساله با آن توانست خودش را به عنوان فوقستارهای نوظهور مطرح کند. برای یونایتد هم گل ضربه برگردان در دربی منچستر در سال 2011، گل از فاصله 41 متری به وستهام، ضربه آزاد در استوک که او را به رکورد 250 گل زده رساند و فهرستی بلندبالا از دیگر لحظات درخشان وجود داشت.
گل رونی با پیراهن اورتون مقابل آرسنال در سال 2002 باعث شد تا او در 16 سالگی نامی برای خود دست و پا کند.
اما شاید هیچ چیز بهتر از ضربه والی برابر نیوکاسل در مقابل اِستِرِتفورد اِند معرّف رونی نباشد. قدرت و دقتی که این ضربه داشت بسیار قابل توجه بود اما نباید از روحیه و عصبانیت او چشمپوشی کرد. چه چیزی باعث شده بود که او با این حجم از کینه به توپ ضربه بزند؟ چه چیزی در وجودش بود که باعث میشد حتی وقتی اولدترافورد در حال جشن گرفتن گلی به این زیبایی بود هم او عبوس و اخمکرده باشد؟
گیون میگوید:” وقتی به گذشته نگاه میکنیم این موضوع به نظر جالب میآید چون او با همه بحث میکرد. او با داور درباره تصمیماتی که نگرفته بود، بحث میکرد. توپ در هوا بود، فکر میکنم این رمیج بود که با سر به آن ضربه زده بود، اینطور نیست؟ او (رونی) به معنای واقعی کلمه به سوی آن دوید و از ادامه ماجرا خبر دارید.
این برای اکثر بازیکنان فرصت به حساب نمیآمد: توپی در هوا که از آسمان به زمین بیفتد، در فاصله 23 متری دروازه باشد و با یک والی همراه شود. اکثر بازیکنان آن را کنترل میکنند. آنها حتی برای شوت کردن تلاش نمیکنند. اتفاقی نادر است- این استعداد واقعی است، توانایی ذاتیای که بعضی از افراد دارند که با خود بگویند من به این توپ لعنتی ضربه خواهم زد.”
ما در طول این سالها چند بار چنین قیافهای را از رونی دیدیم. او همیشه درباره این بازی گفته که آزردهخاطر بوده چون فکر میکرد نیل بری، داور بازی، بیش از حد با آلن شیرر مدارا کرده و به این مهاجم نیوکاسل اجازه داده که حداقل سه خطا انجام دهد. او در مستند سال 2011 به نام “رونی: ماشین گلزنی” اظهار داشت:” من با داور در این باره بحث کرده و گفتم اگر من این کار را میکردم، تو به من کارت میدادی.”
فرگوسن نیز در همین مستند صحبت کرده بود. این سرمربی گفت:” من فکر میکنم او هنوز به خاطر این تصمیم داور عصبانی بود و این عصبانیت را سر توپ خالی کرده و آن را وارد دروازه کرد. این ضربهای باورنکردنی بود.”
اما ماجرا به همین جا ختم نشد. رونی چند دقیقه قبل مصدوم شده بود و نیاز به درمانی طولانی مدت در زمین داشت. کلبرسون، یکی از تعویضیهای یونایتد، شروع به گرم کردن کرد و رونی میدانست که تابلوی تعویض قرار است شماره او را نشان دهد. یان درک، گزارشگر اسکای اسپورت، در پخش تلویزیونی نیز همین فکر را میکرد:” وین رونی از منچستریونایتد احتمالا از زمین بازی خارج میشود.”
روز رونی آنطور که انتظار داشت پیش نرفته بود. و بیشتر از هر چیز، نمیتوان درست گفت که پیروزی برای رونی چقدر اهمیت داشت- و برعکس، تا چه حد از باختن متنفر بود. رمیج میگوید:” هنوز تا همین امروز هم نمیدانم که چرا شی گیون شیرجه زد. او باید همانجا میایستاد، این شوت را تحسین میکرد و به گل شدنش نگاه میکرد چون فکر نمیکنم اگر دو یا سه دروازهبان هم داشتیم، میتوانستند این والی را مهار کنند.”
گیون در حال حاضر مربی دروازهبانهای دربی کانتی و همکار رونی است و آنها گاهی با یکدیگر از چشایر، محل زندگیشان، به محل کار میروند. این ملیپوش سابق ایرلندی حالا میتواند به این اتفاق بخندد- و همچنین به این موضوع که او در سال 2002 و در روزی که دنیس برگکمپ از آرسنال زیباترین گل تاریخ لیگ برتر را به ثمر رساند نیز درون دروازه نیوکاسل قرار داشت.
