پس از ناکامی در پیش بینی پیروزی حماس بر فتح در انتخابات فلسطین در سال 2006، کاخ سفید باز هم یک شکست افتضاح آمیز دیگر در خاورمیانه به بار آورد. با اسناد محرمانه ای که توسط مقامات خشمگین سابق و فعلی ایالات متحده تأیید شده است، نویسنده نشان می دهد که چگونه رئیس جمهور بوش، کاندولیزا رایس و معاون مشاور امنیت ملی الیوت ابرامز از نیروهای مسلح تحت رهبری محمد دحلان رهبر فتح حمایت کردند و جنگ داخلی خونین را در غزه آغاز کردند.
هتل الدیره در شهر غزه پناهگاه آرامش در سرزمینی است که با فقر ترس و خشونت احاطه شده است. در اواسط دسامبر 2007 در رستوران دلباز هتل می نشینم پنجره های آن به سمت دریای مدیترانه باز می شود و به مردی ریشو به نام مازن اسد ابو دان گوش می دهم که رنجی را که 11 ماه قبل از دستان فلسطینی هایش متحمل شده است توصیف می کند. ابو دان 28 ساله یکی از اعضای حماس سازمان اسلامی مورد حمایت ایران است که توسط ایالات متحده به عنوان یک گروه تروریستی شناخته شده است اما من دلیل خوبی برای قبول حرف های او دارم.
من ویدئویی را دیده ام که ابودان را نشان می دهد که زانو زده، دستهایش را از پشت بسته اند و در حالی که اسیر کنندگانش با میله ای آهنی سیاه به او ضربه میزنند فریاد میزند. او می گوید: «در اثر ضرب و شتم تمام پوست پشتم از بین رفت. به جای دارو روی زخم هایم عطر ریختند. انگار شمشیر را روی جراحاتم گرفته اند.»
در 26 ژانویه 2007 ابو دان دانشجوی دانشگاه اسلامی غزه به همراه پدرش و پنج نفر دیگر به یک قبرستان محلی رفته بود تا برای مادر بزرگش سنگ قبر برپا کنند. با این حال هنگامی که آنها وارد شدند خود را در محاصره 30 مرد مسلح از فتح، حزب محمود عباس- رقیب حماس-، رئيس دولت فلسطينی را دیدند. ابودان می گوید:«آنها ما را به خانه ای در شمال غزه بردند. آنها چشمان ما را پوشاندند و ما را به اتاقی در طبقه ششم بردند.»
این ویدئو اتاقی برهنه با دیوارهای سفید و کف کاشی کاری شده سیاه و سفید را نشان می دهد، جایی که پدر ابودان مجبور می شود بنشیند و به فریادهای دردناک پسرش گوش دهد. ابودان می گوید که پس از آن او و دو تن دیگر را به میدان بازار بردند. آنها به ما گفتند که قرار است ما را بکشند. ما را روی زمین نشاندند. او پاهای شلوارش را بالا می کشد تا جای زخم های مدور را نشان دهد که نشان دهنده اتفاق بعدی است. «آنها به زانوها و پاهای ما شلیک کردند هر کدام پنج گلوله، چهار ماه را روی ویلچر گذراندم.»
ابودان راهی برای دانستن اینکه چرا آنها شکنجه اش می دهند نداشت، اما شکنجه گران او یک متحد مخفی داشتند: دولت رئیس جمهور جورج دبليو بوش.
سرنخی در انتهای این ویدئو به دست می آید که در ژوئن گذشته در ساختمان امنیتی فتح توسط رزمندگان حماس پیدا شد. زندانیان با دستان بسته و چشم بند شعاری را که یکی از
شکنجه گران فریاد می زند می شنیدند:«به خون، به جان، ما خودمان را فدای محمد دحلان می کنیم؛ زنده باد محمد دحلان!»
هیچ کس در میان اعضای حماس منفورتر از محمد دحلان عضو قدیمی فتح در غزه نیست. دحلان که اخیرا به عنوان مشاور امنیت ملی عباس خدمت کرده است بیش از یک دهه را صرف مبارزه با حماس کرده است. دحلان اصرار دارد که ابودان بدون اطلاع او شکنجه شده است اما این ویدئو شاهدی است بر این که روش های پیروان او می تواند وحشیانه باشد.
بوش حداقل سه بار با دحلان ملاقات کرده است. پس از گفتگو در کاخ سفید در ژوئیه 2003، بوش علناً از دحلان به عنوان یک رهبر خوب و محکم تمجید کرد. چندین مقام اسرائیلی و آمریکایی می گویند رئیس جمهور آمریکا در خلوت خود او را مرد ما توصیف کرد.
ایالات متحده از زمان جنگ شش روزه 1967 زمانی که اسرائیل از غزه تا مصر و کرانه باختری اردن را تصرف کرد درگیر امور سرزمین های فلسطینی بوده است. با توافقنامه اسلو در سال 1993، مناطق تحت نظارت رئیس جمهور دارای اختیارات اجرایی و پارلمان منتخب خود مختاری محدودی به دست آوردند. اسرائیل حضور نظامی گسترده ای در کرانه باختری دارد اما در سال 2005 از غزه خارج شد.
در ماههای اخیر پرزیدنت بوش بارها اعلام کرده است که آخرین جاه طلبی بزرگ ریاست جمهوری او میانجی گری برای توافقی است که میتواند یک کشور فلسطینی قابل دوام ایجاد کند و صلح را به سرزمین مقدس بیاورد. مردم میگویند آیا فکر می کنید در دوران ریاست جمهوری شما امکان پذیر است؟ او در 9 ژانویه به حضار در اورشلیم گفت:«و پاسخ این است: من بسیار امیدوار هستم.»
روز بعد در رام الله، پایتخت کرانه باختری، بوش اذعان کرد که مانع بزرگی بر سر راه رسیدن به این هدف وجود دارد: کنترل کامل غزه توسط حماس، خانه حدود ۱.۵ میلیون فلسطینی، جایی که حماس کنترل آن را با یک کودتای خونین به دست گرفت. در ژوئن ۲۰۰۷ تقریبا هر روز، راکت هایی از غزه به اسرائیل شلیک می شد و رئیس عباس قادر به توقف آنها نیست؛ اختیارات او محدود به کرانه باختری است.
بوش اعتراف کرد که «وضعیت سختی است». من نمی دانم که آیا شما می توانید آن را در یک سال حل کنید یا نه.
بوش یک چیز رو فراموش کرد: نقش دولت امریکا در ایجاد آشفتگی.
به گفته دحلان، این بوش بود که در ژانویه 2006 علیرغم هشدار هایی مبنی بر آماده نبودن فتح برای برگزاری انتخابات پارلمانی در سرزمین های فلسطینی را تحت فشار قرار داد. پس از اینکه حماس پیروز انتخابات پارلمانی شد، بوش اشتباه محاسباتی مرگبار دیگری انجام داد.
