این تصویر برگرفته از اثر يک «مـُهر» باستانی است. مُهر شیر و خورشید هخامنشی مُهری است متعلق به یک شاه پارسی (خشایارشا یا اردشیر دوم یا اردشیر سوم ) معمولاً اشخاص با اهميت دارای مـُهری بوده اند که همچون امضايشان در زير اسناد نوشته بر گل يا موم زده می شد. اين مـُهرها استوانه شکل بودند و بر روی سطح گشودهء گل خيس گردانده می شدند تا نقش شان بر صفحهء گلين بماند.
کتاب تاریخ باستان مهر را متعلق به قرن چهارم پیش از میلاد میداند؛ این مهر در گوری در آناپا در جنوب روسیه کشف شدهاست و محل نگهداری آن را موزه آرمیتاژ در سنت پترزبورگ میباشد
1. «شير»، که در نقوش کهن، مثلاً در تخت جمشيد، بسيار ديده می شود، نماد «ميترا» يا «مهر»، پروردگار مهر و پيمان است و همواره بعنوان يکی از ماندگار ترين نمادهای ايرانی وجود داشته و بر پرچم ها و درفش های ايرانيان نقش می شده است. اينکه برخی اظهار می دارند که شير بر پرچم ايران نشان «اسد» (نام عربی شير) و «اسد الله» (که لقب علی بن ابيطالب در نزد شيعيان است) سخنی سخت بی پايه و باطل است.(شیر با گذشت زمان و کمرنگ شدن نقش میترا در باورها با پادشاه جایگزین شد )
2- در اين «مـِهر» خورشيد، در عين حال، در پسا پشت هيکلی قرار دارد که بر پشت شير ايستاده است. اين هيکل نيز معرف الهه آناهیتا (ناهید) است. اما نوع لباس او حکايت از وجود خدا-زنی می کند که ميان شير و خورشيد حکومت دارد. به اعتقاد برخی از محققين، اين هيکل از آن «آناهيتا»، خدای آب های روان و زايندگی، است
-وجود «خورشيد خانوم» در تفکر و ادبيات و نقاشی های عاميانهء ايران اسلامی شده، خود نشانهء آن است که آناهيتا، بخاطر زن بودنش، در حملهء اعراب نومسلمان به ايران سرکوب شده است و خورشيدی که در پساپشت او بوده جايش را گرفته است. اعراب اکثر نيايشگاه های آناهيتا در ايران را نيز از بين برده اند و بشدت با تصور وجود خدائی به شکل زن مبارزه کرده اند.
آناهیتا(ناهید)
آناهیتا الههای است که در یشت پنجم اوستا پرستیده و توصیف شدهاست؛ او توسط اهورامزدا و زرتشت ستایش میشود و دارای ارزش و اعتبار بسیاری است. آناهیتا هدایت و نگهبانی تمام آبهای جهان را به عهده دارد. به خاطر قدرت بسیاری که ناهید داشت، فره زرتشت به او سپرده شد تا از آن محافظت کند.
آناهیتا بانویی نبود که تنها متعلق به داخل مرزهای ایران باشد؛ او ورای مرزها پرستندگانی داشت که برایش قربانی میکردند، نام او را برای شهرهایشان انتخاب میکردند و معابدی برای او میساختند. مردم ارمنستان آناهیتا را «بانوی پرشکوه، مادر همهٔ دانشها، دختر اورمزد بزرگ و نیرومند» میدانستند و برای او احترام ویژهای قائل بودند، هرچند آیین ناهید پرستی پس از رسیدن به دیگر کشورها از جمله بابل بسیار تغییر کرد، تاحدی که قابل تشخیص از آیین اصلی نبود. او را همپایهٔ سرسوتی، بانوی دارندهٔ آب و ایشتار که خدای جنگ، زیبایی، عشق، حاصلخیزی خاک و… بود، میدانستند.الههای دیگر که همپایهٔ آناهیتا شناخته شده آفرودیته است، این بانو طی نبردهایی که ایرانیان با رومیان و یونانیان داشتند با ناهید مقایسه شد.
