نادر محمدخانی در سفری که خرداد ماه به ایران داشت میهمان استودیو طرفداری بود. یک مصاحبه مفصل و همچنین برنامه خاطره بازی را با کاپیتان اسبق تیم ملی ضبط کردیم. تمام این برنامه ها طی این روزها تقدیم شما شد تا اینکه حالا به آخرین بخش برنامه یعنی قسمت دوم و پایانی خاطره بازی رسیده ایم.
در این بخش پیراهن هایی از دوران بازی نادر محمدخانی در تیم ملی و پرسپولیس به او نشان دادیم تا خاطراتش از آن پیراهن ها را بگوید. خاطراتی که در برخی موارد تبدیل به صحبت هایی چالشی شد. این برنامه را می بینید و در ادامه متن آن را می خوانید:
با بخش دوم برنامه خاطره بازی در خدمت شما هستیم با جناب آقای نادر محمد خانی. در بخش اول تصاویر را دیدیم و حالا پیراهن های خاطره انگیز تیم ملی و پرسپولیس را داریم. آقا نادر هر خاطره ای از این پیراهن ها بود دوست داریم که بشنویم. همچنین روی این پیراهن ها را تا به حال پیشکسوتان دیگری هم امضا کرده اند و بعد از اینکه کات دادیم، آقای نادر محمدخانی این پیراهن ها را برای مخاطبان طرفداری امضا می کنند. پیراهن اول را نشان بدهم، پیراهن تیم ملی در زمان مربی گری زنده یاد پرویز دهداری. پیراهن بسیاری زیبایی است، قبل از ناصر محمدخانی، حمید علیدوستی، جواد زرینچه و بهزاد غلامپور را داریم. نام ناصر محمدخانی آمد، کسی که خیلی ها فکر می کردند برادر شما است، نادر محمدخانی و ناصر محمدخانی.
بگذار اول در مورد پیراهن بگویم. این پیراهن شاید از پیرلهن جام جهانی ۹۸ ارزشش بیشتر باشد، چون تولید ایران است. اخیرا دیدیم در مورد لباس تیم ملی هم به مشکل خوردیم. همه پرویز خان دهداری را دوست دارند. داستان هایی که پیش آمد بگذارید بسته بماند. همه از او خاطره خوب دارند و به کسی بد نکرد. بچه ها در آن بازی ها سنگ تمام گذاشتند. بدشانی پیش آمد، حذف در ضربات پنالتی، همه داستان های خودش را دارد. باید آن شرایط را بررسی کنیم اما این پیراهن ارزشش خیلی بالا است. این برای زمانی است که جوان های ما در جبهه جنگ می کردند. این پیراهن سربازی بچه ها در میادین ورزشی بود. امیدوارم کسانی که پیراهن تیم ملی را می پوشند قدرش را بدانند. جام جهانی نزدیک است و امیدوارم سنگ تمام بگذارند برای کشور. امیدوارم مشکل لباس تیم ملی هم حل شود.
البته سال ها است که این مشکل پیراهن را داریم، از زمان کی روش. حالا امیدوارم این بازیکنان تیم ملی که خیلی هم بزرگ شدند و قد و بالا گرفتند و افتخار آفرین شدند برای ایران و در باشگاه های اروپایی می درخشند، ارزش اسم و پرچم ایران را حفظ کنند.
در مورد ناصر محمدخانی، شده بود شما را اشتباه بگیرند با هم؟
زیاد اتفاق افتاد. ناصر محمدخانی از نوابغ و حتی می توانم بگویم تک ستاره های فوتبال مملکت است. هم اسم مان نزدیک است و هم نام فامیل مان و بسیار پیش می آمد که ما را اشتباه بگیرند. فکر می کردند ما برادریم. ولی باید بگویم ناصر محمدخانی یک برادر دارد به اسم نادر و من هم یک برادر دارم به اسم ناصر. اصالتا ناصر خان برای غرب ایران است و من هم برای شرق کشور. اما ما به عنوان برادر ناصر خان را قبول داریم. زحماتی که برای مملکت و ایران کشید کم نبود. زمانی که ما فوتبال حرفه ای بازی نمی کردیم کارهایی می کرد که برای ما الگو بود. یادش به خیر، این پیراهن هم پیراهن بسیار جذاب و مهمی بود برای فوتبال ایران.
