بی قرارم بی قرارم بی قرار
ناله دارم ناله دارم ناله دار
ابر غربت ریزد از چشم ترم
شیعیان! من مجتبای دیگرم
از حسن هستم نشان دیگری
عسگری ام عسگری ام عسگری
بسكه این دنیای من دلگیر شد
یك حسن دیگر ز غربت پیر شد
نیست بی آزار این قالو بلا
نیست بی غمخوار این نور ولا
مادرم تا یار و غمخوار من است
گوشۀ تبعید دربار من است
من ابا المهدی گل پیغمبرم
زادۀ هادی سلیل حیدرم
همچو یعقوبم ز یوسف بی خبر
یوسفم از كودكی شد دربدر
دیده ام در عمر خود غربت بسی
از ولادت تا شهادت بی كسی
من امامم لیك از امّت نهان
روز خوش هرگز ندیدم در جهان
گرچه هستم هر زمان و هر مكان
زادگاه و قتلگاهم پادگان