28 سال گذشت. 6 تورنمنت. یونان و پرتغال برای اولین بار قهرمان یورو شدند. فرانسه و ایتالیا دومین جام خود را بالای سر بردند و اسپانیا، به طور مشترک عنوان بیشترین قهرمانی در مسابقات یورو را به دست آورد...
28 سال از تولد تیمی که گری لینه کر درباره آن گفت فوتبال بازیست که 22 نفر به دنبال توپ میدوند در آخر آنها برنده میشوند گذشت. تیمی که الن شیرر گفته بود اگر میخواهید در ومبلی جشنی به پا کنید، آنها را دعوت نکنید.
تیمی که در یورو 96، وقتی تمام تیمهای اروپایی نهایتا یک بار فاتح یورو شده بودند، سومین جام را در ومبلی بالای سر برد.
کمتر از یک روز دیگر کلمن تورپن سوت آغاز یورو 2024 را به صدا در خواهد آورد. و آلمان تلاش خود را برای پایان انتظار 28 ساله آغاز میکند.
برتی فوگتس، کسی است که آخرین بار آلمان را قهرمان جام ملتهای اروپا نمود مردی که 4 دوره از مسابقات یورو را در قامت بازیکن و مربی تجربه کرده، تنها فردی است که عنوان قهرمانی را به عنوان مربی و بازیکن با دست آورده، روی نیمکت آلمان، بهترین دوران مربیگری خود را گذرانده و روی نیمکت اسکاتلند بدترین دوران را. برتی فوگتس در 77 سالگی، با سنی دو برابر یولین ناگلزمن حرفهایی شنیدنی برای ما، طرفداران آلمان و البته مربی جوان ژرمنها دارد...
برتی، اولین سوال، چگونه یک تیم قهرمان اروپا میشود؟
با زدن یک گل بیشتر از حریف در هر مسابقه!
و چقدر برنامهریزی پشت این استراتژی ساده نهفته است؟
مزیت تیمی که در راه قهرمانی یورو 96 من مربی آن بودم، همراهی با بازیکنان از 16 یا 17 سالگی بود. من پیشرفت آنها را روز به روز دیده بودم و با نقاط ضعف و قوت آنها چه در زمین و چه خارج از آن آشنا بودم. این چیزی است که ناگلزمن از آن بی بهره خواهد بود.
اما ناگلزمن، بر خلاف شما، مجموعهای از متخصصان و کارشناسان فنی را اطراف خود دارد...
این به تفاوت در دورههای زمانی باز میگردد. در دههی 90 چنین کادر گستردهای را اطراف مربیان نمیدید. در عوض این رابطهی نزدیک من با بازیکنان بود که باعث میشد بدانم دقیقا چه زمانی از آنها انتقاد کنم؛ کی تشویقشان کنم و در چه شرایطی به آنها روحیه دهم. در زمان بازی من، فدراسیون فوتبال آلمان یک دورهی ویژهی برای تمام بازیکنان با 25 بازی ملی یا بیشتر در کلن برگزار کرد. پس از دو ترم توانستیم وارد چرخه مربیگری و اخذ مدارک شویم. من در 23 سالگی با نگاه یک مربی فوتبال بازی میکردم و این به تغییر در دیدگاه من کمک نمود.
اکنون دیگر این دورهها برگزار نمیشود.
نمیدانم چرا. امروز دورههای آکادمی فدراسیون به شکل دیگری برگزار میشود. کسانی مثل ناگلزمن، توخل، کلاپ، و فلیک خروجیهای آن هستند. هیچکدام از آنها بازیکن تراز اول تیم ملی نبودند اما در مربیگری به بالاترین جایگاه رسیدند. دورهها عالیست اما باید فکری هم به حال بازیکنان تیم ملی کرد. شاید اهمیت حواشی در فوتبال آنقدر زیاد شده که دیگر مربیگری اولویت اول بازیکنان پس از بازنشستگی نیست. در آن زمان ما اهمیت زیادی به تصویر خود در رسانهها نمیدادیم. خود فوتبال بود که برایمان اهمیت داشت.
یورو 96، ستاره، تمام تیم است
از رازهای آن قهرمانی بگویید!؟
در هشت سال مربیگری تیم ملی با چند مجموعه از بازیکنان همراه بودم که در مجموع ترکیب بهتری از تیم 96 داشت. اما آن تیم، از شخصیتهای خاصی تشکیل شده بود. مردانی که انگار سالهاست در یک خانوادهی جاه طلب در کنار هم بزرگ شدهاند. به دنبال یک هدف هستند و همدیگر را تکمیل میکنند. تاکنون چنین چیزی را تجربه نکردهام.