سایت Vanity Fair اطلاعاتی از منابع امریکایی و فلسطینی تایید شده ای به دست آورده است، اسناد محرمانه ای که شرح یک پروژه مخفیانه بود که توسط بوش تأیید و توسط کاندوليزا رايس وزير امور خارجه و معاون مشاور امنیت ملی الیوت ابرامز برای ایجاد جنگ داخلی در فلسطین اجرا شد. این طرح برای نیروهایی به رهبری دحلان و مسلح به سلاح های جدیدی بود که به دستور آمریکا تامین می شد تا به فتح قدرت لازم برای حذف دولت منتخب مردم فلسطین، حماس، را از قدرت بدهد. (وزارت امور خارجه امریکا از اظهار نظر خودداری کرد.)
اما این طرح مخفی نتیجه معکوس داد و منجر به شکست بیشتر سیاست خارجی آمریکا در دوره بوش شد. جنگجویان فتح مورد حمایت آمریکا به جای بیرون راندن دشمنان خود از قدرت ناخواسته حماس را تحریک کردند تا کنترل کامل غزه را به دست گیرد.
برخی ها این طرح را «Iran-contra 2.0» مینامند و یادآوری می کنند که الیوت آبرامز به دلیل پنهان کردن اطلاعات از کنگره در جریان رسوای ایران-کنترا در دوره ریگان، محکوم شد. این طرح ما را به یاد طرح های دیگری می اندازد: کودتا علیه نخست وزیر منتخب ایران در سال 1953 توسط CIA، که زمینه ساز انقلاب اسلامی شد. تهاجم ناقص خلیج خوک ها در سال 1961، که به کاسترو بهانه کنترل کامل کوبا را داد، و تراژدی اشغال عراق.
در دولت بوش، مسئله فلسطین بحث های تندی را ایجاد کرد. یکی از منتقدان آن دیوید وورمسر، نومحافظهکار مشهور است که در جولای 2007، یک بعد از کودتا غزه، از سمت معاون رئیس جمهور دیک چنی، مشاور ارشد خاورمیانه ای استعفا داد.
وورمسر دولت بوش را متهم می کند که «در یک جنگ کثیف در تلاش است تا یک دیکتاتوری فاسد [ به رهبری محمود عباس] را با پیروزی فراهم کند.» او معتقد است که حماس هیچ قصدی برای تصرف غزه نداشت تا زمانی که فتح دست به کار شد. وورمسر می گوید:«به نظر من آنچه اتفاق افتاد کودتای حماس نبود، بلکه کودتای فتح بود که پیش از وقوع آن پیش دستی شده بود.»
این طرح ناموفق رویای صلح خاورمیانه را بیش از هر زمان دیگری بر باد داد، اما آنچه واقعاً نئو محافظه کاری مانند وورمسر را آزار می دهد ریاکاری است که آن را افشا کرد. او می گوید:«میان درخواست رئیس جمهور برای دموکراسی خاورمیانه و این سیاست یک گسست خیره کننده وجود دارد».
«همه مخالف انتخابات بودند»
پرزیدنت بوش در سخنرانی در باغ گل رز کاخ سفید در 24 ژوئن 2002 اعلام کرد که سیاست آمریکا در خاورمیانه در حال تغییر جهت اساسی است.
عرفات در آن زمان هنوز در قدرت بود و بسیاری در ایالات متحده و اسرائیل او را به دلیل برهم زدن تلاش های صلح با مدیریت خرد کلینتون با راه اندازی انتفاضه دوم سرزنش کردند - شورشی دوباره که در سال 2000 آغاز شد و در آن بیش از 1000 اسرائیلی و 4500 فلسطینی در آن حضور داشتند. بوش گفت که می خواهد این فرصت را بدهد که فلسطینیان رهبران جدیدی را انتخاب کنند. بوش به جای ریاست همه جانبه عرفات گفت: «مجلس فلسطين بايد اختیارات کامل یک نهاد قانونگذاری را داشته باشد.»
عرفات در نوامبر 2004 درگذشت و عباس جانشین او به عنوان رهبر فتح در ژانویه 2005 به عنوان رئیس دولت انتخاب شد. انتخابات پارلمان فلسطین، که رسماً به عنوان شورای قانونگذاری شناخته می شود در ابتدا برای ژوئیه 2005 تعیین شده بود اما تا ژانویه 2006 توسط عباس به تعویق افتاد. دحلان می گوید که به دوستانش در دولت بوش هشدار داد که فتح هنوز برای انتخابات ژانویه آماده نیست. دهه ها حکومت توسط عرفات، این حزب را به نماد فساد و ناکارآمدی تبدیل کرده بود - برداشتی که حماس به راحتی از آن بهره برداری می کرد. انشعابات در داخل فتح موقعیت آن را بیشتر تضعیف کرد: در بسیاری از نقاط، یک نامزد حماس در برابر چند نفر از فتح رقابت کرد.
دحلان می گوید:«همه مخالف انتخابات بودند. همه به جز بوش. بوش تصمیم به برگزاری انتخابات گرفت. همه به عباس نق می زنند که و به او می گویند: رئیس جمهور انتخابات می خواهد.»
انتخابات طبق برنامه پیش رفت. در 25 ژانویه حماس 56 درصد از کرسی های مجلس را به دست آورد.
تعداد کمی در داخل دولت امریکا نتیجه را پیش بینی کرده بودند و هیچ برنامه اضطراری برای مقابله با آن وجود نداشت. همه از نتیجه انتخابات به نفع حماس غافلگیر شدند.
یکی از مقامات وزارت دفاع امریکا می گوید:«همه دیگران را مقصر می دانستند. ما در پنتاگون نشستیم و گفتیم، چه کسی برگزاری انتخابات را توصیه کرد؟»
رایس در ملاء عام سعی کرد به جنبه روشن پیروزی حماس نگاه کند. او گفت:«ماهیت تغییرات بزرگ تاریخی، غیر قابل پیش بینی است.» با این حال زمانی که او صحبت می کرد، دولت بوش به سرعت در حال تجدید نظر در دموکراسی فلسطین بود.
برخی از تحلیلگران استدلال کردند که حماس دارای یک جناح میانه رو است که اگر آمریکا آن را به روند صلح تشویق کند، می تواند شرایط کنترل شود. اسرائیلی های سرشناس - مانند افرایم هالیوی رئیس سابق سازمان موساد - این دیدگاه را داشتند. یک مقام ارشد دولت امریکا یک موضع صریح را اتخاذ کرد:«ما باید این افراد را تحت فشار قرار دهیم. به خاطر پیروزی حماس در انتخابات، دموکراسی مرده است.»
اولین گام که توسط گروه چارجانبه صلح برای خاورمیانه - ایالات متحده، اتحادیه اروپا، روسیه و سازمان ملل متحد - برداشته شد، درخواست از دولت جدید حماس بودکه موجودیت اسرائیل را به رسمیت بشناسد، خلع سلاح شود و شرایط اشغال را بپذیرد. وقتی حماس نه تنها شروط جدید، بلکه شروط سال های قبل را نپذیرفت، گروه چهار جانبه شیر کمک به تشکیلات خودگردان فلسطین را بست و آن را از امکانات پرداخت حقوق و تامین بودجه سالانه حدوداً 2 میلیارد دلاری خود محروم کرد.