این پیراهن فکر می کنم برای بازی با آمریکا است. بله، پیراهن تیم ملی بازی با آمریکا. پیراهن شماره 9 حمید استیلی و امضایی که می بینیم، جواد زرینچه، علی دایی...
خواستم پیراهن را قشنگ بگذارم جلوی خودم و بخوانم دیدم جمع خاطره انگیزی است. این هم برای خودش از بازی های ماندگار شد. بچه ها آن روز خیلی زحمت کشیدند. فقط این را بگویم کاش به دور بعد راه پیدا می کردیم. بچه ها واقعا لیاقتش را داشتند. مسائلی مانع شد. مسائلی که دست خودمان بود و هنوز هم ماشهبش وجود دارد. مسائلی که می توانیم با مدیریت بهتر جمع و جورش کنیم و شرایطی به وجود بیاوریم که تیم ملی به دور بعد راه پیدا کند.
خیلی تیم خوبی بود ولی قبل از بازی ها مربی عوض شد و فکر می کنم تاثیرش را گذاشت.
بله تاثیر می گذارد. خود آقا جلال طالبی از نوابغ و بزرگان فوتبال ممکلت هستند. کم شخصیتی نداردو. برخوردش با بچه ها خیلی خوب بود. اما آن زمان که آمد فرصتی نیست که از لحاظ فنی بشود کاری کرد، تمرین جدیدی آورد یا شکل کار را عوض کرد. ادامه کار آقای ایویچ را خیلی خوب مدیریت کردند. من صحنه هایی دیدم که برای خودم آموزنده بود. برخورد و رفتار ایشان و امیدواری که بچه ها می دادند، اینکه می گفتند آینده مال شما است و اگر مقام یا نتیجه ای بگیرید در آینده خودتان استفاده اش را می برید. در عمل بچه های این را ثابت کردند. خدا را شکر آن بازی به یاد ماندنی با پیروزی مقابل آمریکا به پایان رسید، هم افتخاری برای بچه ها شد و هم افتخاری برای خانواده ورزش و مردم ما.
لباس بعدی، یکی از پیراهن های دهه 70 پرسپولیس، پیراهن آیوا که خیلی هم پیراهن معروفی بود.
دارم لنکه همین را. هر سالی در هر تیمی بودم یکی از پیراهن هایش را نگه داشتم. بعضی وقت ها نگاه می کنم که از کجا به کجا رسیدم، چه کسانی در این راه به من کمک کردند. همیشه قدردان کسانی که خدمت کردند بودم. آن هایی را هم که سنگ انداختند در کارم فقط به خدا واگذار کردم. هیچوقت نفرین شان نکردم. چون آنها باعث شدند تلاش من مضاعف شود. یک تستی بود آقای پرویز کماسی در مجموعه انقلاب از من گرفت. روی یک دستگاه می دویدی، آخرین درجه دستگاه را می گذاشتند و دستگاه به صدا می افتاد ولی روی آخرین درجه می دویدم. در سن 34 یا 35 سالگی بودم، سال های قبل از جام جهانی. شرایط خیلی خوبه داشتم. هر روز 7 صبح قبل از آقای کماسی پشت در بودم. دوست نداشتم شرایطی شود که مربی مرا بازخواست کند. خیلی برایم گران تمام می شد. دوست داشتم کارم را به بهترین شکل انجام دهم و هیچوقت توبیخ نشوم. دوست نداشتم هیچ بازیکنی بتواند مرا جا بگذارد. حتی اگر به او نمی رسیدم دیگر مجبور می شدم...