قبل از مسابقات، یک نام پرطمطراق را از تیم کنار گذاشتید. لوتار ماتئوس
لوتار، از اوج خود فاصله گرفته بود. احساس کردم دیگر شرایط بازی در آن سطح قبلی را ندارد. از طرفی او همیشه در مقابل دوربین خبرنگاران بود. همیشه اتفاقات رختکن تیم ملی یا بایرن در حضور او به بیرون درز میکرد. به طور خلاصه او بازیکن برجسته ای بود اما دردسرهایی که برای تیم داشت بیشتر بود.
و زمانیکه از شما پرسیدند ستارهی تیم پس از ماتئوس کیست جواب دادید تیم ستاره است.
با خروج لوتار از تیم، ناگهان دیدم چیزهایی تغییر کرد. سلسله مراتب از بین رفت و بازیکنانی که قبلا دیده نمیشدند حالا تلاش میکردند تا خودنمایی کنند.
یادم میآید با رایتر بونهوف، دستیار در کمپ تمرینی قبل از شروع تورنمنت نشسته بودیم. بازی ایم هر دوی ما را به وجود آورده بود. به او گفتم:این تیم احساس مسئولیت بی حدی دارد و همهی اعضای آن با جان و دل در خدمت گروهند" بچهها آنقدر جدی تمرین میکردند که چند بار فریاد زدم، بچهها کمی آرامتر. حواستان به ریکاوری باشد. اما آنها تشنه بودند. در بازی اول برابر چک 2-0 پیروز شدیم. این بهترین نتیجه برای آغاز یک تورنمنت خوب است. سپس هر چقدر جلوتر رفتیم این حس که تیمی نمیتواند ما را شکست دهد در بچهها تقویت شد.
در سال 1990 فرانتس بکن باوئر گیدو بوخوالد را به عنوان بهترین بازیکن تیم خود انتخاب مرد زیرا به عقیدهی قیصر او بیش از توان خود در زمین تلاش مینمود. شما چه کسی را در سال 96 انتخاب میکنید؟
در آن زمان ما تعداد زیادی بازیکن بالای 30 سال داشتیم. بسیاری از آنها فراتر از حد معمول خود ظاهر میشدند و این باعث میشد ما از لحاظ جسمانی، فرسنگها بهتر از سایر رقبا ظاهر شویم.
بازیکنی مثل دیتر آیلتس در اوج توانایی خود بازی میکرد. وقتی حریف توپ را در اختیار داست، دیتر مهمترین بازیکن ما بود. او همچنین نقطه تلاقی محوری بود که با سامر در دفاع شروع و کلینزمن در خط حمله ختم میشد. در حقیقت دیتر بیش از اندازه متواضع بود، وگرنه امروز بسیار بیشتر از او شنیده بودید.
پسر متواضع دیگر آن تیم ماتیاس سامر بود. او هیچگاه فریاد نمیزد که من برندهی توپ طلا هستم. اما بود. بارها به او گفتم"از چه میترسی پسر، همه به قدرت تو اعتقاد دارند..."
و در بازی نیمهنهایی با انگلیس در ومبلی.... به بچهها چه گفتید که هیچکس پنالتی خود را هدر نداد؟
به آنها گفتم: بچهها، بالاتر از سیاهی رنگی نیست.... پس به آنها نشان دهید که نمیخواهید طرف بازنده باشید. فقط تصور کنید که جشن گرفتن در ومبلی چه حس و حالی دارد. انگلیسیها بریدهاند. باور کنید... آنها نمیتوانند پنالتی بزنند... "
فینال، به غریزه اعتماد کن
باسلر، فروند، اندی مولر و استفان رویتر فینال را از دست دادند و شما مجبور شدید از الیور رک، گلر سوم تیم در قامت یک بازیکن روی نیمکت استفاده کنید! با این بحران آنهم در بازی فینال چطور کنار آمدید؟
ما شخص دیگری را نداشتیم. اما خب، عملکردمان در فینال آنقدرها هم بد از آب در نیامد! ( میخندد) حل این مشکل به بازیکنان بر میگشت. آن مجموعه، هنوز هم با هم چنین ارتباطی دارند. اگر یکی از بازیکنان تیم 96 بیمار شود یا مشکلی برایش پیش آید، بقیه به ملاقاتش میروند. با او تماس میگیرند. این ارتباط باعث میشد تا هیچ جای خالی در تیم به چشم نیامد. خلأ ها بلافاصله پر میشد. و بازیکن جایگزین با انرژی مضاعف برای تیم، و برای رفیق مصدوم یا محرومش میجنگید. اگر توضیح بیشتری میخواهید، از شما دعوت میکنم به دور همی اعضای تیم 96 بیایید که همین هفته در آستانهی یورو 2024 در یورو پارک روست برگزار میشود.
