گفتگوی مهدی حدادپور و غلامرضا فتح آبادی به قسمت چهارم خود رسیده است.
به گزارش طرفداری، بخش چهارم این گفتگو قسمت کامل پیش نمایشی است که روز سه شنبه تقدیم شما مخاطبان طرفداری شد و غلامرضا فتح آبادی از شرایط و مشکلات حال حاضر زندگی اش گفت.
در شاهین جعفر کاشانی بخاطر اینکه در استقلال به شما پول ندادند. آن پول مورد نیاز شمارا پرداخت کردند و شما به آنجا رفتید.
من شاهین آمدم ولی زیاد نمیتوانستم بازی کنم زیرا عشق استقلال و پرسپولیس را داشتم. آقای جعفر کاشانی یکی از بزرگان فوتبال ایران بوده است. چون پول نیاز داشتم باشگاه شاهین به من ۱۰۰ هزار تومان داد. برای زندگی یک راننده تاکسی خوب بود.
یک اتفاق بد افتاد و شاهین پسر مرحوم بهزادی یک مشت به شما زد.
در حین تمرین این اتفاق افتاد که چشمان من کمبود شد و ورم شدید کرد. رئیس وقت آن موقع من را دعوت کردند و گفتند چه اتفاقی افتاده است. و عکس هایش هم در کیهان ورزشی در آن زمان پخش شد. او از پدرشان دفاع کردند. من از آقای بهزادی خیلی چیزها یاد گرفتم. با پدر ایشان خیلی خوب بودم و حتی عکس کنار دریا هم گرفتیم. اما پسرشان آقا شاهین چون در فوتبال انگلیس تمرین کرده بود میگفت حق پدرم را خوردی و چرا اسم پدرم را روی تو گذاشتند. به پدر من میگفتند سر طلایی؛ من هم گفتم من که خودم نگفتم غلام سرطلایی، مردم این لقب را میگویند. الان آیا غلام سرطلایی هستم؟ من خیلی گرفتاری دارم و کسی خبر ندارد. چرا انقدر دورم، کی میداند که من کجام؟ چه میدانند که زن و بچه من چیکار میکنند. میدانند چه شده به من؟
اولا خیلی متاسفم، ثانیا لطفا بگید.
کسی که می آید برای مملکتش انقدر تلاش میکند، بدون هیچی همه کار کردم، بازیکن ساختم و تلاش کردم. از زندگیم زدم و یک نفرشان حال من را نمیپرسد. زنم بیمار است و شیمی درمانی میکند. کاسه لگن خودم شکسته، پروتز گذاشتم و مفصل عمل کردم. امثال ابولفضل و علی انصاری به داد من میرسند، اینا رفیق من هستند. چرا فوتبالی ها به من کمک نمی کنند؟ چرا فدراسیون فقط قول داد و هیچ کاری نکرد. آقای معینی و تاج که آن زمان معاون بودید مگر نگفتید من را سرمربی تیم امید میگذارید. آقای ماجدی مگر تمام مدارک من را نگرفتید. مگر مدارک من کم بود؟ افتخارات من را هیچکدام ندارند. حمایت نشدم و فقط آقای مایلی کهن به من کمک کرد. بازیکنانی که ساختم الان حقوق میلیاردی میگیرند. چرا جواب تلفن من را نمی دهید. چه چیزی ازتان خواستم. میدانید من برای شما چکار کردم؟ من شمارا میلیاردر کردم! حامد لک ، مهدی کیانی، سعید دقیقی، هادی عقیلی، محسن خلیلی و… مگر کم برای اینها زحمت کشیدم. چرا نمی گویید که من کجا هستم. من باید دو هفته دیگر به زندان بروم. زیرا بعنوان امانت چک دادم و حکم جلب من را گرفتند. چرا من نباید هیچی داشته باشم. ۱ میلیارد و ۵۰۰ از این و اون گرفتم دادم و در این سن هنوز دارم کار میکنم.
چه کاری میکنید؟
در یکسال پیش که لگنم شکسته مدیر ورزشی باشگاه ایران مال بوده ام. حالا آقای انصاری با توجه به پیشکسوتی و سابقه ام من را بعنوان کارمند نگه داشته اند. آنها باید من را حفظ کنند؟ فوتبالی ها کجایند. بعد ۲۰ سال یکنفر گیر افتاده است. به من کمک کنید، کار میکنم پس میدهم. من نمیخواهم زیر دین کسی بروم.
