پس از باخت سه بر صفر ایران مقابل ژاپن در نیمه نهایی جام ملتهای آسیا، کمتر کسی نگران آینده نسل درخشانی بود که کارلوس کی روش برای تیم ملی کشورمان ساخته بود. پس از عزیمت کی روش به کلمبیا، مدیران فدراسیون در تصمیمی اشتباه (که مشخص نبود منطبق بر چه معیارهایی گرفته شده)، ویلموتسی را برای سرمربیگری تیم ملی کشورمان انتخاب کردند که حتی نتوانست مقابل تیم های درجه دوم و سوم آسیایی نتیجه بگیرد. بعد از فشار رسانه ها و اخراج ویلموتس، این بار اسکوچیچ بدون هیچ سابقه ای در تیم های ملی چه به عنوان دستیار و چه به عنوان سرمربی و حتی بازیکن، صرفا بخاطر این که با فضای فوتبال کشورمان آشنا بود، در تصمیمی بحث برانگیز به عنوان سرمربی تیم ملی کشورمان برگزیده شد، درحالی که در همان زمان گزینه های داخلی بسیار مناسب تری برای نشستن بر مسند مربیگری تیم ملی وجود داشت.
به گزارش طرفداری، اسکوچیچ پس از انتخاب شدن، به هیچ عنوان حمایت جامعه فوتبال را پشت سر خود نداشت، اما پس از رقم زدن سریع ترین صعود تیم ملی به جام جهانی کم کم توانست حمایت مربیان داخلی، پیشکسوتان فوتبال و تاحدودی مردم را بدست بیاورد. البته ذکر این نکته خالی از لطف نیست که تیم ملی ایران در شرایطی سریع ترین صعود تاریخ خودش را رقم زد که هیچ یک از تیم های گروه ایران، تیم های آماده و سطح اولی نشان ندادند و در مقابل تنها تیم منسجم گروه خودمان در دو بازی که به صورت رفت و برگشت انجام شد، به یک مساوی و یک باخت اکتفا کردیم و شاید اگر در گروه دیگر مسابقات مقدماتی بودیم، حضورمان در جام جهانی هنوز هم قطعی نبود و مثل استرالیا باید در پلی آف بازی می کردیم. این نکته را توجه داشته باشید که ما در جام جهانی با ضعیف ترین تیمی که بازی می کنیم تیمی است که توانی حداقل برابر با کره جنوبی دارد و ما در دو بازی رفت و برگشت مقابل تیم کره نتایج دلچسبی را به دست نیاوردیم و دقیقا آغاز انتقادات شدید از اسکوچیچ در بازی مقابل کره و شکست مقابل این تیم شکل گرفت.
این که اسکوچیچ مربی خوبی است در آن شکی نیست اما این که گفته می شود اسکوچیچ اگر نبود، شرایطی مثل زمان ویلموتس برای مان بوجود می آید و به جام جهانی صعود نمی کردیم و یا اینکه عملکرد اسکوچیچ خوب است چون عملکرد ویلموتس فاجعه بار بود، به هیچ عنوان نمی تواند معیار درستی برای سنجش عملکرد این مربی باشد. درهمین راستا، در علوم رفتاری، خطایی وجود دارد به اسم "خطای اثر مقایسه ای" یعنی ما وقتی یک فردی را با عملکرد متوسط در میان گروهی از افراد با عملکرد ضعیف می بینیم، دچار این اشتباه می شویم که آن فرد با عملکرد متوسط، عملکردی عالی دارد درحالی که اینطور نیست.
باتوجه به نتایجی که در دیدارهای اخیر تیم ملی خصوصا نتیجه ای که دیشب برابر تیم "دوم" الجزایر حاصل شد، اسکوچیچ به هیچ عنوان آمادگی حضور بر روی نیمکت تیم ملی برای جام جهانی ۲۰۲۲ را ندارد و در روزهایی که یکی از دلخوشی های این مردم، ورزش فوتبال است، مدیران فدراسیون باید هرچه زودتر تصمیم قاطعانه ای بگیرند که در غیر این صورت دوباره مردم ایران باید تاوان باتجربه شدن یک کروات دیگر (مثل همان اتفاقی که برای برانکو در سال ۲۰۰۶ افتاد) را بدهند. دلایلی که می توان به آنها اشاره کرد که اسکوچیچ گزینه مناسبی برای تیم ملی کشورمان نیست عبارتند از:
تمرکز و تاکید بر استفاده از ۱۴ یا ۱۵ بازیکن ثابت که در صورت مصدومیت و محرومیت هرکدام از آنها، دراگان اسکوچیچ به جای استفاده از بازیکنان آماده دیگر تنها از همان دایره بازیکنان مورد قبول خودش استفاده می کند، حتی اگر آن بازیکن در پستی غیر تخصصی قرار بگیرد البته باید اشاره کرد که این ۱۴ ۱۵ بازیکن لزوما بهترین بازیکنان ایران نیستند، بعنوان مثال صالح حردانی و یا دانیال اسماعیلی فر نسبت به صادق محرمی گزینه های بهتری برای پست دفاع راست هستند اما ما باز هم شاهد حضور مدافع نیمکت نشین دینامو در تیم ملی ایران هستیم. شب گذشته به وضوح شاهد اشتباهاتی از سوی محرمی از لحاظ جایگیری و جا ماندن روی ضد حملات بودیم و یا برای مثال در نبود مدافعی مثل حسین کنعانی زادگان، اسکوچیچ هم در بازی مقابل امارات و هم در بازی مقابل الجزایر از امید نورافکنی استفاده کرد که به هیچ عنوان نمی تواند مدافع میانی خوبی باشد.