روایت دوران مغان
زرتشت تمام خدایانی که در مقابل اهورا مزدا قرار داشتند را به دیو تبدیل کرد که آناهیتا هم جزئی از آنها بود. او تا حدی از آنها تنفر داشته که نام هیچکدام را ذکر نکردهاست. اما پس از مرگ اهورا مزدا، مغان، مذهبی را پایهگذاری کردند که هیچ ربطی به گفتههای زرتشت نداشت و در آن آیین قربانی کردن حیوانات و پرستیدن ناهید دوباره از سر گرفته شد، در صورتی که زرتشت با این امر مخالف بود و با این عمل تجدید حیات مظاهر قبلی که توسط زرتشت کنار گذاشته شدهبود دوباره آغاز شد و چون مغان هم در دورهٔ هخامنشی از قدرت بیشتری برخوردار شدهبودند، عقاید خود را گسترش دادند.
ناهید و مهر در دورهٔ دوم شاهنشاهی هخامنشی اهمیت فراوانی یافتند و مظهر سه نیروی روحانی، ارتشداری و تولید شدند. نهضت زرتشت باعث تغییراتی در دین کهن مزدایی شد و اردشیر دوم هخامنشی در همین دین پرستش آناهیتا را به صورت نقش و پیکر درآورد. اردشیر دوم علاوهبر معابد آناهیتا در شوش و همدان معبدی دیگر در هی پای پا، ۲۵ کیلومتری غرب سارد بنا کرد و پس از آن نجیبزادگان پارس و ساتراپهای لیدیه سه معبد دیگر در سریچم، گل مرمره، فیلا و لفیا بنا کردند.در این دوران به هنگام جشن سال نو گردونهای برای مهر میآوردند و پس از آن گردونهای خاص ناهید وارد میدان میشد.
سلوکیان
حملهٔ یونانیان به ایران باعث آمیختگی دو اندیشهٔ ایرانی و سلوکی شد و آیین پرستش خدایان المپ به راحتی پذیرفته شد؛ زیرا روحیهای التقاطی بین آنها وجود داشت. به این ترتیب زئوس یونانی با اهورا مزدای ایران، هرکول یونانی با ورثرغنه ایرانی، آپولون یونانی با میترای ایران و آرتمیس یونانی با آناهیتای ایرانی یکی شد. در این دوران آناهیتا داری اهمیت بسیار شد و معابد او ثروت بینهایتی در خود جای داد. البته باید درنظر داشت که شاهان سلوکی، همانند آنتیخیوس سوم و چهارم هر زمانی که به مشکلی برمیخوردند، این معابد را غارت میکردند. در منابع نوشته شده که پس از آتش زدن پرسپولیس، معبدی در آنجا ساخته شدهاست که درست تلفیقی از ویژگیهای ناهید و آرتمیس بودهاست. در این دوران این معابد دارای زمینهایی بود که مردم در آنها برای روحانیون مرد و زن به کشاورزی مشغول بودند و درواقع شاه، همسر ناهید به حساب میآمد.
اشکانیان
در زمان اشکانیان اهمیت آناهیتا دو چندان شد. مری بویس معتقد است در دوران اشکانی در سرتاسر این سرزمین ناهید پرستیده میشد و این امر بیشتر به خاطر ارزش و اعتبار ناهید از ادوار پیشین بودهاست.به گفتهٔ پیر بریان در شوش نیز معبدی دیگر قرار داشت که متعلق به ناهید بود و در آن شیرهای رام شده در آزادی مطلق بودند. اصطخر همانند دورهٔ هخامنشی مرکزی بود برای برگزاری مراسمهای ناهید؛ در این مراسمها مغان آتور اناهیت برپا میکردند و هر روز شاخههایی جمعآوری و بر روی آتش قرار میدادند و حدود یک ساعت مقابل این آتش سرود میخواندند. در این دوران همانند دورهٔ هخامنشیان هر سه ایزد اهورا مزدا، آناهیتا و میترا پرستیده میشدند؛ اما پرستش آناهیتا بر باقی پیشی میگیرد و معابد سرتاسر ایران به او اهدا میشود. معروف است که پارتیان به نام این الهه سوگند میخوردهاند.