اسرائیل آزادی رفت و آمد فلسطینیان را به ویژه به داخل و خارج از نوار غزه تحت سلطه حماس محدود کرد. اسرائیل همچنین 64 مقام حماس از جمله اعضای شورای قانونگذاری و وزرا انتخاب شده توسط مردم را بازداشت کرد و حتی پس از ربوده شدن یکی از سربازانش به غزه حمله نظامی کرد. با همه اینها، حماس و دولت جدید آن به رهبری نخست وزیر اسماعیل هنیه به طرز شگفت انگیزی انعطاف پذیری نشان دادند.
زمانی که عباس به امید ایجاد دولت وحدت با حماس گفتگو کرد واشنگتن با ناراحتی واکنش نشان داد. در 4 اکتبر 2006 رایس برای دیدن عباس به رام الله رفت، آنها در مقاته، مقر جدید ریاست دولتی که از خرابه های خانه عرفات که اسرائیل در 2002 آن را ویران کرده بود، ملاقات کردند.
اهرم فشار آمریکا در امور فلسطین بسیار قوی تر از زمان عرفات بود. عباس هرگز پایگاه قوی و مستقلی نداشت و به شدت نیاز داشت که جریان کمکهای خارجی را احیا کند. او همچنین میدانست که بدون کمک واشنگتن نمیتواند در مقابل حماس بایستد.
در کنفرانس مطبوعاتی مشترک آنها، رایس در حالی که تحسین بزرگ ملت خود را از رهبری عباس ابراز کرد، لبخند زد. مقاماتی که شاهد دیدار آنها بودند می گویند: اما در پشت درهای بسته، لحن رایس تندتر بود. طبق گزارش ها او به عباس گفت که منزوی کردن حماس کارساز نبود و آمریکا انتظار داشت که او هر چه زودتر دولت هنیه را منحل کند و انتخابات جدیدی برگزار کند.
یکی از مقامات می گوید عباس موافقت کرد که ظرف دو هفته اقدام کند. اتفاقاً آن زمان ماه رمضان بود، ماهی که مسلمانان روزه می گیرند. با نزدیک شدن به غروب عباس از رایس خواست که برای افطار به او ملحق شود - یک میان وعده برای افطار.
پس از آن به گفته این مقام رایس بر موضع خود تأکید کرد:«پس ما موافقیم؟ ظرف دو هفته دولت را منحل می کنید؟»
عباس با اشاره به عید پایان ماه مبارک رمضان گفت:«شاید نه دو هفته؛ یک ماه تا بعد از عید به من فرصت بده.»
در پایان رایس سوار خودرو شد، جایی که به گفته مقامات رسمی، او به یک همکار امریکایی گفت:«این افطار لعنتی برای دولت حماس دو هفته زمان خرید.»
«ما آنجا خواهیم بود تا از شما حمایت کنیم»
هفته ها بدون هیچ نشانه ای از آمادگی عباس برای انجام خواسته های آمریکا گذشت. سرانجام یک مقام دیگر به رام الله اعزام شد. جیک والز، سرکنسول در اورشلیم، یک افسر خدمات خارجی حرفه ای با تجربه چندین ساله در خاورمیانه است. هدف او ارائه یک اولتیماتوم به حالتی شدید به رئیس دولت فلسطين بود.
ما می دانیم که والز چه گفت زیرا ظاهراً به طور تصادفی یک نسخه از یادداشت «نقاط گفتگو» که توسط وزارت امور خارجه برای او تهیه شده بود به جا مانده بود. این سند توسط مقامات آمریکایی و فلسطینی تأیید شده است.
در یادداشت والز آمده است:«ما باید برنامه های شما را در مورد یک دولت جدید [دستگاه خودگردان فلسطین] درک کنیم.»«شما به وزیر رایس گفتید که آماده خواهید بود که ظرف دو تا چهار هفته پس از جلسه کار تان را انجام دهید. ما معتقدیم که زمان آن فرا رسیده است که شما سریع و قاطعانه به جلو حرکت کنید.»
این یادداشت هیچ شکی در مورد نوع اقدام ایالات متحده باقی نگذاشت:«به حماس باید یک انتخاب روشن با یک ضرب الاجل مشخص داده شود....آنها یا دولت جدیدی را می پذیرند که اصول [گروه]چهارجانبه را رعایت کند یا آن را رد می کنند. تصمیم حماس نیز باید روشن باشد: اگر حماس در زمان مقرر موافقت نکرد شما باید قصد خود را برای اعلام وضعیت اضطراری و تشکیل یک دولت اضطراری که صریحاً به آن شروط متعهد است، اعلام کنید.»
والز و عباس هر دو می دانستند که در صورت رعایت این دستور العمل ها چه انتظاری از حماس داشته باشند: شورش و خونریزی. به همین دلیل در این یادداشت آمده است ایالات متحده از قبل برای تقویت نیروهای امنیتی فتح تلاش می کرد. در یادداشت آمده است:«اگر در این مسیر عمل کنید، هم از نظر مادی و هم از نظر سیاسی از شما حمایت خواهیم کرد. ما برای حمایت از شما آنجا خواهیم بود.»
عباس همچنین تشویق شد تا تیم خود را تقویت کند، تا شخصیت های معتبر و دارای جایگاه قوی در جامعه بین المللی را شامل شود. یکی از مقاماتی که از این سیاست اطلاع داشت میگوید در میان افرادی که تحت تعقیب ایالات متحده بودند، محمد دحلان بود.
روی کاغذ، نیروهایی که فتح در اختیار داشت قویتر از نیروهای حماس به نظر می رسید. حدود 70000 مرد در حلقه 14 سرویس امنیتی فلسطینی که عرفات ایجاد کرده بود، وجود داشت که حداقل نیمی از آنها در غزه بودند. پس از انتخابات پارلمانی حماس انتظار داشت که فرماندهی این نیروها را بر عهده بگیرد، اما فتح برای حفظ آنها تحت کنترل خود مانور داد. حماس که پیش از این حدود 6000 نیروی نامنظم در تیپ القسام خود داشت با تشکیل نیروی اجرایی 6000 نفری در غزه پاسخ داد. اما با این وجود تعداد جنگجویان بسیار کمتری نسبت به فتح برای آن باقی ماند.
اما در واقعیت حماس چندین مزیت داشت. برای شروع، نیروهای امنیتی فتح هرگز واقعاً از عملیات سپر دفاعی، تهاجم مجدد گسترده اسرائیل به کرانه باختری در سال 2002 در پاسخ به انتفاضه دوم بهبود نیافته بودند. یوسف عیسی که رهبری سرویس امنیتی پیشگیرانه در زمان عباس را بر عهده داشت می گوید:«بیشتر دستگاههای امنیتی نابود شده بودند.»
در عین حال، طنز محاصره کمک های خارجی به غزه پس از پیروزی حماس در انتخابات، این بود که تنها فتح را از پرداخت حقوق سربازان خود باز می داشت. عیسی می گوید:«ما کسانی هستیم که حقوق نگرفتیم، در حالی که ما تحت تأثیر محاصره قرار نگرفتیم.» آیمن در غمه، یکی از اعضای شورای قانونگذاری حماس در کرانه باختری با این موضوع موافق است. او میزان کمک های ایران به حماس را تنها در سال 2007 120 میلیون دلار می داند. در غزه یکی دیگر از اعضای حماس به من می گوید که این رقم نزدیک به 200 میلیون دلار بوده است.
نتیجه آشکار است: فتح نمی توانست خیابان های غزه را کنترل کند - یا حتی از پرسنل خود محافظت کند.