یک صحنه است، علی آقا لطیفی بنده خدا هنوز از آن صحنه می گوید. البته یک مقدار هم دایو رفت. بازی استقلال پرسپولیس بود، زورم نرسید، مجبور شدم دیگر...
به روش خود متوسل شدید؟
به روش قدیم متوسل شدم. آن موقع قدرت بدنی حرف اول را می زد.
علاوه بر این پیراهن ها که گفتید دارید، از آن دوران قدیم عکس هم دارید؟
فکر می کنم داشته باشم.
با این حساب فکر می کنم حسین آقا خیلی دوست دارد یک روز مزاحم شما شود تا ما یک آرشیو فیلم و عکس از پیراهن ها و تصاویرتان داشته باشیم.
عکس ها را بردم آن ور ولی پیراهن ها مانده.
پس عکس و فیلم از پیراهن را می توانیم داشته باشیم.
بله به امید خدا یک روز قرار می گذاریم.
این هم باز برای بازی ایران یوگوسلاوی، پیراهن علی دایی است. هم به شما نشان می دهم و هم به دوربین که امضای خود علی آقای دایی را داریم، امضای حمید استیلی را داریم، همان بازی ایران یوگوسلاوی که میتوانستیم برنده باشیم یا حداقل نبازیم…
دیگر اینها اتفاقاتی است که باید سبک سنگین کنیم ببینم جلوی چه تیم هایی بازی کردیم. وقتی یوگوسلاوی در آن گروه قرار گرفت گفتند گروه مرگ است. برای ما که نگفتند گروه مرگ، برای آلمان و یوگوسلاوی با آن شرایط خاص خودشان گفتند. مثلا تیم آلمان مقداری سنش بالا بود. این صحبت ها برای بعد بازی است. وگرنه قبل از بازی ها کسی انتظار بالایی از ما نداشت. بیشتر انتظار داشتند کم گل بخوریم. وقتی آن بازی را جلوی یوگوسلاوی کردیم بچه ها هم به خودشان امیدوار تر شدند و هم اعتماد به نفس بالایی پیدا کردیم که می توانیم این راه را ادامه دهیم و قوی تر ظاهر شویم.
ولی متاسفانه نشد دیگر. امیدوارم 2022 که جام جهانی داخل قطر و نزدیک به ایران برگزار می شود، با حمایت عزیزانی که از همه دنیا برای تشویق ایران می آیند شرایطی به وجود بیارویم که فوتبال باعث افتخار کشورمان شود.
این هم پیراهن معروف دیگر آیوا، فصل 77 و 78 که دو سال پرسپولیس قهرمان شد ولی یکی از این قهرمانی ها خیلی خاص بود. اوایل لیگ شما رتبه خوبی نداشتید و پایین جدول بودید اما یکباره با ده پانزده برد پیاپی آمدید و قهرمان لیگ شدید.
بله من به بازی های این فصل دیر رسیدم. دقیقا نمی دانم، یکی دو بازی باخته بودند و یکی دو مساوی و فکر می کنم یک بازی برده بودند. شرایط خوبی نبود ولی در ادامه همه را بردیم و قاطعانه اول شدیم. سال بعد هم از همان ابتدا درخشان شروع کردیم. چند بازی مانده به پایان لیگ اول شده بودیم. هم حذفی را بردیم هم لیگ را. سال آخری که برای پرسپولیس بازی کردیم استثنایی بود، یادش بخیر، دیگر ما نیستیم. امیدوارم جوان ها قدر باشگاه بزرگی مثل پرسپولیس را بدانند، زحمتش را بکشند، افتخارات بزرگ کسب کنند و به خواسته های شان برسند. دوران خوبی بود.
