اختصاصی طرفداری | هفته گذشته دپورتیوو لاکرونیا موفق شد در خانه سلتاویگوی B به پیروزی 3-0 دست یابد. این پیروزی باعث شد تیم گالیسیایی، یک رده در جدول 10 تیمی سگونداویژن B (سطح سوم فوتبال اسپانیا) صعود کند. آنها حالا پایین تر از زامورا، یونیورنیتاس، سلتاویگوی B و راسینگ فرول، در رده پنجم جدول گروه خود جای خوش کرده اند و با فاصله ای 4 امتیازی تا صدر جدول، چشم به صعود دارند. اوضاع اسفبار فعلی آنها که از سقوط در سال 2018 آغاز و تا ورشکستگی کامل پیش رفت، در تضاد با تصور هواداران فوتبال در دو دهه گذشته از آنهاست. روزگاری که آنها لرزه به اندام حریفان خود در اسپانیا و در اروپا میانداختند. در 13 ژوئن 1988، آگوستو سزار لِندویرو به عنوان ریاست جدید دپورتیوو لاکرونیا آغاز به کار کرد. دپور در آن زمان در دسته دوم فوتبال اسپانیا حضور داشت و 15 سال از آخرین حضور آنها در لالیگا میگذشت. آنها در این بازه زمانی حتی در سال های 1975 و 1981، تا سطح سوم نزول کردند. زمانی که لندویرو سکان کشتی طوفان زده لاکرونیا را دست گرفت، خوش شاس بودند که در پایان فصل 1987-88، با گلی دیرهنگام در هفته پایانی، در دسته دوم باقی ماندند. لندویرو چالش های فراوانی را پیش پای خود میدید و به گفته خودش در آن هنگام، ریاست دپورتیوو لاکرونیا، آخرین گزینه ای بود که به آن فکر کرده بود!
استادیوم ریازور در آن سالها تنها به طور میانگین پذیرای 5 هزار نفر بود. بدهکاری و مشکلات مالی، دیگر چالش های بزرگی بودند که لندویرو قرار بود با آنها دست و پنجه نرم کند. دپور فصل 1988-89 را هم در دسته دوم، مطلوب آغاز نکرد و نتایج بد باعث شد در فوریه 1988، لوئیز رودریگز واز، از هدایت تیم برکنار شود. جانشین او آرسنیو ایگلسیاس بود. ایگلسیاس در دهه 50 مهاجم دپور بود و تا قبل از انتصاب به عنوان سرمربی در فوریه 1988، در دو دوره مختلف پیش از آن هدایت تیم گالیسیایی را بر عهده گرفته بود. انتصاب مجدد ایگلسیاس، تصمیم هوشمندانه ای بود. آنها در پایان فصل تا میانه جدول صعود کردند و فصل بعد، چهارم شدند و فاصله چندانی تا صعود به لالیگا نداشتند. فصل 1990-91 دسته دوم، فصل کلیدی برای آنها و یک سکوی پرتاب بزرگ بود. دپور پس از آلباسته، به عنوان تیم دوم، پس از 18 سال جواز حضور در لالیگا را به دست آورد. این مهم برای آگوستو لندویرو، یک موفقیت کوتاه مدت و بزرگ به شمار میرفت، اما او رویاهای بزرگتری را در سر داشت. در جشن صعود به لالیگا، او پیروزمندانه و مغرورانه، مقابل هزاران هوادار، در پلازا ماریا پیتا ایستاد و گفت: بارسلونا! رئال مادرید! ما اینجا هستیم...!به گفته لندویرو، همه در آن لحظه به او خندیدند و فکر میکردند که دیوانه شده است! اما بلندپروازی های او حقیقت داشت...