ایالات متحدهٔ آمریکا
که به انگلیسی United States of America
گفته میشود و مخفف USA
پایتخت : واشینگتن
بزرگترین شهر : نیویورک
نام
نام آمریکا نخستین بار در یک نقشه جهان مربوط به سال ۱۵۰۷ میلادی که توسط مارتین والدسیمولر نقشهنگار و کشیش اهل فرایبورگ آلمان تهیه شده بود، دیده شده است. در این نقشه، آمریکای جنوب به افتخار جهانگرد ایتالیایی آمریگو وسپوچی، «آمریکا» خوانده شده است. وسپوچی پس از بازگشت از سفر خود، متذکر شد که هند غربی در واقع، برخلاف گفته کلمب، شرق آسیا نیست؛ بلکه یک خشکی جداگانه است که تا آن زمان برای اروپاییها ناشناخته مانده بود. در ۱۵۳۸، گراردوس مرکاتور نام «آمریکا» را در نقشه جهان خود به تمام نیمکره غربی اطلاق کرد.
«ایالات متحده آمریکا» نخستین بار در دوم ژانویه ۱۷۷۶ در نامهای از استیون مویلان به جوزف رید، از نزدیکان جورج واشینگتن، به چشم میخورد. مویلان امیدوار بود که با «قدرت تمام از ایالات متحده آمریکا به اسپانیا برود» تا برای جنگهای انقلابی، حامی پیدا کند. اولین مرتبهای که این اسم در یک نوشته چاپی مورد استفاده قرار گرفت، مربوط است به مقالهای ناشناس که در ۶ آوریل ۱۷۷۶ در روزنامه «گازت ویرجینیا»، نشریهای در ویلیامزبرگِ ویرجینیا، منتشر شد.
در دومین پیشنویس اصول کنفدراسیون که در ۱۷ ژوئن ۱۷۷۶ توسط جان دیکنسون نوشته شد، آمده که «نام این کنفدراسیون «ایالات متحده آمریکا» خواهد بود. در نسخه نهایی که در اواخر ۱۷۷۷ برای تأیید به ایالات فرستاده شد، آمده بود که «عنوان این فدراسیون ایالات متحده آمریکا خواهد بود.» توماس جفرسون در ژوئن ۱۷۷۶ در پیشنویس اعلامیه استقلال، آن را با حروف تمام بزرگ به شکل UNITED STATES OF AMERICA نوشت. مشخص نیست که جفرسون این پیشنویس را قبل از استفاده از این عنوان توسط دیکنسون نوشت، یا پس از آن
نظر پذیرفتهشده این است که نخستین ساکنان آمریکای شمالی از راه برینجیا حدود ۱۲٬۰۰۰ سال پیش از سیبری به این ناحیه نقل مکان کردهاند؛ اما شواهد جدید نشان میدهد که سابقه حضور انسان در این منطقه بیش از این است. پس از عبور از راه زمینی، نخستین آمریکاییها در کنار سواحل اقیانوس آرام مسیر جنوب در پیش گرفتند. در ابتدا تصور میشد تمدن کلویس که ۱۱٬۰۰۰ پیش از مسیح به وجود آمد، نشانگر نخستین موج سکونت انسانی در قاره آمریکا است. اما جدیداً شواهدی از تمدنهای «پیشا-کلویسی» هم پیدا شده که در یکی از آنها ابزارهایی متعلق به ۱۵٬۵۵۰ سال پیش یافت شده است. این محتمل است که این یافتهها مربوط به نخستین موج از سه موج بزرگ مهاجرت انسانی به آمریکای شمالی است.
با گذر زمان، تمدنهای بومی آمریکای شمالی رشد پیدا کردند و برخی، مانند تمدن میسیسیپی، در کشاورزی پیشرفت کردند، بناهای بزرگ به جا گذاشتند و برای خود دولت تشکیل دادند. تمدن میسیسیپی که از مرز مکزیک تا فلوریدا گسترده بود، در سالهای ۸۰۰ تا ۱۶۰۰ میلادی به اوج خود رسید. دولت-شهر کاهوکیا که در این تمدن واقع بود، مهمترین سایت باستانشناسی پیشاکلمبی در مرزهای امروز ایالات متحده است.[۴۶] در منطقه چهار گوشه، تمدن پوئبلو قرار داشت که در نتیجه قرنها آزمایش در کشاورزی به وجود آمده بود.
شهر ها
۱ نیویورک ۸٬۱۷۵٬۰۰۰ نیویورک
۲ لس آنجلس ۳٬۹۷۱٬۰۰۰ کالیفرنیا
۳ شیکاگو ۲٬۷۲۰٬۰۰۰ ایلینوی
۴ هوستون ۲٬۲۹۶٬۰۰۰ تگزاس
۵ فیلادلفیا ۱٬۵۶۷٬۰۰۰ پنسیلوانیا
۶ فینیکس ۱٬۵۶۳٬۰۰۰ آریزونا
۷ سن آنتونیو ۱٬۴۶۹٬۰۰۰ تگزاس
۸ سن دیگو ۱٬۳۹۴٬۰۰۰ کالیفرنیا
۹ دالاس ۱٬۳۰۰٬۰۰۰ تگزاس
۱۰ سن خوزه ۱٬۰۲۷٬۰۰۰ کالیفرنیا
خوش مزه ترین غذا ها
سالاد میوه ای آمبروسیا (Ambrosia Salad)