و در مورد کسی که قهرمانی را برای شما به دست آورد... الیور بیرهوف.
با وجود قهرمانی به لطف گل طلایی الیور، من هنوز هم با آن قانون مخالفم و خوشحالم که حذف شد. این بی انصافی است. بازی باید تا آخر ادامه یابد.
اما دربارهی بیرهوف، او پیش از تورنمنت بسیار متزلزل بود. اما من او را از جوانی خیلی خوب میشناختم. میدانستم که در مسابقات زیر 16 سال و زیر 18 سال گلهای حیاتی و بسیار مهمی به ثمر رسانده بود. او یک بازیکن همه کاره نبود. اما قدرت او در هوا و غریزه گلزنی اش استثنایی بود. و این باعث شد با وجود انتقادات از عملکرد او در سری آ با لباس میلان بیرهوف را در تیم نگه دارم. با توانی که او داشت، امروز در هر تیم بوندسلیگا میتواند به عنوان مهاجم شماره یک به میدان برود.
دربارهی کلینزمن نیز انتقاداتی نسبت به قدرت بازپس گیری توپ او وجود داشت....
اما جاه طلبی افسارگسیخته ای داشت. هم او هم الیور در بازیهای بزرگ قدرت تصمیمگیری خود را نشان دادند. الیور، قاطعانه در زمین گام بر میداشت و یورگن، دائما از سویی به سوی دیگر میدوید تا خود را در بهترین موقعیت قرار دهد.
و تعظیم پس از فینال...
رسانهها هیچ وقت در طرف من نبودند. اما ماجرای طرفداران فرق داشت. آنها مرا نیز یکی از خودشان میدیدند. باید به شایسته ترین شکل از آنها تشکر میکردم...
یورو 92، غرور قهرمانان رم
تفاوتهای تیم 92 با تیم 96 چه بود؟
ما در سال 92 در قامت قهرمان جهان راهی سوئد شدیم. قهرمانان قدیمی فینال رم، هنوز در ترکیب بودند. آنها موفقیت بزرگتری را تجربه کرده بودند و مثل تیم 96 عطش قهرمانی را نداشتند. ما در انگلیس با فوتبال آلمان که میشناسید قهرمان شدیم. برتر از نظر قدرت بدنی و دوندگی در هر جای زمین.
شکست برابر هلند در آخرین بازی گروهی یورو 92 یکی از بدترین شکستهای در دوران حرفهای بود. من متولد جنوب راین هستم. جایی که رقابت بزرگی با هلندیها وجود دارد. ما همیشه هلندیها را در حال دوچرخه سواری میدیدم. تعجبی نداشت، زیرا آنها رانندگی بلد نبودند میخندد. البته این یک شوخی قدیمی است. اما در زمین فوتبال، با لباس گلادباخ همیشه سعی میکردم برابر رقبای هلندی بهترین نمایش را اجرا کنم. به همین خاطر آن باخت، علیرغم اینکه صعودمان قطعی شده بود برایم بسیار آزاردهنده بود.
و در فینال به دانمارک که اصلا قرار نبود در بازیها حاضر باشد باختید.
در زمان بازی برای گلادباخ دریافتم که دانمارکیها افراد خاصی هستند. اولریش لوفور، آلن سیمونسن و هنینگ ینسن را از نزدیک میشناختم. آنها انرژی بی پایانی داشتند. حتی وقتی میباختیم هم هنگام بازگشت به هتل میگفتند، هی برای بلند شو به دیسکو برویم. و بعد، میدیدی توانسته اند تو را متقاعد کنند. چه بخواهی یا نخواهی. این ویژگی تسلیم ناپذیری و نگرش مثبت را در آن تورنمنت و خصوصا بازی فینال من به وضوح دیدم.