آنها در پایان فصل 1991-92، هفدهم شدند و فاصله ناچیزی تا بازگشت دوباره به دسته دوم داشتند، اما در نهایت در لالیگا باقی ماندند. با وجود نتایج ضعیف در لیگ، آنها تا نیمه نهایی آن فصل کوپا دل ری پیش رفتند، اما مغلوب اتلتیکو مادرید شدند. با آغاز فصل 1992-93، آرسنیو ایگلسیاس، که پس از رساندن دپور به لالیگا، از جمع آبی و سفیدپوشان جدا شده بود، برای چهارمین بار پای به ریازور گذاشت و این اتفاق نقطه عطفی در تاریخ دپور به حساب میآید و دپور را به سمت دوران تازه ای هدایت کرد. دپور در آن تابستان، چند خرید مهم داشت که آدولفو آلدانا، مائورو سیلوا و به به تو، مهم ترین آنها بودند. شاگردان ایگلسیاس، تیم شگفتی ساز لالیگای 1992-93 بودند و توانستند عنوان سومی را کسب کنند. فصل بعد (1993-94)، برای آنها بهتر هم پیش رفت و آنها تا یک قدمی قهرمانی پیش رفتند، اما در هفته پایانی قهرمانی را به شکل تراژیکی از دست دادند. پیروزی آنها در بازی خانگی مقابل والنسیا و یا توقف همزمان بارسلونا در نیوکمپ مقابل سویا، که با دپور برای عنوان قهرمانی میجنگیدند، دپور را به رویای خود میرساند. آن بعداز ظهر فراموش نشدنی، ریازور مملو از تماشاگر بود و قدرت دپورتیوو لاکرونیا، آنها را به تیمی درجه یک و قابل احترام که برای عناوین میجنگید، تبدیل کرده بود و دیگر از آن روزهای کم تماشاگر و کم فروغ در سکوت دسته دوم خبری نبود. بازی با والنسیا پایاپای ولی با حملات پردامنه تر دپور تا دقایق پایانی پیش میرفت. این در حالی بود که بارسلونای یوهان کرایف، در بازی همزمان دروازه سویا را به توپ بسته بود و یکی پس از دیگری گلها برای بلوگرانا از راه میرسیدند. در ریازور، آلوارو سرورا، سرمربی حال حاضر کادیز و بازیکن وقت والنسیا، در دقیقه 87 از زمین بازی اخراج شد. تنها سه دقیقه تا پایان وقت قانونی برای دپور که نیاز به یک گل برای قهرمانی داشت، فاصله بود. دو دقیقه پس از اخراج سرورا، اتفاق بزرگی افتاد و یک ضربه پنالتی برای دپور اعلام شد. ریازور غرق در شادی و آماده انفجار شد. دوناتوی برزیلی پنالتی زن اول دپور، تعویض شده بود و به به تو هم از زدن پنالتی خود را معاف کرد. میروسلاو جوکیچ، مدافع یوگسلاو لاکرونیا پشت توپ ایستاد. نفسها در سینهها حبس شده بودو جوکیچ ضربه آرامی به توپ زد، که با مهار ساده دروازبان والنسیا همراه شد. دپورتیوو لاکرونیا در فینال لیگ، ایستاده به پای خود شلیک کرد و قهرمانی را از کف داد. گرچه از دست دادن قهرمان تاسف بزرگی به نظر می آمد، اما پیشرفت قابل ملاحاظه ای برای تیمی بود که سالها از سطح اول به دور بود. این را آگوستو سزار لندویروی رئیس خود درک می کرد:
هواداران فکر می کردند که دیگر فرصتی برای قهرمانی پیش نخواهد آمد، اما من همیشه می گفتم که اسپانیا یک قهرمانی لیگ به ما بدهکار است و روزی به آن خواهیم رسید