ایران در اواخر دوران اشکانی دوباره ملیت قدرتمندی پیدا کرد و. در این دوران مجسمههای فراوانی نیز از آناهیتا ساخته شد. مجسمهای برنزی که در موزهٔ تهران قرار دارد، گل پخته شده که در لوور قرار گرفته و مجسمههای دیگر که دارای گل، ستاره و نشانههای آناهیتا است. درفش اشکانیان با تصویر خورشید تزیین میشدهاست که نمادی از آناهیتا بوده است مورخین غربی با تعبیر خورشید ورجینا از آن یاد میکنند سمبلی از الهه ناهید که ابتدا به ارمنستان و بعد ها اروپا انتقال داده شد این نشان بعد ها بر بالای تاج شاهان ساسانی استفاده شد
شاپور اول، شاه دوم ساسانی به همسر خود عنوان ملکه «آذر آناهیتا» را دادهاست و معبد بزرگ بیشابور را برای این ایزد بانو ساختهاست. در کتیبهٔ سرمشهد ناهید کنار کرتیر و بهرام است. به گفتهٔ لوکویین پس از تصرف پارس به دست ساسانیان آناهیتا ارجمند شد و بابک از جانب بهرام دوم نگهبان آتشکدههای ناهید اردشیر و اناهید بانوی اصطخر شد. بالاخره آناهیتا تا حدی که کرتیر در کتیبهٔ کعبهٔ زرتشت نوشتهاست؛ بالا رفت. «کار اهورا مزا بالا گرفت و آیین مزدیسنا و مغان در کشور نیرویی بزرگ یافت.» در قرن ۳ میلادی با صحنههای تاجبخشی ایزدی سوار بر اسب روبهرو هستیم. تاجگذاری نرسی، پسر شاپور اول در نقش رستم به شکلی طراحی شدهاست که درحال دریافت تاج از دست آناهیتا است.در زمان ساسانیان آناهیتا دارای ارزش و اعتبار بسیاری بودهاست و میتوان گفت در نیایشها نسبت به همهٔ الههها برتری داشته اما نسبت به امشاسپندان بزرگ، امرداد و خرداد همچنان در ردهای پایینتر قرار داشت. در سرستونهای طاق بستان هالهٔ شعلهوری از ناهید به چشم میخورد و بالای سر او یک ردیف طاق نما است که هرکدام از آنها با صدفی تزیین شدهاست. خسرو پرویز همچنین بر روی سکههای خود تصویر آناهیتا و در سمت دیگر نقش خودش را حک میکند.(جایگزین شدن پادشاه به عنوان میترا یا نماد شیر)
بعد از حمله اعراب و آمیخته شدن هویت باستانی با مفاهیم اسلامی
در نسخهای از شاهنامه مربوط به قرن نهم هجری ثبت شده که در دوران حکومت مغولها نگارهای وجود داشته که پرچمی را با تصویر شیر و خورشید در وسط آن نشان میدهد. احتمالاً این پرچم متعلق به ایلخانیان بودهاست، زیرا آنها هم این نقش را بر روی سکههای خود به کار میبردهاند و پس از وارد شدن به ایران، ایرانیان یک شمشیر به دست شیر داده و آن را شخصیسازی کردهاند.
شاه اسماعیل دوم برای نخستین بار نماد شیر و خورشید را به رنگ طلایی بر روی پرچم ایران سوزن دوزی کرد. این پرچم تا آخر دوره صفوی نیز درفش رسمی ایران بود.به گفتهٔ یحیی ذکا در دوره صفوی «نشان خورشید» نشانگر نظام سال و ماه خورشیدی و «نشان شیر» در آن اشاره به علی، «شیر خدا» برگرفته از عبارت مشهور «اسدالله الغالب» است
تفسیر صفویان از این نشان برمبنای ترکیبی از اسطورهها بهخصوص شاهنامه فردوسی، داستانهای محمد پیامبر مسلمانان و منابع اسلامی بود شاهان صفوی برای خود قائل بودند. دو شخص نقشی کلیدی در این میان داشتند. جمشید شاه اسطورهای ایران بهعنوان بنیانگذار شاهنشاهی در اسطورههای ایرانی و علی، امام اول شیعیان. در این پندار، خورشید سمبل جمشید و شیر سمبل علی بود.
بهکارگیری شیر و خورشید توسط صفویان میتواند برگرفته از شعرهایی از شاهنامه باشد که به خورشید ایرانیان در مقابل ماه تورانیان یا سزار روم ماه غرب و شاه ایران خورشید شرق اشاره میکند. از آنجایی که درفش عثمانیها بهعنوان حاکمان سرزمین روم در آن زمان و بهعنوان رقیب صفویان هلال ماه بود. صفویان، با الهام از این شعر شاهنامه نشان شیر و خورشید را بهعنوان نشان ملی خود برگزیدند.
دوران افشار و زند مهر شاهنشاهی نادرشاه در سال ۱۷۴۶ منقش به شیر و خورشید بود. نشان همچنین مزین به عبارت «الملک لله» بود. دو شمشیر آب طلای متعلق به کریمخان زند دارای نشان نجومی شیر است که نشانگر نشان ستاره بین شیر در برج اسد دارد.
