طرفداری / دلتنگ بود. دلتنگ مادر آرام گرفته در خاک، دلتنگ پدرِ بیمار و رنجور در بیمارستان و دلتنگِ امجدیه که در آدینه های پرحرارتش، با خرامیدن در کمرکش چمنزار، خرمن های دلواپس را درون قفس توری حریفان شعله ور می کرد تا عکاس ها با دوربین های ياشيکای زیرخاکی به عشق فانتزيست قهاری که مدافعان را خاک مال می کرد، فلاش بزنند و کیفور شوند.
سال هاست از آویختن کفش های استوک دار مجید نامجو مطلق گذشته، اما هنوز با تلنگری از او قلعه ها به لرزه می افتند و قفس بانان به احترام مردی که همه را دریبل می زد، دستمال سفید را بالا می برند.
هفت محبوب این روزها در خلوت پر رمز و راز خود سر از دره های عمیق دلتنگی درمی آورد و قطره اشکی به نام و به یاد مادر، پدر و خاطرات دیر و دور می ریزد. حرف های ستاره ۵۷ ساله میان هلهله باد و متانت حروف، عطرِ نایاب سال هایِ رفته را به مشاممان رساند.
صعود نوجوانان به مرحله یک هشتم نهایی جام جهانی برای شما دور از انتظار بود؟
من فکر می کنم بچه ها شاهکار کردند. ساق های این ها را باید طلا گرفت. من البته به شدت نگران این طفل معصوم ها هستم.
چرا مجیدخان؟ رک باشید...
مسوولان فوتبال این مملکت فقط بلدند بزرگسالان را ویترین کنند و در سایه بزرگترها خود را خنک کنند. فوتبال پایه در کشور ما جدی گرفته نمی شود و هیچ بعید نیست این نسل تاریخ ساز که برزیل را از سر راه برداشته خیلی زود فراموش شود. ما اگر با تدارکات بهتر و دلگرمی بیشتر به اندونزی می رفتیم، حتما در گروه اول می شدیم و به انگلیس مدعی باج نمی دادیم.
برای آنکه تراژدی نِسیان سراغ این تیم را نگیرد چکار باید کرد؟
توجه، حمایت و برنامه ریزی. آقایان مسوول اگر باور کنند آینده فوتبال ایران توسط نوجوانان رقم می خورد، حتما مهربان تر خواهند شد. وای اگر خدای ناکرده این تیم شایسته و این مربی به مغرب (مراکش) ببازندـ
لابد سونامی انتقادات توسط قلم های تیز شده کلید خواهد خورد. درسته؟
حرف مرا شما زدید. این تیم را چه با تکیه بر استعدادهایش جلوتر برود و چه نرود باید روی چشم گذاشت و انتقادات بی جهت و سیاه نمایی را کنار گذاشت. ما تا همین جای جام ثابت کرده ایم، فوتبال ایران پتانسیل پیشتازی در رده های سنی مختلف را دارم. فقط خواهش می کنم پس فردا حسین عبدی را نزنند. کما اینکه رضا عنایتی را نواختند، در حالیکه عنایتی ده درصد مقصر بود و ما به آشفتگی سیستم و ضعف ساختار و بی برنامگی باختیم.
شما خودت محصول زمین های خاکی آن سوی پایتخت هستی...
بله من از زمین های خاکی محله شهباز شروع کردم و خیلی زود در فوتبال ایران مطرح شدم. آن سال ها زمین های خاکی محل کشف استعدادها بودند، اما وقتی برج ها جای زمین های فوتبال را گرفتند، فاتحه بازیکن سازی خوانده شد.
از محله شهباز تا استقلال و از آنجا تا السد راه زیادی بود؟
برای من نه، چون پله پله بالا آمدم و مربیان دلسوزی مثل دهداری و منصورخان داشتم. نور به قبرشان ببارد. فوتبال ما حالاحالاها به این دو بزرگ بدهکار است. بعد هم السد پایان کار من نبود. من می توانستم در لوشامپیونه بازی کنم.
الان یادمان افتاد. پاری سن ژرمن!
بله آن ها مرا می خواستند و پایم ایستاده بودند اما وقتی در فاصله بازی رفت و برگشت با الجزایر مصدوم شدم، همه چیز خراب شد و این فرصت خوب از دست رفت. اگر بدشانسی نمی آوردم ستاره لوشامپیونه می شدم.
و فرق این فوتبال با فوتبال دوره شما؟
اگر بخواهم تفاوت ها را بگویم تا صبح باید حرف بزنیم. همین اندازه بدانید که تفاوت از زمین تا آسمان است. در آن فوتبال پول جایگاهی نداشت و عشق حرف اول و آخر را می زد. ستاره های آن سال ها بعد تمرین پشت فرمانِ تاکسی می نشستند، اما امروز... امروز را که همه دارند می بینند و نیازی به توضیح من نیست. نسل ما به قول ناصرخان ابراهیمی ده سال دیر به دنیا آمد.