دپور علی رغم ناکامی در فتح لیگ در سال 1994، در سال 1995، این بار پشت سر رئال مادرید قرار گرفت، اما در آن فصل با کسب برتری مقابل والنسیا فاتح کوپا دل ری شدند و به اولین افتخار تاریخ خود دست یافتند. در سوپرکاپ 1995 هم در مجموع رئال مادرید را 5-1 در هم کوبیدند و دومین جام را هم به ریازور بردند. خرید نورالدین نایبت، مدافع مراکشی، انتقال مناسبی بود. ضمن اینکه آنها به روند برزیلی کردن ترکیب خود هم با خروج به به تو و خرید ریوالدو، فلاویو کنسیسائو و ژالمینیا هم در ادامه دادند. دپور با وجود پستی بلندی های زیاد، به پیشرفت خود ادامه می داد و دیگر تیم شناخته شده و پرقدرتی در اسپانیا به شمار می رفت. در جولای 1998، خاویر ایرورتا، جانشین خوزه مانوئل کورال، روی نیمکت آنها شد. این یک تصمیم بزرگ از جانب لندویرو بود. لندویرو از تمدید نکردن قرارداد ایرورتا با سلتاویگو استفاده کرد. انتخابی که جنجال برانگیز و حساسیت زا به نظر می رسید، چون سلتا و دپور همواره رقبای منطقه ای یکدیگر در شمال غرب اسپانیا به شمار می رفتند. لندویرو در رابطه با انتخاب خود می گوید:
من ابتدا با لوئیس آراگونس صحبت کرده بودم و انتخاب من آراگونس بود، اما توافق، با خواسته های نماینده اش حاصل نشد و بنابراین ما به سراغ ایرورتا رفتیم و از اشتباه سلتا در حفظ نکردن ایرورتا استفاده کردیم.
ایرورتای 50 ساله، با آن عینک همیشگی و چهره متینش، هافبک سابق اتلتیکو مادرید و اتلتیک بیلبائو، به بهترین انتخاب تاریخ دپورتیوو لاکرونیا مبدل شد:
لندویرو همیشه زیرک بود. اولین بازی ما در مقابل ستا بود. اوه! رقبای محلی دپور و باشگاهی که من از آنجا آمدم. دپور مانند بزرگترین باشگاهها نبود، اما ما به طور مداوم با هم رقابت می کردیم.
ایرورتا به سیستم 4-2-3-1 در دپور روی آورد و از آنجایی که خود هافبک قابلی در زمان بازی اش به حساب می آمد، مبنای ایده های تاکتیکی خود را در قدرتمند بودن خط هافبک تیمش می دید. خریدها هم در راه بودند: گابریل شورر، انریکه رومرو، استفان زیانی، مانوئل پابلو، تورو فلورس و پدرو پائولتا. آنها همچنین فران اسطوره ای، نورالدین نایبت و لیونل اسکالونی را درخط دفاع، دوناتو و مائورو سیلوا را در خط هافبک، ژالمینیا به عنوان هافبک تهاجمی و مصطفی حاجی و صلاح الدین بسیر مراکشی را در خط حمله هم در ترکیب خود می دیدند. دپور در اولین فصل ایرورتا در لالیگا ششم شد و در نیمه نهایی کوپا دل به اتلتیکو مادرید باخت و به فینال نرسید. سال 99 از راه رسید و ایرورتا تغییرات دیگری را اعمال کرد و ویکتور سانچز و اسلاویسا یوکانوویچ را در خط هافبک و روی ماکای را برای تقویت خط آتش خود به خدمت گرفت. تیم ایرورتا حالا آمادگی اوج گیری بیشتری بود.
یوکانوویچ صرب می گوید:
ما تیم فوق العاده ای داشتیم و کیفیت بسیار خوبی در تیم وجود داشت. در جلو تورو فلورس، ماکای و پائولتا بودند و بعدا تریستان و پاندیانی هم اضافه شدند. نورالدین نایبت بازیکنی باور نکردنی بود. همینطور مائورو سیلوا، ویکتور، فران، فلاویو، دوناتو و البته ژالمینیا! او توپ را طوری به گردش در می آورد که من هرگز ندیده بودم. او هر کاری می توانست انجام دهد و از لحاظ تاکتیکی و فنی، بسیار درخشان بود.