«جنگ هوشمندانه»
آسیب پذیری فتح منبع نگرانی شدید دحلان بود. او می گوید:«من فعالیت های زیادی انجام دادم تا به حماس این تصور را بدهم که ما هنوز قوی هستیم و ظرفیت مقابله با آنها را داریم. اما من در قلبم می دانستم که این درست نیست.» او در آن زمان هیچ سمت امنیتی رسمی نداشت اما به پارلمان تعلق داشت و وفاداری اعضای فتح در غزه را حفظ کرد. دحلان می گوید که به عباس گفته است که: «غزه فقط به تصمیمی برای تصرف حماس نیاز دارد» برای جلوگیری از این اتفاق دحلان ماه ها به جنگ هوشمندانه دست زد.
به گفته چندین قربانی، یکی از تاکتیک های این جنگ ربودن و شکنجه اعضای نیروی اجرایی حماس بود. عبد الكريم الجاسر 25 ساله، می گوید که او اولین قربانی این جنگ بوده است. او می گوید:«در 16 اکتبر، هنوز ماه رمضان بود. برای افطار راهی خانه خواهرم بودم. چهار نفر جلوی من را گرفتند که دو نفر از آنها اسلحه داشتند. آنها مرا مجبور کردند تا آنها را تا خانه امان ابوجدیان یکی از رهبران فتح نزدیک به دحلان همراهی کنم.» (ابو جدیان در ژوئن همان سال کشته شد.)
الجاسر می گوید مرحله اول شکنجه بسیار ساده بود:«او را برهنه کردند، بستند، چشم بند زدند و با میله های چوبی و لوله های پلاستیکی کتک زدند.»«آنها یک تکه پارچه در دهان من گذاشتند تا از فریاد زدن من جلوگیری کنند.»
بازجویان او را مجبور کردند که به اتهامات متناقض پاسخ دهد، یک دقیقه گفتند:«چرا با اسرائیل همکاری کردی؟»دقیقه بعد:«چرا موشک علیه اسرائیل شلیک کردی؟»
اما بدترین اتفاق هنوز در راه بود. الجاسر در حالی که صدایش ناگهان لرزان شد، می گوید: «میله آهنی آوردند. ما در داخل خانه او[ابو جیدان] در غزه صحبت بودیم که یکی از قطعی برق مکرر خود را تجربه می کند. او به لامپ گاز پروپان اشاره می کند که اتاق را روشن می کند. آنها میله را در شعله چراغی مانند این قرار دادند. وقتی قرمز شد چشم بند را از روی چشمانم برداشتند. سپس آن را روی پوستم فشار دادند. این آخرین چیزی بود که به یاد آوردم.»
وقتی به هوش آمد هنوز در اتاقی بود که در آن شکنجه شده بود. چند ساعت بعد افراد فتح او را به حماس تحویل دادند و به بیمارستان منتقل شد. او می گوید:«می توانستم شوک را در چشمان پزشکانی که وارد اتاق شده بودند ببینم. او عکس هایی از سوختگی های بنفش درجه سه را به من نشان می دهد که مانند حوله ای دور رانها و بیشتر قسمت پایین تنه اش پیچیده شده اند. دکترها به من گفتند که اگر لاغر بودم، نه چاق، حتما می مردم. اما من تنها نبودم همان شبی که آزاد شدم افراد ابو جدیان پنج گلوله به پاهای یکی از بستگانم شلیک کردند. ما در همان بخش در بیمارستان بودیم.»
تا پایان سال ۲۰۰۶، ده ها نفر در ماه جان خود را از دست دادند.
هنوز هیچ نشانه ای مبنی بر آمادگی عباس برای سر و سامان دادن به امور با انحلال دولت منتخب حماس وجود نداشت. در برابر این پس زمینه تاریک، ایالات متحده مذاکرات مستقیم امنیتی با دحلان شروع کرد.
«او پسر ماست»
در سال ۲۰۰۱، پرزیدنت بوش در نقل قول معروفی گفت:«به چشمان ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه نگاه کردم، روح او را احساس کردم و او را قابل اعتماد می دانم.»
به گفته سه مقام امریکایی، بوش زمانی که اولین بار در سال ۲۰۰۳ با دحلان ملاقات کرد، قضاوت مشابهی در مورد دحلان داشت.
آنها می گویند این ارزیابی توسط دیگر چهره های کلیدی دولت از جمله رایس و دستیار وزیر، دیوید ولش، مرد مسئول سیاست خاورمیانه در وزارت امور خارجه تکرار شد. یکی از همکارانش می گوید:«دیوید ولش اساساً به فتح اهمیت نمی داد. او به نتایج اهمیت می داد و از هر پسر عوضی که باید حمایت می کردید حمایت می کرد. دحلان پسر عوضی بود که ما اتفاقاً آن را بهتر می شناختیم. او آدمی بود که می توانست انجام دهد. دحلان پسر ما بود.»
آوى ديچتر، وزير امنیت داخلی اسرائیل و رئیس سابق سرویس امنیتی شین بت، وقتی شنید که مقامات ارشد آمریکایی از دحلان به عنوان «مرد ما» یاد می کنند متعجب شد. دیچر می گوید: «با خودم فکر کردم، رئیس جمهور ایالات متحده در اینجا قضاوت عجیبی می کند.»
ژنرال کیت دیتون که در نوامبر 2005 به عنوان هماهنگ کننده امنیتی ایالات متحده برای فلسطینیان منصوب شده بود، در موقعیتی نبود که قضاوت رئیس جمهور در مورد دحلان را زیر سوال ببرد. تنها تجربه قبلی او با خاورمیانه، مدیر گروه بررسی عراق بود سازمانی که به دنبال سلاح های کشتار جمعی صدام حسین بود.
در نوامبر 2006، ديتون برای اولین بار در یک سری گفتگوهای طولانی در اورشلیم و رام الله با دحلان ملاقات کرد. دستیاران هر دو مرد را همراهی می کردند. یکی از مقاماتی که در این جلسه یادداشت برداری کرد می گوید که از ابتدا دیتون دو دستور کار را توصیه کرد.
بر اساس این یادداشت ها دیتون گفت:«ما باید دستگاه امنیتی فلسطین را اصلاح کنیم. اما ما همچنین باید نیروهای شما را برای مقابله با حماس تقویت کنیم.»
دحلان پاسخ داد که در درازمدت، حماس را فقط میتوان با ابزارهای سیاسی شکست داد. او افزود: «اما اگر قرار است با آنها مقابله کنم، به منابع قابل توجهی نیاز دارم. همانطور که اوضاع پیش می رود، ما توانایی نداریم.»
این دو مرد توافق کردند که بر روی یک طرح امنیتی جدید فلسطینی کار کنند. ایده این بود که شبکه گیج کننده نیروهای امنیتی فلسطین را ساده کرده و دحلان مسئولیت همه آنها را در نقش جدید مشاور امنیت ملی فلسطین بر عهده بگیرد. آمریکایی ها به تامین سلاح و آموزش کمک خواهند کرد.