نداشتن قدرت بحث و مجادله میان مدیران ارشد فدراسیون جهت درخواست برگزاری بازیهای دوستانه و به کرسی نشاندن حرفهای خود. به نظر می رسد که اسکوچیچ از این جهت در نقطه مقابل کی روش قرار دارد. باید کمی واقع بین باشیم، فوتبال ایران پر از نقصان های مدیریتی و اشتباهات فاحش از سوی مسئولانش است و اگر در این بین شخصیت کاریزماتیکی نتواند این اشتباهات را کنترل کند و خواسته های خود را روی کرسی بنشاند قطعا با مشکلات زیادی نظیر همین فیفا دی رو به رو می شویم. انگار اسکوچیچ قبول کرده که یکی از دلایل حضورش روی نیمکت تیم ملی، قانع بودن و بی حاشیه بودنش در قبال اشتباهات مدیریتی فدراسیون فوتبال است. ما به مربی ای نیاز داریم که با شخصیت بزرگش فوتبال ما را تحت تاثیر بگذارد نه این که خودش تحت تاثیر فضای فوتبال ایران قرار بگیرد و با رزومه نه چندان خوبش تنها به حضور روی نیمکت تیم ملی قانع باشد.
- مدل فکری نامناسب برای تغییر ذهنیت بازی
عدم بهره گیری از یک فلسفه تاکتیکی مشخص و در نتیجه عدم تکرار آن در تمرین ها و بازی های دوستانه که منجر می شود بازیکنان در طول زمان به هماهنگی کامل نرسند. لازم بذکر است که این روش صرفا مختص تیمهای باشگاهی متوسط در لیگهای داخلی است نه تیمهای بزرگ و یا ملی. زمانی که یک مربی شکل بازی و فلسفه مشخصی نداشته باشد، در اردوهای آماده سازی آپشن های زیادی برای آماده کردن بازیکنانش از لحاظ ذهنی ندارد. ذهنیت بازیکنان زمانی کامل و به اهداف معطوف می شود که سرمربی شکل بازی خود را روی تیم قالب کند. مربی ای مثل اسکوچیچ که بازی به بازی پلن عوض می کند و هیچ اعتقادی هم به مرزهای تاکتیکی ندارد قطعا نمی تواند یکپارچگی تاکتیکی خاصی در تیم حاکم کند. از سوی دیگر تیم ملی ما نزدیک به یک دهه زیر نظر کی روش با مدرن ترین ساختارهای دفاعی آشنا شد و به دفاع کردن پرداخت. قطعا تغییر ذهنیت از آن سبک کمال گرایانه دفاعی به سبکی هجومی و بازی شناور نیازمند مدل تاکتیکی مشخصی است با این روندی که اسکوچیچ در دستور کارش دارد، به اصطلاح مربی گیم پلن باز است، ما نمی توانیم ذهنیت بازیکنان مان را به سمت درستی از بازی هجومی هدایت کنیم. همین بحث تغییر ذهنیت خودش مستلزم اجرای پروسه های روانشناسانه پیچیده ای روی تیم ملی ایران و بازیکنانش است.
- عدم اعتماد بازیکنان به اسکوچیچ
طبیعتا نسلی که معمار آن مربی بزرگی چون کی روش بود و بازیکنانی که در تیمهای اروپایی توپ می زنند، رزومه دار بودن سرمربی شان در اعتمادشان نسبت به او تاثیرگذار است. درهمین راستا، در سال 1995، مایر و همکارانش در تحقیقی مدل معروفی از "اعتماد" را معرفی کردند که در آن گفته می شود یکی از دلایلی که ما در مسئله ای به فردی اعتماد می کنیم این است که آن فرد توانایی بالایی دارد. در این تحقیق، مایر و دوستانش این مولفه را تحت عنوان perceived ability یا همان "توانایی ادراک شده" نامگذاری می کنند. پس، در نتیجه اگر مربی ای کارنامه درخشانی نداشته باشد و سابقا در تیمهای بزرگ کار نکرده باشد، طبیعتا نمی تواند اعتماد بازیکنان تیم را بدست بیاورد که بعنوان شاهد این مسئله می توان به توییت معروف مهدی طارمی در خصوص عملکرد اسکوچیچ اشاره کرد.
البته وقتی تیمی نتیجه نمی گیرد صرفا همه تقصیرها را نمی توان به گردن مربی انداخت و در این میان هرج و مرجی که در فدراسیون اتفاق افتاده و مشخص نبودن رئیس فدراسیون و همچنین سرپرست و هیات رییسه ای که هیچ کدام فارغ التحصیل بهترین مدرسه های کسب و کار ایران یعنی شریف و امبیرکبیر نیستند را می توان در این ناکامی و البته ناکامی های احتمالی مثل عدم راهیابی به دور دوم جام جهانی مقصر دانست. متاسفانه در این سالها در استفاده از واژگانی چون "مدیر فوتبالی" و "مدیر ورزشی" توسط افراد مختلف سو استفاده شده است و اینکه یک نفر صرفا ورزشکار یا بازیکن بزرگی بوده دلیلی نمی شود که مدیر خوبی هم باشد. مدیر بودن در فوتبال بیش از آنکه سابقه ورزشی بخواهد، علم و دانش می خواهد. اگر خیلی از این تصمیماتی که مدیران عزیز ما در فدراسیون می گیرند در یک شرکت خصوصی گرفته می شد، نهایتا پس از دو ماه از سمت خود برکنار می شدند.