آشفتگی شما مارا آشفته می کند اما امید دارم که مشکل شما بزودی حل می شود. شما آدمی بسیار آبرومند و دارای شخصیت بالایی هستید. مطمئنم آدم های پاک این فوتبال به قلب شما ارتباط برقرار میکنند و مشکل شما را حل میکنند. حالا وضعیت مالی الان شما را آشفته کرده است؟
الان من ۹ ماه است که زیاد با پیشکسوت ها در ارتباط نیستم زندگیم نمیچرخد. همش دادگاه میروم بخاطر چکی که خرج نکردم. سعی کردم در خانواده ام حفظ کنم که آبرویم نرود. در فوتبال هم بعنوان کسیکه شرافتمند بازی کرده و هرجا میروم همیشه به نیکی ازمن یاد میکنند. من جوانیم را برای این بچه ها گذاشتم. در خاکی های باقر شهر واستاده بودم و دیدم یک دروازبان قد بلند دارد بازی میکند. او حامد لک بود. آن زمان به یک نفر گفتم شماره ام را به او بده و او یه من نگاه کرد و برایش دست بلند کردم. قد بلندی داشت اما گلری در حد باشگاهی نبود. اما پایش واستادم و در یک بازی به او بازی دادم و سه چهار گل خورد و بازی را بردیم. صبا باتری هم به من بدهکار است چون اولین باریکه بازی امید صبا باتری در تلویزیون پخش شد. من با تیم های امید ۶ تیم بزرگسال را حذف کردم و به فینال به راه آهن رسیدم. راه آهن هم در پنالتی باختیم. ولی خب من الان کجا هستم.
جایگاه شما در قلب ما و همه کسانیکه فوتبال دهه ۶۰ و دوران پاک و عاشقانه دوست دارند
ممنونم از شما اما امثال شما من را بزرگ کردید. شماها دارید یادی از من میکنید. فوتبالی ها کجا هستند؟ مگر من برای این مملکت بازی نکردم. آقای تاج، نبی که میدانند من دارم کجا کار میکنم. دکتر حمید سجادی وزیر محترم، مگر من شمارا مربی بدنساز بزرگسالان پرسپولیس نکردم. ۶ ماه بعدش مگر نگفتید میرم و به امید ها آوردمت. مگر من برای شما برای احداث امکان ورزشی جواز نگرفتم. شما دیدید لگن من شکسته است چرا کمکم نکردید. آقای وادی خیر که در ایران مال هستید چرا به من بها نمیدهید. چون من غلام فتح آبادی هستم. چرا آقای وادی خیر در قسمت ورزشی باید رویت را اونوری کنی و بروید. وادی خیر تو کجا بودی؟ آقای سجادی من تورا بردم اگر دورغ است بیا بگو دروغ است. چرا نمیگویید غلام فتاحی را کمک کنم. گفتید من میخواهم بدنسازی کنم شمارا بردم با آقای مایلی کهن آشنا کنم. من گفتند هر بازیکن که به مایلی کهن بدهید ۵۰۰ هزار تومن میدهم. من با تیم امید کاری کردم که سومین بازی تیم بزرگسالان مایلی کهن را بردم. حق من کجاست. شما پولدار شدید ماشین شاستی بلند دارید من هنوز پراید دارم. توقیف اموال شده ام چرا نمیخواهید ببینید. مدارکم داخل ماشین است. آقای سجادی این همه دارید خرج میکنید یخورده هم به غلام فتح آبادی بده چه اشکالی دارید. مال مردم را نخوردم. سالم زندگی کردم. یکنفر بیاید بگوید ازمن طلب دارد. این چک را امانت دادم و اجرا گذاشتند حکم جلب من را گرفتند. چرا هیچکس نیست به داد من برسد.
این حرفاییکه زدید عشق و شوق فوتبال در ما سرد شد. پیشکسوتی که در دوران کودکی ما میدرخشید
شما فکر میکنید من دلم میخواد اینجوری باشد. شما سابقه من را میدانید. تا حالا من را اینکونه دیده بودید؟ غلام فتح آبادی یکبار در عمرش گیر کرده است. نمیگم به من بدهید. اگرم بدهید راه دوری نمی رود برایتان کار کردم. آقای سعید دقیقی که شمس آذر و پیکان بودید من به شما زنگ زدم میگویم کی شمارا بزرگ کرده است. میگه شما کی هستی اصلا نمیشناسم! میگم من غلام فتح آبادی هستم و گوشی را قطع کرد. پول ها و ماشین هاییکه دارید از کجا آوردید. روزیکه در نیروی محرکه بودی من آوردمت یادت می آید.
در جامعه فوتبال ایران باید یک مرد پیدا شود
هستند اما من باید بروم و بگویم به من پول بدهید؟
مطمعن باشید در روز های آینده ما آن را معرفی میکنیم
شاید همین کار را که با شما انجام می دهم. احساساتی شده ام موردی ندارد خانواده ام ببینند. این درد زندگی من است. فردا اتفاقی برای من بیوافتد که وای ویلا است.