کاسررول نودل تن ماهی (Tuna Noodle Casserole )

اسلوپی جوز (sloppy joes)

آدامس !

همبرگر

۳ سازه فوق العاده
برج کرایسلر

برج امپایر استیت

مجسمه آزادی

برند های خودرو سازی معروف
(نمونه ماشین هر خودرو اسمش نوشته شده است )
فورد جی تی ۴۰

شورلت توربو Z

کادیلاک بلک وینگ

دوج چارجر دیتونا

ایالات
ناحیهٔ واشینگتن، دی.سی. جزو هیچیک از ایالات آمریکا نیست و در منطقهٔ خودمختار کلمبیا قرار دارد. ناحیهٔ کلمبیا، در اصل بخشی از ایالات مریلند و ویرجینیا بود که در سال ۱۷۹۰ برای تأسیس مرکز آمریکا، یعنی شهر واشینگتن، دی.سی. در نظر گرفته شد.
ورزش
از لحاظ تاریخی در سده نوزدهم بیسبال بهعنوان ورزش ملی آمریکا شناخته میشد؛ و در وهله بعد فوتبال آمریکایی، بسکتبال و هاکی روی یخ ورزشهای ملی آمریکا قرار گرفتند. اما امروزه این سلیقهها توزیع متفاوت جغرافیایی دارند، میتوان امروزه از فوتبال آمریکایی به عنوان پرطرفدارترین ورزش در آمریکا نام برد.
این ورزشها در سطوح مختلف نیز برگزار میشوند. بهطور نمونه فوتبال کالجی و بسکتبال کالجی در سطوح ملی و سراسری بسیار پرطرفدارند. بوکس و اسبدوانی نیز بسیار پرطرفدارند این ورزشها و دو ورزش گلف و اتومبیلرانی (به خصوص مسابقات نسکار) نیز از جمله ورزشهای پرطرفدار در ایالات متحده هستند.
ایالات متحده آمریکا در بازیهای المپیک سابقه درخشانی دارد. این کشور تاکنون هشت مرتبه به ترتیب در بازیهای سالهای ۱۹۰۴، ۱۹۳۲، ۱۹۳۲، ۱۹۶۰، ۱۹۸۰، ۱۹۸۴، ۱۹۹۶، و ۲۰۰۲ میزبان بازیهای المپیک بوده است.
در مجموع آمریکا با داشتن ۲٬۵۲۰ مدال که تاکنون در بازیهای المپیک تابستانی کسب کرده موفقترین کشور دنیا در المپیک محسوب میشود، و با داشتن ۳۰۵ مدال در بازیهای المپیک زمستانی در ردهٔ دوم جای گرفته است.
بازیگران معروف
داستین هافمن