دوران قاجار سکهای است که به مناسبت تاج گذاری آقامحمدخان بسال ۱۷۹۶ ضرب شدهاست که در این سکه در زیر شکم شیر علی، امام شیعیان ذکر شدهاست (یا علی) و در بالای نشان شاه وقت خوانده شدهاست (یا محمّد). این سکه میتواند بیانگر آن باشد که هنوز در این زمان شیر به مذهب و خورشید استعارهای از شاه ایران است
پرچم ایران با نماد شیر و خورشید از زمان فتحعلیشاه قاجار رواج پیدا کرد. به این صورت که «ملا احمد نراقی»، مجتهد شیعه و متخصّص در علوم اسلامی- پیشنهاد کرد که نماد شیر خورشید را به نشانهٔ شیر؛ مظهر علی، شمشیر؛ نماد شمشیر علی یعنی ذوالفقار و خورشید؛ به نشانهٔ خورشید نبوت و اتحاد شیعه و سنی برای پرچم ایران به کار برند و آن را رواج داد.
از زمان فتحعلیشاه بهتدریج جنبه مذهبی حکومت و شاهان ایران کمرنگ میشود و به دنبال آن تفسیر شیعی شیر و خورشید جایش را به تفسیری ملی گرایانه میدهد. نوشتههای بازمانده از آن زمان از جمله شعری به قلم خود شاه ایران نشان میدهد که خورشید در آن زمان استعاره از شاه ایران است و اشاره به جمشید، شاه اسطورهای ایران در شاهنامه فردوسی داشت. در این نوشتارهای برجامانده از آن زمان، به شیر نیز استعارهای برگرفته از اسطورههای شاهنامه نسبت دادهاند. شیر در آن زمان اشاره به رستم داشت که شیر نشان او بود و نشانگر پهلوانان و دلاوران ایرانی داشت که آماده برای پاسداری از ایران بودند.
محمدشاه قاجار (جانشین فتحعلیشاه) دو پرچم داشتهاست: «یکی با نقش شمشیر علی، که دو لبهاست» و دیگری «با نقش یک شیر خوابیده و خورشیدی که از پشت آن طلوع میکند». پرچم دوم پرچم اصلی کشور بود.. به گفتهٔ شاپور شهبازی این نخستین باری است که با شیر شمشیر در دست روبهرو میشویم؛ نمادی که از عصر محمدشاه قاجار به بعد به نشان متعارف ملی ایران تبدیل شد.
پس از انقلاب مشروطه و دوران پهلوی
در پنجمین متمم قانون اساسی مشروطه نخستین قانون اساسی ایران (قانون اساسی مشروطه)، پرچم ایران به شکل شیر و خورشید بر روی سه رنگ سرخ و سفید و سبز تعیین شد. این قانون شکل نشان شیر و خورشید پرچم را ایستاده همراه با شمشیری در دست و خورشیدی در پس زمینه توصیف میکند
در زمان رضا شاه پهلوی شیر با چهره واقعیتری ترسیم میشد و دیگر خورشید بهصورت زنانه ترسیم نمیگردید و خورشید تنها دارای پرتوهایی بود. در این زمان شیر و خورشید پرچم ایران در بسیاری از موقعیتها نظیر کاربردهای نظامی، پرچم بههمراه تاج پهلوی نیز بودهاست
در فضای هیجان زده روزهای نخست انقلاب ۱۳۵۷، بسیاری از نشانها، یادبودها و بناهایی که از نگاه انقلابیون نمادی از حکومت پهلوی بهشمار میرفتند نابود شده یا به روشهای گوناگون از دید همگانی پنهان شدند. حذف این نشان تاریخی با نارضایتی بسیاری از مورخان و چهرههای فرهنگی ایران پس از انقلاب روبرو شدهاست. در سالهای اخیر گرایشهایی برای بازگشت این نشان در میان قانونگذاران جمهوری اسلامی نیز حس میشود.در سال ۱۳۸۷ تلاشی برای بازگرداندن سردر شیر و خورشید مجلس ایران صورت پذیرفت. اما با وجودی که این کار با استقبال افکار عمومی همراه بود و قانونگذاران ایران هم نسبت به این کار ابراز تمایل کرده بودند، این شیرها پس از دو روز دوباره به زیر کشیده شد