خیلی از هواداران پرسپولیس در فضای مجازی می گفتند و انتظار داشتند این فصل (لیگ بیست و یکم) پرسپولیس مثل آن فصل با وجود عقب افتادن از رقبا، بیاید و جبران کند ولی این اتقاق برای پرسپولیس نیافتاد. شما خودتان این حس را داشتید که پرسپولیس این فصل بتواند جبران کند؟
خیر؛ سال گذشته یکی از دوستان شما با من تماس گرفت، زمان آقای سمیعی بود، از من درباره پرسپولیس پرسید. 5 بازیکن از تیم رفته بود. از من پرسید ششمین قهرمانی را می بینی؟ گفتم نه، اصلا! مثل روز روشن بود که امکان ندارد چنین اتفاقی رخ بدهد. وقتی آرامش یک جا به هم بخورد، خیلی چیزهای دیگر را تحت تاثیر قرار می دهد. مسابقات را نمی شود خوب جلو برد. نمی توان تمرکز کرد. نمی توان روی اعتماد به نفس تمرکز داشت که کاری را به نتیجه رساند. همه چیز به هم می ریزد. گفتم که پرسپولیس نتیجه نمی گیرد، یک سال پیش گفتم، گفتند نه یکسری بازیکن جوان خوب گرفتیم. گفتم این جوان سه سال کار دارد تا در پرسپولیس راه بیافتد. خیلی اسم گفت، حالا نمی خواهم اسم کسی را ببرم اما گفتم کار دارد و زمان می خواهد تا اینها راه بیافتند. پرسپولیس و استقلال شرایطش فرق می کند.
مثلا می توانم بازیکن بزرگ برای شما مثال بزنم، لیث نوبری؛ ماشاالله به استعدادش. ای کاش که از استعدادش به خوبی استفاده می شد. اما فوتبال فقط این نیست، دست بالای دست زیاد است. زمان فوتبال خودم، مرتب تمرین می کردم تا صدمه نبینیم. تمرینات سنگینی انجام می دادم. مثلا من 11 شب را ندیدم. می توانستم بیدار بمانم یا با دوستانم تفریح کنم ولی خدا شاهد است در دوران ورزشی 11 شب را ندیدم. استراحت می کردم و وقت تمرینم را بیشتر می کردم تا آسیب نبینیم. حیف شد، رباط داد متاسفانه. اما از بازیکنانی بود که راحت می توانست بزرگ شود. بازیکنی که بزرگ باشد، یک روز و دو ندارد، اینکه جا بیافتد ندارد. خیلی خوب کار کرد. هم بازی های آسیایی خوب کرد هم در لیگ خوب کار کرد. خیلی دوندگی داشت. نمی دانم چه اتفاقی افتاد که وضعیت مصدومیتش آن طور شد. دوران خوبی است. حالا هرکدام از این بچه ها استفاده ببرند، زندگی شان تغییر می کند. امیدوارم بازیکنان این تلاش را برای خودشان مقدس بدانند.
امیدوارم بازیکنان سعی و تلاش شان را بکنند که باشگاه بزرگ شود. وقتی باشگاه بزرگ شود خودشان هم در کنار باشگاه بزرگ می شوند.مقام می آید، پول می آید، افتخار می آید. همه اینها می آیند مهم این است که شما آن سخت تمرین کردن را به جان بخری. دوست داشته باشی تمرین کنی تا قوی شوی. نفر اول باشی. من هر تیمی رفتم دوست داشتم باقی بازیکنان شکل خودم تمرین کنند. خدا بیامرزد محمود خان یاوری را. یک بار به فجرسپاسی رفتم، یک هفته بیشتر هم آنجا نبودم. روز اول تیم را تمرین دادم، محمود خان جلوی من را گرفت، گفت نادر خیلی سخت تمرین می دهی، بچه ها اینطور تمرین نمی کنند. گفتم آقا ما در پرسپولیس اینطور تمرین می کنیم برای اینکه قهرمان شویم. اصلا نمی توانستیم دوم شیم، دوم می شدیم برای مان عذاب بود. امیدوارم هر ورزشکاری هرکجا تمرین می کند موفق باشد و باعث سربلندی باشگاه، تیم ملی و حتی باشگاهش در خارج از کشور شود.