اواخر دههی ۱۹۶۰ و اوایل دههی ۱۹۷۰ دوران ظهور ستارههایی بود که بیشتر به خاطر تواناییهای بازیگری خود مورد ستایش قرار میگرفتند. این بازیگران دقیقا نمایندهی نسل خود بودند؛ عاصی، زخم خورده، خشمگین و در نهایت فراری از ارزشهای تثبیت شدهی نسل پدران خود. در این دوران و در اواخر دههی ۱۹۶۰، داستین هافمن یکی دو نقش این چنینی بازی کرد تا خیلی زود به ستارهی محبوب آن دوران تبدیل شود.
دههی ۱۹۷۰ که شروع شد، او هنوز هم همان بازیگر عصیانگر بود. اما حال آموخته بود که میتوان این عصیانگری را با متانت درهم آمیخت. از سوی دیگر قامت کوتاهش او را بسیار مناسب نقش جوانان رنج کشیده میکرد. از آن جایی که چهرهی ستارهوار هم در آن دوران چندان مورد نیاز نبود، دههی ۱۹۷۰ را به خوبی پشت سر گذاشت. با آغاز دههی ۱۹۸۰ و راه افتادن شیوهی تازهای از فیلمسازی بیش از هر چیزی بر توانایی بازیگری خود اتکا کرد و تا آن جا پیش رفت که به یکی از مورد احترامترین بازیگران تاریخ تبدیل شود.
امروز که به کارنامهاش نگاه میکنیم، متوجه میشویم هنوز تعداد بسیار زیادی شاهکار مهجور دارد که در این جغرافیا کمتر دیده شده است. کارنامهای غبطهبرانگیز و پر نکته که کمتر شباهتی در تاریخ سینما دارد. با کلی نقشهای به یاد ماندنی که هر کدامش یک راست میتواند به بخشی از خاطرات جمعی مخاطبان سینما سنجاق شود. پس داستین هافمن قطعا یکی از بهترین بازیگران مرد هالیوود است.
تام کروز

پر بیراه نیست اگر تام کروز را بزرگترین ستارهی حال حاضر سینما در نظر بگیریم. فقط کافی است به جدول پرفروشترین فیلمهای تاریخ سینما نگاه کنید تا متوجه منظور نگارنده شوید. در آن جدول همهی فیلمها یا آثار ابرقهرمانی هستند یا فیلمهای عجیب و غریب جیمز کامرون که عامل دیگری غیر از ستارهها باعث فروششان شده است. تنها کسی که میتواند فلیمی را با حضورش به آن لیست سنجاق کند، کسی چون تام کروز است. پس باید نامش را در فهرست بهترین بازیگران مرد هالیوود قرار داد.
از سوی دیگر تام کروز از همان ابتدای کارنامه کاری خود در دههی ۱۹۸۰ میلادی خیلی زود مورد توجه فیلمسازان بزرگ قرار گرفت. گرچه در سال ۱۹۸۶ و با فیلم «تاپ گان» (Top Gun) ستاره شد اما همزمان در فیلم کسی چون مارتین اسکورسیزی هم حاضر بود. اما دههی ۱۹۹۰ برای او دههای متفاوت و پربارتر بود؛ هم فرنچایز «ماموریت: غیرممکن» (Mission: Impossible) شروع شد و هم در آخرین فیلم استنلی کوبریک بزرگ حاضر شد.
در کنار همهی اینها تام کروز زندگی پر فراز و فرودی داشته اما هیچگاه اجازه نداده که زندگی خصوصیاش بر کارنامهاش تاثیر بگذارد. فقط کافی است نگاه کنید که همکاری با چه فیلمسازهای بزرگی را در کارنامه دارد. در کنار همهی اینها امروزه ما تام کروز را بیش از هر چیزی با بدلکارهایهای محیرالعقولش میشناسیم.
برد پیت

