ستوده علاوه بر اینکه صاحبنظری بزرگ بود، دلی آکنده از مهر به میهن داشت. شعر زیر را که در ۶ اسفند ۱۳۲۱ در بندر انزلی تحت اشغال شوروی سروده، که نمود زیبایی از میهنپرستی آن بزرگمرد است.
یادش گرامی، راهش پر رهرو
خون است دلم برای ایران / جان و تن من فدای ایران
بهتر ز هزار گونه آوای / در گوش دلم نوای ایران
خوشتر ز صفای باغ ایران / من را به نظر صفای ایران
همچون دم عیسی مسیحا / جانبخش بود هوای ایران
افسوس ز ظلم روس منحوس / تشدید شده عزای ایران
وان دشمن وحشی ستمکار / برده است همه غذای ایران
وین تفرقه و نفاق اشرار / خسته دل با صفای ایران
گشته است کنون بسی غمافزا / آن ساحت غمزدای ایران
اینک که وطن شدست بیمار / دانی چه دهد شفای ایران
یک رنگی ملت است و دولت / داروی شفای زار ایران
ایران عزیز را خدایی است / امید کند خدای ایران
از چشم بد شریر حفظش / تا بیش شود بهای ایران
تا مسکن اجنبی است کشور / حاصل نشود رضای ایران
زیبد که ستودهوار گویی / خون است دلم برای ایران.