ایمان کامل دارم همه دوست دارند غلام فتح آبادی را با چهره خندان و شاد ببینند. دیگر میلی ندارم که درباره فوتبال حرف بزنم. متاسفم بخاطر اتفاقاتی که برایتان افتاده است. شما اسطوره ناب فوتبال ایران هستید. من به شما قول میدهم که این مشکلات حل شود. این وظیفه ماست که این حقایق فاش شود. متاسفم که شاگرد شما وقتی میفهمد غلام فتح آبادی پشت گوشی است گوشی را قطع می کند. چه بگویم، امیدوارم دروغ گفته باشید
فکر میکنم شما شماره کسانیکه گفتم را دارید. زنگ بزنید بگویید غلام فتح آبادی کجاست. بجز این است که بنده که در صبا کمک مربی بودم هادی عقیلی یک حلقه گل دور گردن من انداختند چه کاری برای من کردند. بعد از آن هادی چیکار کردی برای منکه دارم میمیرم کردید. در مقابل کارهاییکه من برایت انجام دادم اگر برایم کاری انجام بدهید صفر است. شایدم خبر ندارد چون خارج است، من گناه هادی را نمیشورم. آن هاییکه در ایران هستند، بزرگ ترینشان مهدی تاج است که ۶ سفر خارجی باهم رفتیم. آقای تاج، غلام فتح آبادی دارد میمیرد چه کاری از دستت بر می آید. به یکی از دوستان فوتبالی که اسم نمیبرم میگویم چکم برگشت خورده و من چک را استفاده نکرده ام. من میگویم به من کمک کن من به شما پس می دهم. به گوش بزرگان برسان. آقای درویش شما که ۴۰ سال است من را میشناسید. ۱۰ روز است که روزنامه های ورزشی دارند این موضوع را مینویسند. مگر می شود کسی روزنامه های ورزشی را نخواند. همین که سجادی را نام بردم دوسش دارم، حتی شماره آن هم گرفتم وقتی این انفاق اخیر برایش افتاد جویای حالش بودم. من با آقای سجادی همکار بودم. از کار های جهادیش هم نباید بگذریم، حمید سجادی واکسیناسیون ایران مال را انجام داده است. ولی حمید سجادی، غلام فتح آبادی دارد از شما خواهش میکند. یکروز تو به من رو انداختی برایت انجام دادم. حالا نوبت من رسیده به من کمک کن. شما میلیاردی دارید پول جابه جا میکنید. ۴۰۰ میلیون پولی نیست که من بخاطرش به زندان بروم. من ماشینم را بروید استعلام بگیرید ببینید توقیف هست یا نه؛ بروید اموال من را ببینید که توقیف کردند. می خواهید برایتان مدارکم را واتساپ کنم که ببینید دروغ می گویم. تا حالا دیدید که غلام فتح آبادی با یک ماشین لوکس عینک بزند و جواب طرفداران هم ندهد. بیاید از ایران مال بپرسید.
دوستان داستان غلامرضا فتح آبادی داستان بی معرفی های فوتبال ایران است. داستان فوتبالی است که در قلبش همیشه هم بی معرفی نیست
امیدوارم من را ببینند اگرم به من کمک نمی شود موردی ندارد. شاید به زندان بروم. شایدم به من کمک شود. نگذارید نفر های بعد از من این اتفاق برای کسی بیوفتد
دوست دارم با خنده تمام کنیم، اما با این روحیه از شما انتظار ندارم برایمان بخندید
از اینکه شمارا ناراحت کردم معذرت خواهی میکنم. اگر هم اسم این عزیزان را آوردم دلم پر بود، من برای این ها زحمت کشیدم روزی چهار ساعت با اینها کار میکردم. از عزیزانیکه اسم بردم بخاطر توقعاتم از آنها بود. اگر حرفی زدم من را حلال کنند چون نمیدانم فردا باشم یا نباشم.
همچنین ببینید:
پرسپولیس خسته با صدای فرزین در گفتگو با فتح آبادی: انگار آهنگ برای امروز ما خوانده شده، حالا قدرش را می دانیم!
غلامرضا فتح آبادی مقابل دوربین طرفداری: دادکان گفت مادر نزاییده شماره 2 بالا برود و من تعویض شوم!
غلامرضا فتح آبادی: 6 بازیکن استقلال گفتند ناصر حجازی نباشد بازی نمیکنیم؛ بازیکن تیم ملی بودم و همزمان مسافرکشی میکردم!