به گفته مقامی که در این جلسات حضور داشت به عنوان بخشی از برنامه اصلاحات، دیتون گفت که میخواهد سرویس امنیت پیشگیرانه را که به طور گسترده به آدم ربایی و شکنجه می پردازد، منحل کند. در نشستی در دفتر دیتون در اورشلیم در اوایل دسامبر، دحلان این ایده را به سخره گرفت. او گفت:«تنها نهادی که اکنون از فتح و تشکیلات خودگردان فلسطین در غزه محافظت می کند همان نهادی است که شما می خواهید حذف کنید.»
دیتون کمی نرم شد. او گفت:«ما می خواهیم به شما کمک کنیم.»«چه چیزی نیاز دارید؟»
«ایران کنترا ۲»
دحلان می گوید که در دوران بیل کلینتون، تعهدات کمک های امنیتی همیشه کاملا انجام می شد. در زمان بوش، او در شرف کشف بود، همه چیز متفاوت بود. در پایان سال 2006، دیتون یک بسته فوری به ارزش 86.4 میلیون دلار را وعده داد - پولی که طبق سند ایالات متحده که توسط رویترز در 5 ژانویه 2007 منتشر شد برای «از بین بردن زیر ساخت تروریسم و برقراری نظم و قانون در غرب استفاده خواهد شد.» مقامات آمریکایی حتی به خبرنگاران گفتند که این پول در روزهای آینده منتقل خواهد شد.
پول نقد هرگز نرسید. دحلان می گوید:«هیچ چیزی پرداخت نشد.»«تأیید شد و در خبرها بود. اما ما حتی یک ریال هم دریافت نکردیم.»
هر تصوری مبنی بر اینکه پول می تواند به سرعت و به راحتی منتقل شود در کاپیتول هیل مرده بود، جایی که پرداخت توسط کمیته فرعی مجلس نمایندگان در خاورمیانه و جنوب آسيا مسدود شد. اعضای آن می ترسیدند که کمک های نظامی به فلسطینی ها در نهایت علیه اسرائیل تبدیل شود.
دحلان از ابراز خشم خود دریغ نکرد. او می گوید:«من بارها با کاندولیزا رایس صحبت کردم. من با دیتون، با سرکنسول، با همه اعضای دولت که می شناختم صحبت کردم. گفتند شما استدلال قانع کننده ای دارید. در دفتر عباس در رام الله نشسته بودیم و من همه چیز را برای کندی توضیح دادم و او گفت:«بله ما باید برای انجام این کار تلاش کنیم.» هیچ راه دیگری وجود ندارد.» دحلان می گوید، در برخی از این جلسات، ولش، معاون وزیر و ابرامز، معاون مشاور امنیت ملی نیز حضور داشتند.
دولت به کنگره بازگشت و یک بسته 59 میلیون دلاری کاهش یافته در آوريل 2007 تصویب شد. اما همانطور که دحلان می دانست، تیم بوش ماه های گذشته را صرف جستجوی روش های مخفی و جایگزین برای دریافت بودجه و سلاح های او کرده بود. یکی از مقامات پنتاگون می گوید بی میلی کنگره به این معنا بود که «شما باید به دنبال ظرف های مختلف منابع مختلف پول می گشتید.»
یکی از مقامات وزارت امور خارجه می افزاید:«کسانی که مسئول اجرای این سیاست بودند می گفتند، هر کاری که لازم است انجام دهید. ما باید در موقعیتی باشیم که فتح بتواند حماس را از نظر نظامی شکست دهد و فقط محمد دحلان حیله و قدرت انجام این کار را دارد. انتظار این بود که کار به اینجا ختم شود - با یک رویارویی نظامی. این مقام می گوید، دو برنامه موازی وجود داشت - برنامه آشکاری که دولت به کنگره برد و یک برنامه پنهانی، نه تنها برای خرید اسلحه، بلکه برای پرداخت حقوق پرسنل امنیتی.»
در اصل برنامه ساده بود. به گفته مقامات وزارت امور خارجه، از اواخر سال 2006، رایس چندین دور تماسهای تلفنی و ملاقاتهای شخصی را با رهبران چهار کشور عرب-مصر، اردن، عربستان سعودی و امارات متحده عربی آغاز کرد. او از آنها خواست تا فتح را با ارائه آموزش های نظامی و با تعهد بودجه برای خرید سلاح های مرگبار نیروهای فتح تقویت کنند. قرار بود این پول مستقیما به حساب های تحت کنترل رئيس جمهور عباس واریز شود.
این طرح شباهت هایی به رسوایی ایران_کنترا داشت که در آن اعضای دولت رونالد ریگان به ایران، دشمن ایالات متحده، اسلحه فروختند. بخشی از پول برای مخالفان، مانند پول فتح، توسط متحدان عرب در نتیجه لابی های ایالات متحده تامین شد.
اما تفاوت های مهمی نیز وجود دارد-با این واقعیت شروع می شود که کنگره هرگز قانونی را تصویب نکرد که صراحتاً ارائه کمک به فتح و دحلان را ممنوع کند. یک مقام سابق اطلاعاتی با تجربه در برنامه های مخفی می گوید:«این به حاشیه نزدیک بود اما احتمالاً غیر قانونی نبوده است.»
قانونی یا غیر قانونی، ارسال اسلحه به زودی آغاز شد. در اواخر دسامبر 2006، چهار کامیون مصری از یک گذرگاه تحت کنترل اسرائیل به غزه عبور کردند و محتویات آنها به فتح تحویل داده شد. اینها شامل 2000 تفنگ خودکار ساخت مصر، 20000 گیره مهمات و دو میلیون گلوله بود. خبر این محموله به بیرون درز کرد و بنیامین بن الیزر، یکی از اعضای کابینه اسرائیل، در رادیو اسرائیل گفت که این اسلحه و مهمات به عباس «توانایی مقابله با سازمان هایی را می دهد که می خواهند همه چیز را خراب کنند»
اوی دیچتر اشاره می کند که تمامی محموله های تسلیحاتی باید توسط اسرائیل تایید می شد، اسرائیلی که به طور قابل درک در اجازه دادن به سلاح های پیشرفته به غزه تردید داشت. یک مقام وزارت خارجه می گوید:«یک چیز مسلم است، ما در مورد سلاح های سنگین صحبت نمی کردیم. این سلاح های کوچک، مسلسل های سبک، مهمات بود.»
شاید اسرائیلی ها جلوی آمریکایی ها را گرفتند. شاید خود الیوت ابرامز خودداری کرد و حاضر نبود برای بار دوم قوانین ایالات متحده را نقض کند. یکی از همکاران او می گوید که آبرامز، که از اظهار نظر در مورد این مقاله خودداری کرد، بر سر این سیاست احساس تعارض داشت: بین تحقیر دحلان و وفاداری شدید او به دولت.
او تنها نبود، «دیوید و ورمسر» مشاور سابق چنی می گوید:«شکاف های شدیدی در میان نومحافظه کاران بر سر این موضوع وجود داشت.»«ما داشتیم همدیگر را تکه تکه می کردیم.»
رایس در طول سفری به خاورمیانه در ژانویه 2007 به سختی توانست شرکای خود را وادار به انجام تعهدات خود کند. یکی از مقامات می گوید:«اعراب احساس کردند که ایالات متحده جدی نیست. آنها می دانستند که اگر آمریکایی ها جدی باشند، پول خودشان را در دهانشان می گذارند. آنها به توانایی آمریکا برای ایجاد نیروی واقعی ایمان نداشتند. هیچ پیگیری وجود نداشت. پرداخت با تعهد متفاوت بود و هیچ برنامه ای وجود نداشت.»