ژاک سونگوی کامرونی در درون دروازه، نایبت در خط دفاعی، 4 ضلعی مائورو سیلوا، دوناتو، فلاویو کنسیسائو و ژالمینیا در خط هافبک و روی ماکای در نوک ترکیب جذابی از دپور ساخته بود. آبی و سفیدها فصل را با پیروزی 4-1 خانگی مقابل آلاوز آغاز کردند. ماکای، هلندی فرصت طلبی که از تنریف سقوط کرده آمده بود در اولین بازی رسمی خود برای دپور، هت تریک کرد و ژالمینیا دیگر گل بازی را به ثمر رساند. پس از شکست در بازی رفت مقابل استاباک نروژ، در ریازور تلافی کردند و جام یوفا را هم با صعود آغاز کردند. روند خوب دپور در لیگ ادامه یافت و پیروزی خانگی 2-1 مقابل بارسلونا، با بریس ماکای در 30 اکتبر، ادامه پیش روی فوق العاده آنها در جدول بود. در ماههای نوامبر و دسامبر، دپور بی رحمانه در لالیگا می تاخت و 10 پیروزی از 11 بازی ممکن، آمار فوق العاده آنها در لیگ و جام یوفا بود. با آغاز ژانویه 2000، اما روند نزولی آنها آغاز شد. در 7 بازی در ژانویه، آنها تنها یک پیروزی به دست آوردند و با شکست مقابل اوساسونا از جام حذفی هم کنار رفتند تا تمام تمرکز خود را روی لالیگا و جام یوفا بگذراند. تا پیش از افت، آنها با اختلاف در صدر جدول قرار داشتند، اما پیروزی بزرگ 5-2 مقابل رئال مادرید، دوباره سوپر دپور را به خود آورد. شاید بشود آن بازی را نماد سوپر دپور ایرورتا در آن فصل نامید. ماکای، ویکتور و دو گل از فلورس کار مادرید را تمام کرد، گل دیگر را ژالمینیا با تکنیک به شکل بسیار زیبایی به ثمر رساند. دپور فاصله را در صدر جدول افزایش داد. بارسلونا فن خال پس از دو سال قهرمانی متوالی، با لغزش هایی مواجه شد و رئال مادرید هم پس از اخراج جان توشاک در هفته یازدهم، با ویسنته دل بوسکه روند معمولی را طی می کرد.
دپور در جام یوفا به مصاف آرسنال رفت و با شکست 5-1 در هایبری در بازی رفت، پیش روی خود را در جام یوفا متوقف شده می دید. در دیدار برگشت آنها 2-1 آرسنال را در ریازور شکست دادند اما برای بازگشت کافی نبود. حذف از جام یوفا، کاملا به سود تیم ایرورتا شد و آنها تمام تمرکز خود را معطوف به لالیگا کردند. دپور به مسیر خود ادامه داد اما در هفته بیست و نهم، در نیوکمپ مغلوب بارسلونا، نزدیک ترین رقیب خود شد. فاصله 5 امتیازی با بارسلونا به 2 امتیاز کاهش یافت، در حالی که تنها 9 هفته تا پایان باقی مانده بود. 3 پیروزی متوالی و حیاتی مقابل اوویدو، سویا و اتلتیکو مادرید، فاصله را با بارسلونا تا هفته سی و دوم به 4 امتیاز افزایش داد. شکست 2-0 در خانه وایکانو در هفته سی و سوم کمی دلهره آور بود اما شکست بارسلونا در خانه اوویدو، تغییری در شرایط و فاصله به وجود نیاورد. دپور در هفته سی و چهارم با گل ماکای و سزار، سوسیداد را در خانه از پیش روی برداشت، اما شکست در خانه دشمن قدیمی خود، سلتا در ویگو در هفته سی و پنجم، دوباره فاصله را با بارسلونا به عدد 2 رساند. 