شما می بینید همین الان طارمی، جهانبخش باعث افتخار هستند. یا قدیم را ببینید علی دایی، مهدی مهدوی کیا، علی کریمی، وحید هاشمیان، زمان خودشان خیلی خوب بازی می کردند و همه با افتخار درباره آنها صحبت می کنند. امیدوارم دیگر بازیکنان ما هم این راه را ادامه بدهند. به خصوص الان که شرایط بهتر است و بچه ها می توانند در سطح جهانی بدرخشیند و افتخار آفرین شوند.
قبل از اینکه خداحافظی کنیم، یک صحبتی کردید که دوست دارم در ادامه آن این سوال را بپرسم. شما گفتید 11 شب به بعد را ندیدم. بازیکن حالا می آید 11 شب گوشی اش را چک کند، یک اینستاگرام و تلگرام چک می کند ساعت می شود 12.5 و 1... در زمان شما این اتفاقات نبود، چه مدل تفریحاتی بود که بازیکنان به سراغش بروند و از استراحت شان بیافتند.
خودم را بگویم تفریح من با بچه های تیم بود. زندگی ام را با بچه های تیم تطبیق داده بودم. بگو بخندم با هم تیمی ها و با خانواده ام بود. حتی آن اندازه ای که با بچه ها رفاقت می کردم با خانواده ام نبود. خیلی وقت ها از خانواده دور بودیم. طول هفته برای باشگاه بازی می کردیم. یک جایی هم تعطیلی داشتیم در باشگاه اردوی تیم ملی می رفتیم. در 10 سال اول من همسرم را مسافرت نبردم. این را همه جا هم گفته ام. زندگی و همه چیزم را با بچه های تیم تنظیم می کردم. به آنهایی که می خواهند در عرصه مربیگری وارد شوند می گویم، این برنامه ها را باید سرمربی برای تیم تنظیم کند. برنامه تفریحی باشد، تمرینی باشد، بچه ها باید دور هم باشند. به مدل های مختلفی می شود از بازیکن تمرین گرفت و بدن شان را آماده کرد. همه اش این نیست دور زمین بدوند. شما تمرین های روز دنیا را ببینید. مثلا نکونام و مجیدی دو کمک مربی کنار خودشان آوردند تا در بدنسازی، در رفتار بازیکن، در فوتبال بازی کردن، در تمرین دادن به آنها کمک کند. هم از آن مربی یاد می گیرند و هم بازیکنان تیم یاد می گیرند. نتایج خوبی می گیرند و پخته تر هم می شوند. خوب است در باشگاه های دیگر هم چنین شرایطی ادامه پیدا کند. امیدوارم پایه و اساس فوتبال ما که فدراسیون فوتبال است همزمان با اینکه به انتخاباتش نزدیک می شود شرایط خوبی ایجاد کند. شخصی که می آید دوست داشته باشد این کار را و از تجربیات قدیمی های فوتبال استفاده کند. برنامه بگیرد و اجرا کند. نه اینکه خدایی ناکرده کسی دستوری بدهد، بلکه مشورت بدهند تا شرایط فوتبال مان بهتر شود.
مردم و خانواده ها از فوتبال دوری نکنند. بخدا بیشتر بازیکنان از همان زمین خاکی آمدند. جای دیگری نبود. رفاقت میان بچه محل ها در زمین خاکی شکل می گرفت و با همان رفاقت بزرگ می شدند. الان همه چیز به پول خلاصه شده است. هدف پول باشد نه به جایی می رسند و نه پول گیرشان می آید. چند سال بازی می کنند، اتفاقی میافتد صدمه ای می بینند و از فوتبال کنار می روند. باید از صفر شروع کنند.
امیدوارم همیشه تن شان سالم باشد و باعث افتخار فوتبال مملکت باشند.
جناب آقای نادر محمد خانی خیلی ممنونم که در طرفداری حضور پیدا کردید. هم مصاحبه را داشتیم و هم خاطره بازی. ممنون از شما و ممنون از مخاطبان عزیز طرفداری که همراه ما بودند. امیدوارم از این برنامه ها لذت برده باشند.