1972، روزی که اشک ریختم
در یورو 72 به رغم مصدومیت روی نیمکت تیم ملی نشسته بودی، چطور به تیم دعوت شدی؟
یک بازی مانده تا شروع بازی، مینیسکم پاره شد. اما احمق بودم و به بازی ادامه دادم. این باعث شد ماهیچه اداکتورم پاره شود. اما شون مرا دعوت کرد. هدف او این بود مجموعهای که برای جام جهانی 1974 در آلمان در ذهن خود چیده، از دو سال قبل در یک محک جدی در یورو 72 گرد هم آیند. چنین آینده نگری را باور میکنید؟
در اردو یا بازیکنان بایرن رابطهی خوبی داشتم. در آن زمان رقابت اصلی بوندسلیگا بین گلادباخ و بایرن بود. اما ما در اردوی تیم ملی با هم دوستان نزدیکی بودیم. رقابت من در تمرین بیشتر با گرد مولر بود. وقتی دو تیم میشدیم، من مقابل گرد می ایستادم. وقتی او برابر توست، فکر میکنی مهار یک پسر خپل قدکوتاه تنبل که کاری ندارد. اما وقتی به خودت میایی که در یک آن او گریخته و گلی را به ثمر رسانده. مولر
در بازی فینال شون از من خواست به زمین بروم. وقتی 3-0 از شوروی پیش افتادیم او از کنار زمین به نیمکت اشاره کرد که بلند شو برتی، حالا به یک بازیکن دونده محکم نیاز داریم. اما من به خاطر آن عضله لعنتی نمیتوانستم آنطور که او میخواست بدوم. امتناع کردم. پس از بازی و جشن قهرمانی با تمام وجود اشک ریختم.
یورو 1976، ممنون اولی هونس!
چهار سال بعد در یورو 1976 به میدان رفتم. برابر یوگسلاوی یک ماران سخت را گذراندیم. آنها دونده و قوی بودند. اما در نهایت بازهم مولر به یاری ما آمد. سپس در فینال چکسلواکی از راه رسید. هونس ضربه اش را هدر داد و پاننکا آن پنالتی خاص خود را زد. در هتل و وقتی سومین گیلاس را پر میکردیم به او گفت تو کار من را راحت کردی اولی زیرا اگر پنالتی ات را خراب نمیکردی، تمام بار روی دوش من میفتاد... در لیست شون، من پنجمین پنالتی زن بودم که با توجه به گل شدن هر 5 ضربهی تیم چکسلواکی و هدر رفتن یک پنالتی ما، اصلا کار به پنالتی آخر نکشید.
در هر صورت سی سال بعد در قامت سرمربی توانستم ماموریت ناتمامی که با چکیها داشتم را به ثمر برسانم.
یورو 2024، کلید قهرمانی در دست طرفداران است
آلمان، روز جمعه یک افسانهی تابستانی جدید را آغاز خواهد کرد؟
به نظر من ارتباط تیم و تماشاگران اهمیت بالایی دارد. در بازیهای خانگی، میتوان کارهای زیادی انجام داد. من دوست دارم ما تا آخر راه برویم اما به ترکیب تیم زیاد اطمینان ندارم. با این حال یک چیز واضح است: تماشاگران میتوانند هر چیزی را رغم بزنند.
شما ماتئوس را به تیم ملی در سال 98 برگردانید. و حالا ناگلزمن دوباره به تونی کروس اعتماد کرده
به دو مورد بستگی دارد. یکی اینکه بازیکن چگونه میتواند به تیم کمک کند و دو اینکه بازیکنان دیگر تا چه حد او را در ترکیب میپذیرند. راستش من از بازگرداندن لوتار به ترکیب در 98 پشیمانم زیرا رسانهها با بازگشت او هیاهو را در اطراف تیم به اوج رساندند. اما دربارهی کروس اینطور نیست. از طرفی بازی با فرانسه ثابت کرد بازیکنان نیز او را به طور کامل در ترکیب پذیرفتهاند.
دربارهی سایر اعضا نیز توجه زیادی به ویرتز و موسیالا ست. آنها در لیگ هابی هستند اما باید بدانند در تورنمنتها همه چیز فرق میکند. شما اشتباه این هفته در لیگ را میتوانید هفتهی بعد جبران کنید اما از دست یک موقعیت تک به تک در یورو بهای گزافی خواهد داشت
و بازهم سوال اول، برای فوگتس چگونه قهرمان اروپا شده؟
(با خنده) با زدن یک گل دیگر. اما اگر بخواهم جدی بگویم، با دعوت کردن مجموعهای از بازیکنان که واقعا از نظر جسمی آماده هستند و میتوانند چهار هفته در غالب یک تیم عمل کنند. نه بازیکنانی که با خود بگویند: کاش این یکی بد بازی کند تا جای من در تیم فیکس باشد.... به ناگلزمن فقط یک توصیه دارم، کسی که فقط به فکر خودش هست را رها کن...