3 هفته پایانی دیوانه کننده بود. دپور در هفته سی و ششم مقابل ساراگوسا در خانه متوقف شد، اما شکست عجیب خانگی بارسلونا مقابل رایو وایکانو، شرایط را از بحران در آستانه قهرمانی در آورد. فاصله در دو هفته پایانی به 3 امتیاز افزایش یافت. دپور در هفته سی و هفتم و ماقبل پایانی با 65 امتیاز در صدر جدول بود و بارسای 62 امتیازی در تعقیب آنها. در این هفته دپور به خانه سانتاندر رفت و بارسلونا باید در آنوئتا به مهمانی سوسیداد می رفت. لحظه ها تعیین کننده بودند و می توانستند شرایط را تغییر دهند. دپور در آستانه قهرمانی و رویای اولین جام تاریخ لالیگای خود بود و بارسلونای بحران زده، در پی سومین لالیگای متوالی خود، اما دو تیم هر چه زدند به در بسته خورد. هر دو بازی بدن گل به اتمام رسید تا کار به هفته پایانی کشیده شود. خیال ایرورتا و تیمش با اختلاف 3 امتیازی راحت تر بود. بارسلونا در خانه باید از سلتا پذیرایی می کرد و دپور باید در ریازور، مقابل اسپانیول، به هدف رویایی خود جامه عمل می پوشاند. اتفاقات لالیگای 94 و پنالتی ناامید کننده جوکیچ، دوباره پس از 6 سال به خاطره همه آمد. آیا تاریخ دوباره برای دپور تکرار می شد؟
روی ماکای می گوید:
تیم تحت فشار نبود. فشار بیشتر اطراف و داخل استادیوم بود. کمی ترس از اینکه آن اتفاق دوباره می افتد وقهرمانی در بازی آخر دوباره دور می شود. در آن چند هفته پایانی، همه در مورد آنضربه پنالتی صحبت می کردند، اما امتیاز ما در سانتاندر تسکین دهنده بود و ما فقط به یک امتیاز نیاز داشتیم. شرایط با سال 94 فرق داشت.
دوناتو در 31 سالگی به دپورتیوو پیوست و در سال 2000 او 37 ساله بود. برزیلی چاقی که فیزیکش شباهتی به فوتبالیست ها نداشت، اما هافبک بسیار خوب و جنگنده ای بود. آنقدر خوب که در سال 1994 تابعیت اسپانیایی گرفت و برای لاروخا به میدان رفت و آنقدر خوب که تا 41 سالگی در دپور ماند و تبدیل به مسن ترین بازیکن لالیگا شد. او در سال 94 و اتفاقات تلخش حاضر بود و در این رابطه می گوید:
ما آرام بودیم اما عصبانیت روی سکوها بود. ما چیزی برای از دست دادن نداشتیم و نمیخواستیم اتفاقات 1993-94 تکرار شوند.
ریازور در آن بعد از ظهر مملو از تماشاگر بود و هواداران می خواستند سهمی از لحظه تاریخی دپورتیوو لاکرونیا داشته باشتند. تنها 3 دقیقه زمان برای انفجار لازم بود...! دوناتوی در دقیقه 3 حساب کار را 1-0 به سود اسپانیول کرد. روی ماکای در دقیقه 34 حساب کار را دوبرابر کرد. در نیوکمپ بارسلونا مقابل سلتا، دشمن دپور متوقف شد. دپور در نیمه دوم احتیاط پیشه کرد و پیروزی 2-0 را تا پایان حفظ کرد. لحظه تاریخی فرا رسید و آنها به اولین قهرمانی خود در لالیگا رسیدند. هواداران به زمین ریختند و هزاران نفر در میانه میدان ریازور به جشن و پایکوبی پرداختند.