وقتی در سال ۱۹۸۹ میلادی در فیلم «تلما و لوئیز» (Thelma And Louise) در برابر دوربین ریدلی اسکات قرار گرفت، همه تصور کردند بازیگر خوش چهرهی دیگری از راه رسیده که چند صباحی به خاطر جذابیتش بر پرده خواهد درخشید و سپس برای همیشه محو خواهد شد. از آن ستارهها که صرفا به خاطر جذابیت ظاهری چند مدتی فروش فیلم خود را تضمین میکنند و سپس با پا به سن گذاشتن فراموش میشوند. اما برد پیت خیلی زود این توهم را کنار زد.
قدم اولش برای دوری از این توهم بازی در قالب نقشهای پیچیده بود. یکی از این نقشها در فیلم «افسانههای خزان» (Legends Of The Fall) به سراغش آمد که نقش سختی بود اما او به خوبی از پسش برآمد. اما مهمترین اتفاق دههی ۱۹۹۰ میلادی برای او همکاری و آشنایی با دیوید فینچر بود. این همکاری که مدتها ادامه داشت، برد پیت را صاحب چند نقش ماندگار در تاریخ سینما کرد.
از همان کارآگاه خام فیلم «هفت» (Seven) تا تیلور داردن، نقش جاوادانهی فیلم «باشگاه مشتزنی» (Fight Club) او تبدیل به نمایندهی نسلی از جوانان آمریکایی شد که از جهان سرمایهداری بریده بودند و به دنبال راه چاره میگشتند. شاید برخی از گفتمانهای آن فیلمها امروز چندان جذاب به نظر نرسد اما برد پیت از خودش چنان توانایی بالایی ارائه داد که تصویر او را از ستارهای خوش چهره دور کرد و در قالب بازیگری جدی نشاند.
در قرن حاضر دیگر کسی فقط برد پیت را به خاطر اخبار ازدواجش یا حاشیههای زندگی خصوصی به خاطر نمیآورد. او حال بازیگری بود که در هر فیلمی میدرخشید و علاوه بر تضمین فروشش، میتوانست آن را به اثر بهتری تبدیل کند. در همین دوران بود که تصمیم گرفت تهیه کننده هم شود و کارهای مستقل فیلمسازان کاربلد را تهیه کند. پس وارد وادی دیگری شد که برایش احترام به همراه آورد. حتی جایزهی اسکاری هم به خاطر فیلم «رفتگان» (The Departed) مارتین اسکورسیزی برایش به ارمغان آورد.
امروزه او را در قالب نقشهای مختلفی به خاطر میآوریم. برد پیت با این کارنامه نماد چند اتفاق مهم در سینمای آمریکا است؛ او نشان داد که هم میتوان محترم بود، هم بازیگر قابلی بود و دنیای پر از حواشی ستارهها را مدیریت کرد. از سوی دیگر کمتر بازیگری در عصر حاضر به اندازهی برد پیت فیلم شاخص و همکاری با فیلمسازان بزرگ را در کارنامه دارد. به همین دلیل هم باید در فهرست بهترین بازیگران مرد هالیوود جایی برای وی در نظر گرفت.
جانی دپ

زمانی که کارش را شروع کرد، همه از او به عنوان بهترین بازیگر نسلش نام بردند. جانی دپ آماده بود تا جا پای بزرگان بگذارد. برخی او را با مارلون براندو مقایسه میکردند و از این میگفتند که پس از بازیگران نسل دههی ۱۹۷۰، دوباره کسی ظهور کرده که به لحاظ توانایی در اجرای نقشهای مختلف در قوارههای کسی چون براندو است. گرچه رفته رفته این تصور کم رنگ شد اما هیچگاه از بین نرفت. حال هم که بیشتر او را با جنجالهای زندگی زناشوییاش میشناسیم تا بازیگری که میتوانست جایی در نزدیک صدر فهرست بهترین بازیگران مرد هالیوود قرار گیرد.
از همکاریهای مداومش با تیم برتون و سپس حضور در هر نقشی با هر خصوصیتی، دههی ۱۹۹۰ میلادی برای جانی دپ دههای بینظیر بود. او نقشهای سراسر متفاوت را به شیوهای عالی بازی میکرد و حتی اگر در جایی در قابی مشترک با آل پاچینو قرار میگرفت، کم نمیآورد و میتوانست عرض اندام کند. قرن تازه که آغاز شد اما ورق برگشت. دیگر کمتر در نقشهای رنگارنگ حضور مییافت و کمتر میشد آن هنرنمایی مردی پر از استعداد را در وجودش دید.
حال نوبت به «دزدان دریایی کارائیب» (Pirates Of Caribbean) رسیده بود که آشکارا نقشی تماما فانتزی بود که نمیتوانست تمام تواناییهای جانی دپ را به رخ بکشد. گرچه در همین فیلم هم چنان درخشید که یک نامزدی اسکار برایش به ارمغان آورد. بیش از یک دهه قبل اما کاری کرد، کارستان؛ حضورش در فیلم مایکل مان یعنی «دشمنان مردم» (Public Enemies) نشان داد که سینما چه جواهری را در اختیار داشته و کمتر توانسته از توانایی ذاتیش استفاده کند. میتوان بازی او در همین فیلم را تدریس کرد و به عنوان معیار در نظر گرفت.
بقیه بازیگران :
کلینت ایستوود
مارلون براندو
هامفری بوگارد
رابرت دنیرو
آل پاچینو
ممنون برای دیدن پست !
در این پست زحمت زیادی کشیده شد
|