این مقام تخمین می زند که این برنامه چند پرداخت 30 میلیون دلاری را جمع آوری کرد، همانطور که منابع دیگر موافق هستند بیشتر آن از امارات متحده عربی بود. خود دحلان می گوید که مجموع آن تنها 20 میلیون دلار بوده است و تأیید می کند که «تعهدات بسیار بیشتری از آنچه تا به حال پرداخته اند، داده اند.» مقدار دقیق هر چه بود، کافی نبود.
نقشه B: خبری از صلح نیست!
در 1 فوریه 2007، دحلان «جنگ بسیار هوشمندانه» خود را زمانی که نیروهای فتح تحت کنترل او به دانشگاه اسلامی غزه، پایگاه حماس یورش بردند و چندین ساختمان را به آتش کشیدند، به سطح جدیدی برد. حماس روز بعد با موجی از حملات به مراکز پلیس تلافی کرد.
عباس که تمایلی به ریاست بر جنگ داخلی فلسطین نداشت، به محلی کرد. ملک عبدالله پادشاه عربستان سعودی هفته ها در تلاش بود تا او را متقاعد کند تا با حماس در مکه دیدار کند و به طور رسمی یک دولت وحدت ملی تشکیل دهد. 15 بهمن عباس رفت و دحلان را با خود برد. دو روز بعد در حالی که حماس به رسمیت شناختن اسرائیل نزدیک نشده بود، توافقی انجام شد.
بر اساس شروط، اسماعیل هنیه از حماس همچنان نخست وزیر باقی می ماند و به اعضای فتح اجازه می دهد چندین پست مهم را اشغال کنند. هنگامی که این خبر در خیابان ها منتشر شد، مبنی بر اینکه سعودی ها وعده پرداخت قبوض حقوقی به تشکیلات خودگردان فلسطین را داده اند، اعضای فتح و حماس در غزه با شلیک گلوله های کلاشینکف خود به هوا جشن گرفتند.
بار دیگر دولت بوش غافلگیر شده بود. به گفته یکی از مقامات وزارت امور خارجه:«کندی افسرده بود.»یک سند قابل توجه مستند که برای اولین بار در اینجا فاش شد نشان می دهد که ایالات متحده با افزایش فشار بر متحدان فلسطینی خود پاسخ داد.
وزارت امور خارجه به سرعت آلترناتیوی برای دولت وحدت جدید ایجاد کرد. بر اساس یادداشت «Plan» وزارت امور خارجه که توسط یک مقام آگاه در آن زمان تایید شده است، هدف آن بود که عباس و حامیانش را قادر سازد تا به پایان بازی مشخصی برسند. طرح B این بود که تا ۲۰۰۷ از طریق ابزار های دموکراتیک، فلسطینیان مجاب شوند که اصول گروه چهارجانبه رو بپذیرند و یک حکومت[دستگاه خودگردان فلسطین] ایجاد کنند.
از عباس خواسته شد تا در صورت عدم تمکین حماس از نقشه B با طرح تغییر نگرش خود نسبت به اسرائیل [پذیرش اصول گروه چهارجانبه] «دولت را منحل کند». از آنجا عباس می تواند انتخابات زودهنگام برگزار کند یا دولت اضطراری را تحمیل کند. مشخص نیست که آیا عباس به عنوان رئیس جمهور دارای اختیارات قانون اساسی برای انحلال یک دولت منتخب به رهبری یک حزب رقیب بود یا خیر، اما آمریکایی ها این نگرانی را کنار گذاشتند.
در صورت مقابله با طرح B، نسخه های واضحی برای ملاحظات امنیتی در درجه اول وجود داشت. تا زمانی که دولت وحدت ملی بر سر کار بود، برای عباس ضروری بود که «کنترل مستقل نیروهای امنیتی کلیدی» را حفظ کند. او باید «از ادغام حماس با این سرویس ها و در عین حال حذف نیروی اجرایی یا کاهش چالش های ناشی از ادامه حیات آن اجتناب کند.»
این یادداشت در اشاره ای آشکار به کمک های پنهانی که از اعراب انتظار میرود، این توصیه را برای شش تا نه ماه آینده بیان می کند دحلان بر تلاش ها با هماهنگی ژنرال دیتون و [ملت های عرب] برای آموزش و تجهیز نیروی 15000 نفری تحت ریاست جمهوری نظارت می کند. کنترل عباس برای برقراری نظم و قانون داخلی، توقف تروریسم و بازدارندگی نیروهای غیر قانونی در سندی با عنوان «برنامه اقدام برای ریاست جمهوری فلسطين» که طرح B را برای اهداف دولت بوش شرح می داد. این برنامه اقدام از چندین پیش نویس گذشت و توسط ایالات متحده، فلسطینی ها و دولت اردن تهیه شد. با این حال منابع موافق هستند که منشأ این برنامه در وزارت امور خارجه امریکا است. پیش نویس های اولیه بر نیاز به تقویت نیروهای فتح به منظور بازدارندگی دربرابر حماس تاکید می کرد. «نتیجه مطلوب» این بود که به عباس«قابلیت اتخاذ تصمیمات سیاسی استراتژیک مورد نیاز....مانند برکناری کابینه، تشکیل کابینه اضطراری» داده شود.
این پیش نویس خواستار افزایش «سطح و ظرفیت» 15000 نفر از پرسنل امنیتی موجود فتح و افزودن 4700 نیرو در «هفت گردان بسیار آموزش دیده برای پلیس قوی» شد. این طرح همچنین وعده داده بود که«آموزش های تخصصی در خارج از کشور را در اردن و مصر ترتیب دهد» و متعهد شد که«تجهيزات و تسلیحات لازم را برای پرسنل امنیتی برای انجام ماموریت های خود فراهم کند.»
یک بودجه دقيق، كل هزينه حقوق، آموزش و «تجهیزات امنیتی مورد نیاز کشنده و غیر کشنده» را در طول پنج سال، 1.27 میلیارد دلار برآورد کرد. در این طرح آمده است «هزینه ها و بودجه کلی به طور مشترک با تیم ژنرال دیتون و تیم فنی فلسطین برای اصلاحات تهیه شد» - واحدی که توسط دحلان تاسیس شد و توسط دوست و دستیار سیاسی او باسيل جابر رهبری می شد. جابر تأیید می کند که این سند خلاصه ای دقیق از کار او و همکارانش با دیتون است. او می گوید:«برنامه ایجاد یک نهاد امنیتی بود که بتواند از یک کشور صلح آمیز فلسطینی که در کنار اسرائیل زندگی می کرد محافظت و تقویت کند.»
پیش نویس نهایی برنامه اقدام در رام الله توسط مقامات تشکیلات خودگردان فلسطین تهیه شد. این نسخه از همه جهات معنی دار با پیش نویسهای قبلی یکسان بود، به جز یکی: طرح را طوری ارائه می کرد که گویی ایده فلسطینی ها بوده است. همچنین گفت که این پیشنهادات امنیتی «پس از بحث و موافقت تیم ژنرال ديتون توسط رئیس جمهور محمود عباس تایید شده است.»