گیون میگوید:” من یک میلیون بار این صحنه (والی رونی) را دیدم- نه این که به دنبال تماشای مجددش باشم. وقتی اسکای عادت داشت از آن برای یکی از تبلیغات لیگ برتر استفاده کند، با خودم میگفتم دوباره شروع شد!
این گلی درخشان بود، یکی از بهترین گلهایی که رونی به ثمر رساند. من آن شب برنامه Match of the Day را تماشا میکردم و همه به من پیام میدادند نظرت درباره آن گل چیست و چیزهایی از این دست. یکی گفت که من برای جمعیت دست تکان میدادم. من با خودم گفتم آره، عالی شد. اما نه، این گل به خودی خود گویای همه چیز است.
من در طول این سالها او را میشناختم اما حالا خیلی بهتر میشناسم. وقتی او به دربی پیوست، تیم شبکه اجتماعی گفت به دربی خوش آمدی، تو از قبل با یکی از اعضای کادر فنی ما آشنا هستی و آنها بار دیگر این گل را نشان دادند! من نیازی به یادآوری آن ندارم.”
خشم رونی از تصمیمات داوری روی ضربه تماشاییاش مقابل نیوکاسل موثر بود.
این موضوع درباره رمیج نیز صدق میکند که درباره یکی از تلخ و شیرینترین روزهای زندگی حرفهای خود صحبت میکند.
رمیج که حالا کمک مربی تیم زیر 23 سالههای نیوکاسل است، میگوید:” وقتی همه درباره زندگی حرفهایام با من صحبت میکنند همیشه به آن گل اشاره میکنند. این روز برای من سورئال بود؛ این که اولین بازیام در لیگ برتر را در تئاتر رویاها انجام دهم و سپس با ضربه سر من باشد که وین یکی از معروفترین گلهای تاریخ را با ضربه والی وارد دروازه کند. در حالی که شی گیون هرگز پایان این داستان را نشنیده و من هم همینطور.
اما وقتی این گل در تلویزیون به تصویر درمیآید، من ناراحت نمیشوم. تماشای تکنیک او را بسیار دوست دارم. این یکی از بهترین گلهای تاریخ لیگ برتر از یکی از بازیکنان بزرگ است، بازیکنی که همه او را با گلهای عالی میشناسند. فقط به والی او برابر وستهام از داخل نیمه زمین خودی فکر کنید. یا توپی که برای فنپرسی (برابر استون ویلا در سال 2013) برای گل معروفش با ضربه والی انداخت. وین رونی در بعضی از بهترین گلهای تاریخ نقش داشته است.”
رونی در واقع گل برگردان برابر منچسترسیتی را به خاطر اهمیت آن بازی ترجیح میدهد و اگر قرار باشد نظرسنجی صورت بگیرد، شاید گل برابر نیوکاسل رده دوم را به خود اختصاص دهد. با این حال، فراموش نکنید که او در آن زمان هنوز نوجوان بود و اولین فصل حضورش در اولدترافورد را تجربه میکرد.
خود رونی گل برگردانش در دربی منچستر را به عنوان بهترین گل دوران حرفهایاش میداند.
ریو فردیناند، هم تیمی سابق رونی در یونایتد، میگوید:” این یکی از آن گلها بود که وقتی به عقب برمیگردید و به آن فکر میکنید با خود میگوید وای! این گل تجسم عینی شخصیت رونی بود. این توپ از آسمان فرود آمد و بنگ!- وارد دروازه شد.”
جهت اطلاع، در آن بازی کلبرسون وارد زمین شد. اما شمارهای که روی تابلوی تعویض بود، تغییر کرد و این دارن فلچر بود که از زمین بیرون رفت، نه رونی. گل دقیقه 75 وز براون بازگشت به بازی و پیروزی تیم میزبان را تکمیل کرد. اما حالا این جزییات در برابر هنرنمایی رونی بیاهمیت به نظر میرسند.
رمیج میگوید:” مردم همیشه به من میگویند که از بین 100 مورد از آن والیها، شاید فقط یک ضربه با شوت بدون نقص و گلزنی مهاجم همراه باشد. این از بدشانسی من بود، فکر میکنم وین رونی تنها کسی در دنیا بود که میتوانست بیشتر از یک بار چنین ضربهای را به گل تبدیل کند.”
|