در ۳۰ آوریل ۲۰۰۷، بخشی از یک پیش نویس اولیه توسط یک روزنامه اردنی، المجد، فاش شد. سند افشا شده فقط یک معنی داشت: طرحی برای کودتای فتح با حمایت ایالات متحده آمریکا.
«بازی تمام شد، دیر آمدیم»
تشکیل دولت وحدت تا حدودی آرامش را در سرزمین های فلسطینی به ارمغان آورده بود، اما پس از انتشار گزارش المجد در مورد برنامه اقدام، خشونت بار دیگر شروع شد. این زمان نسبت به فتح، که برای اضافه کردن به معایب معمولش، بدون رئیس امنیتی خود بود، ناخوشایند بود. ده روز قبل از آن، دحلان غزه را به مقصد برلین ترک کرده بود، جایی که هر دو زانوش را جراحی کرده بود. او قرار بود هشت هفته آینده را برای نقاهت بگذراند.
در اواسط ماه مه، در حالی که دحلان هنوز غایب بود، با ورود 500 نیروی امنیتی ملی فتح که تازه از آموزش در مصر و مجهز به سلاح ها و وسایل نقلیه جدید بودند، عنصر جدیدی به ترکیب سمی غزه اضافه شد. دحلان می گوید:«آنها 45 روز در یک دوره تصادف بودند. ایده این بود که ما به آنها نیاز داشتیم که با لباس خوب و مجهز دارد شوند د این ممکن است تصور یک اقتدار جدید را ایجاد کند.» حضور آنها بلافاصله نه تنها توسط حماس بلکه توسط کارکنان آژانس های خبر رسانی غربی مورد توجه قرار گرفت. یکی از بازدید کنندگان از اروپای شمالی می گوید:«آنها تفنگهای جدیدی با دوربین تلسکوپی داشتند و ژاکت های سیاه پوشیده بودند. آنها کاملاً در تضاد با سربازان های معمولی بودند.»
در 23 می، کسی جز ژنرال دیتون برای شهادت در مقابل کمیته فرعی خاورمیانه مجلس نمایندگان درباره واحد جدید بحث نکرد. دیتون گفت که نیرو ها هنگام عبور از مصر به غزه به نیروهای حماس حمله کرده بودند، اما «این 500 جوان که تازه آموزش های اولیه را گذرانده بودند، سازماندهی شده بودند. آنها می دانستند که چگونه به طور هماهنگ کار کنند، آموزش نتیجه داد و حمله حماس در منطقه نیز به همین ترتیب دفع شد.»
دیتون گفت که ورود نیروها یکی از چندین «نشانه امیدوار کننده»در غزه بود. دیگری انتصاب دحلان به عنوان مشاور امنیت ملی بود. در همین حال، او گفت:«نیروی اجرایی حماس در حال تبدیل شدن به نیرویی نامحبوب بود، میتوانم بگویم که ما در بازی دیر رسیده ایم، و عقب هستیم، دو نفر بیرون هستند، اما ما بهترین ضربه زننده[اشاره به بازی بیسبال] خود را در صفحه داریم و پرتابگر شروع به خسته شدن در تیم حریف کرده است.»
تیم حریف قوی تر از آن چیزی بود که دیتون فکر می کرد. تا پایان ماه مه 2007، حماس حملات منظمی را با جسارت بی سابقه انجام داد.
در ۷ ژوئن، افشاگری دیگری رقم خورد، زمانی که روزنامه اسرائیلی هاآرتص گزارش داد که عباس و دیتون از اسرائیل خواسته بودند تا اجازه ورود بزرگترین محموله تسلیحاتی مصر را صادر کنند. محموله شامل ده ها ماشین زرهی، صد ها موشک زره پوش، هزاران نارنجک دستی و میلیون ها گلوله مهمات. چند روز بعد، درست قبل از اینکه نیرو های فتح برای آموزش به مصر بروند، کودتا آغاز شد.
آخرین موضع فتح
رهبری حماس در غزه بر این باور است که اگر فتح آن را تحریک نمی کرد، کودتا اتفاق نمی افتاد. فوزی برهوم، سخنگوی ارشد حماس می گوید افشای اطلاعات در المجد این حزب را متقاعد کرد که «برنامه ای وجود دارد که مورد تایید آمریکا برای از بین بردن انتخاب سیاسی است». او اضافه می کند که ورود اولین گروه از سربازان آموزش دیده مصری دلیل زمان بندی بود. برهوم به من می گوید که حدود 250 عضو حماس در شش ماه اول سال 2007 کشته شده اند. در نهایت تصمیم گرفتیم به آن پایان دهیم. اگر به آنها اجازه می دادیم در غزه رها بمانند، خشونت بیشتر می شد.
محمود زهار، وزیر خارجه سابق دولت هنیه که اکنون شاخه شبه نظامی حماس در غزه را رهبری می کند، می گوید:«همه در اینجا می دانند که دحلان با کمک آمریکا تلاش می کرد تا نتایج انتخابات را تضعيف کند. او کسی بود که قصد کودتا داشت.»
من و زهار در داخل خانه او در غزه صحبت می کنیم، خانه ای که پس از حمله هوایی اسرائیل در سال 2003 که آن را ویران کرد و یکی از پسرانش کشته شد، بازسازی شد. او به من می گوید که حماس عملیات خود را در ژوئن با هدف محدودی آغاز کرد، تصمیم فقط خلاص شدن از شر سرویس امنیتی پیشگیرانه بود. آنها کسانی بودند که بر سر هر چهارراه قرار داشتند و هر کسی را که مظنون به مشارکت حماس بود در خطر شکنجه یا کشته شدن قرار می دادند. اما زمانی که جنگجویان فتح در داخل یک دفتر امنیت پیشگیرانه محاصره شده در جباليا شروع به عقب نشینی از ساختمانی به ساختمان کردند، اثر دومینویی را به راه انداختند که حماس را برای دستیابی به دستاوردهای گسترده تر جرات داد.
من و زهار در داخل خانه او در غزه صحبت میکنیم خانه ای که پس از حمله هوایی اسرائیل در سال 2003 که آن را ویران کرد و یکی از پسرانش کشته شد بازسازی شد. او به من می گوید که حماس عملیات خود را در ژوئن با هدف محدودی آغاز کرد تصمیم فقط خلاص شدن از شر سرویس امنیتی پیشگیرانه بود. آنها کسانی بودند که بر سر هر چهارراه قرار داشتند و هر کسی را که مظنون به مشارکت حماس بود در خطر شکنجه یا کشته شدن قرار میدادند. اما زمانی که جنگجویان فتح در داخل یک دفتر امنیت پیشگیرانه محاصره شده در جبالیا شروع به عقب نشینی از ساختمانی به ساختمان کردند اثر دومینوی» را به راه انداختند که حماس را برای دستیابی به دستاوردهای گسترده تر جرات داد.
بسیاری از واحدهای مسلح که اسماً به فتح وفادار بودند، اصلاً نجنگیدند. برخی بی طرف ماندند زیرا می ترسیدند که با غیبت دحلان، نیروهای او شکست بخورند. ابراهیم ابوالنظار یکی از رهبران کهنه کار حزب می گوید:«می خواستم چرخه کشتار را متوقف کنم. دحلان چه انتظاری داشت؟ آیا او فکر می کرد که نیروی دریایی آمریکا قرار است برای نجات فتح بیاید؟ همه چیز را به او قول دادند اما چه کردند؟ اما آنها او را نیز فریب داد. آنها به او گفتند که او مرد قوی منطقه است. حتی آمریکایی ها هم اکنون ممکن است غمگین و ناامید شوند، دوستشان نبرد را باخت.»
دیگرانی که از مبارزه دور ماندند افراطی بودند. خالد جابری یکی از فرماندهان گردان های شهدای الاقصی فتح که همچنان از غزه به اسرائیل راکت پرتاب می کنند می گوید:«فتح یک جنبش بزرگ است که مراکز زیادی در آن وجود دارد. مرکز دحلان توسط امریکایی ها تامین مالی می شود و به مذاکره با اسرائیل به عنوان یک انتخاب استراتژیک معتقد است. دحلان سعی کرد همه چیز را در فتح کنترل کند، اما کادر هایی هستند که می توانند کار را بهتر از او انجام دهند. دحلان با ما دیکتاتوری رفتار کرد. فتح هیچ تصمیم کلی برای مقابله با حماس نداشت و به همین دلیل اسلحه های ما در الاقصی پاک ترین هستند. آنها با خون مردم ما آغشته نشده اند.»
جابری مکث می کند. او شب قبل از مصاحبه به دلیل ترس از حملات هوایی اسرائیل ما را مخفیانه به جای امنی برد. او می گوید:«می دانید، از زمان انتخاب حماس، ما سعی کردیم وارد مغز بوش و رایش شویم تا ذهنیت آنها را بفهمیم. ما فقط می توانیم نتیجه بگیریم که کنترل حماس در خدمت منافع استراتژیک آنها است، زیرا در غیر این صورت سیاست آنها بسیار دیوانه کننده بود.»
نبرد در کمتر از پنج روز به پایان رسید. این نبرد با حمله به ساختمان های امنیتی فتح، در شهر غزه و اطراف آن و در شهر جنوبی رفح آغاز شد. فتح تلاش کرد خانه نخست وزیر هنیه را گلوله باران کند، امل در غروب روز ۱۳ ژوئن، نیروهایش در حال نابودی بودند.
انتقام سال ها ظلم و ستم دحلان و نیروهایش گرفته شد، زیرا حماس مبارزان ولگرد فتح را تعقیب کرد و آنها را در معرض اعدام های ناگهانی قرار داد. حداقل یک قربانی از پشت بام یک ساختمان بلند به پایین پرتاب شده است. تا 16 ژوئن، حماس تمام ساختمانهای فتح و همچنین اقامتگاه رسمی عباس در غزه را تصرف کرده بود. بخش اعظم خانه دحلان که دو برابر دفتر کارش بود به ویرانه تبدیل شد.
آخرین موضع فتح، به اندازه کافی قابل پیش بینی، توسط سرویس امنیت پیشگیری انجام شد. این یگان متحمل تلفات سنگین شد، اما حدود 100 جنگجوی زنده مانده در نهایت خود را به ساحل رساندند و در شب با قایق ماهیگیری فرار کردند.
کودتا هزینه های دیگری نیز داشته است. امجد شاور، یک اقتصاددان محلی، به من می گوید که غزه در آغاز سال 2007 دارای 400 کارخانه و کارگاه فعال بود تا دسامبر محاصره شدید اسرائیل باعث شد ۹۰٪ آنها تعطیل شود. ۷۰٪ جمعیت غزه اکنون با کمتر از ۲ دلار در روز زندگی می کنند.
در همین حال اسرائیل امن تر نیست. دولت اضطراری حامی صلح که در برنامه اقدام محرمانه درخواست شده بود اکنون روی کار است - اما فقط در کرانه باختری. در غزه همان چیزی که اسرائیل و کنگره آمریکا نسبت به آن هشدار داده بودند اتفاق افتاد. حماس بیشتر تسلیحات و مهمات فتح را تصرف کرد - از جمله اسلحه های جدید مصری که تحت برنامه کمک های مخفیانه ایالات متحده و دولت های عربی تهیه شده بود.
اکنون که حماس، غزه را تحت کنترل خود دارد، حماس شبه نظامیانی که قصد شلیک راکت به شهرهای همسایه اسرائیل را دارند، آزاد گذاشته است. ما هنوز در حال توسعه موشک های خود هستیم. جابری فرمانده الاقصی با اشاره به شهر 110000 نفری اسرائیل در 12 مایلی مرز غزه می گوید:«به زودی به قلب عسقلان ضربه خواهیم زد. به شما اطمینان می دهم، زمانی نزدیک است که عملیات بزرگی را در داخل اسرائیل، در حیفا يا تل آویو انجام دهیم.»
حماس در 23 ژانویه بخش هایی از دیوار غزه را از مصر منفجر کرد و ده ها هزار فلسطینی از مرز عبور کردند. حماس قبلاً از طریق شبکه ای از تونل های زیرزمینی اسلحه قاچاق می کردند، اما شکسته شدن دیوار کار آنها را بسیار آسان کرد و ممکن است تهدید جابری را به واقعیت نزدیک کند.
«شکست سازمانی»
چگونه ایالات متحده می تواند در غزه اینقدر اشتباه کند؟ منتقدان نو محافظه کار دولت - که تا سال گذشته در داخل آن بودند - یک معاون قدیمی وزارت امور خارجه را مقصر می دانند: عجله برای انتخاب یک مرد قدرتمند به جای حل مستقیم مشکلات. این ترفند در مناطق مختلف مانند ویتنام، فیلیپین، آمریکای مرکزی و عراق صدام حسین در طول جنگ خود علیه ایران شکست خورده است. جان بولتون، سفیر سابق سازمان ملل، می گوید تکیه بر نیابت هایی مانند محمد دحلان یک شکست سازمان، یک شکست استراتژیک است. او می گوید طراح این نقشه رایس بود، کسی که مانند دیگران در روزهای رو به مرگ این دولت به دنبال میراث است. آنها که به هشدار مبنی بر عدم برگزاری انتخابات توجه نکردند، سعی کردند از طریق دیتون از نتیجه جلوگیری کنند.
با وجود گزینه های کم باقی مانده، به نظر می رسد دولت اکنون در حال تجدید نظر در امتناع آشکار خود از تعامل با حماس است. کارکنان شوراي امنيت ملي و پنتاگون اخيراً نظرات محتاطانه اي را به کارشناسان دانشگاهی ارائه کردند و از آنها خواستند مقالاتی در توصیف حماس و قهرمانان اصلی آن ارائه دهند. یکی از این کارشناسان می گوید:«آنها می گویند که با حماس صحبت نمی کنند اما در نهایت مجبور خواهند شد. اجتناب ناپذیر است.»
اگر دولت بوش سیاست متفاوتی را دنبال می کرد، نمی توان با قطعیت گفت که آیا نتیجه غزه برای مردم فلسطین، برای اسرائیلی ها و برای متحدان آمریکا در فتح بهتر بود یا خیر. اما یک چیز مسلم به نظر می رسد: بدتر از این نمی تواند باشد.