آن قهرمانی پاداش سالها تلاش و مشقت بود. تیمی که به تدریج ساخته و ساخته شد و مزد زحمات خود را به زیباترین شکل ممکن گرفت. لندویرو می گفت حتی پس از گل ماکای، هنوز به قهرمانی باور نداشته است و هنوز پنالتی جوکیچ در ذهنش بود. ایرورتا آرامش درونی اش را در بین دو نیمه به بازیکنانش منتقل کرده بود:
در نیمه وقت به آنها گفتم که کار انجام نشده است، اما ما نزدیک بودیم. به آنها گفتم نظم داشته باشید، توپ را حفظ کنید و با آن بازی کنید.
ویکتور سانچز آن لحظات جادویی را اینطور به یاد می آورد:
هرچه به سوت پایان مسابقه نزدیک می شدیم، می دانستیم که هواداران آماده دویدن به سمت زمین هستند. می توانستیم آن را ببینیم. ما در آنجا بودیم و به داور می گفتیم: سوت پایان را بزن! ما سعی می کردیم کمی به تونل نزدیک شویم تا هواداران نتوانند ما را بگیرند. به نظر می رسید که زمین دارای شیب به سمت تونل است. شما نمی دانید چه اتفاقی می افتد. این بدان دلیل نیست که نگران باشید ، بلکه ممکن است بسیاری از افراد شما را در آغوش بکشند و شما را خفه کنند.
در واقع هواداران عالی بودند و آنها به ما اجازه عبور دادند. ما با لباس های کمتری نسبت به قبل به تونل رسیدیم! فران فقط شلوارش تنش بود. شخصی شورت ورزشی من را گرفته بود و من مجبور شدم برای حفظ پیراهنم بجنگم! در رختکن، همه آواز می خواندند و شعار می دادند. بطری ها باز شدو بعد برگشتیم بیرون. دیدنش باورنکردنی بود.
ویکتور در رابطه با قهرمانی می گوید:
من در رئال مادرید بوده ام. در رئال مادرید شما مجبور به کسب جام هستید. وقتی آنجا را ترک می کنید و در جای دیگری بازی می کنید می فهمید که سختی کار چقدر است. شما نمی توانید از نظر مالی رقابت کنید. قهرمانی در لیگ با دپورتیوو یک موفقیت بزرگ و عظیم است.
و روی ماکای هم حرف های ویکتور را به نوعی تایید می کند:
البته آن بهترین لحظه بود. من در آلمان با بایرن مونیخ دو قهرمانی لیگ کسب کردم و همه آنها عالی بودند، اما انجام این کار با باشگاهی که انتظار ندارد، حضور در تیمی که برای تنها بار در تاریخ خود این عنوان را کسب می کند، این موضوع را خاص تر می کند. از داخل اتوبوس به نظر می رسید تعداد مردم در خیابان ها، بیشتر از ساکنین شهر است.
بدون آگوستو لندویرو، این لحظه امکان پذیر نبود. لندویرو می گوید:
نگاه کردن به آن لحظه باعث لبخند من می شود. این بزرگترین جشنی بود که در لاکرونیا برگزار شد. کل شهر بیرون ریختند. یک شب رویایی که شاید هرگز تکرار نشود. یادم می آید بازیکنان مرا به هوا می انداختند ، می خندیدند اما وحشت زده بودند که می خواهند مرا رها کنند. وقتی صبح روز بعد من و همسرم به خانه برگشتیم، به پدر و مادرم فکر کردم که دیگر با ما نبودند و اشک در چشمانم جاری شد.
دپور پس از قهرمانی به راه خود ادامه داد. دیگو تریستان، والتر پاندیانی، خوان کارلوس والرون، آلبرت لوکه، آلدو دوشر و...اضافه شدند. قهرمانی لیگ آغاز پیشروی آنها بود. آنها پس از آن فاتح دو سوپر کاپ شدند و رئال مادرید را در برنابئو در فینال کوپا دل ری، در بازی شگفت انگیزی مغلوب ساختند. دپور حتی در اروپا هم حرف های زیادی برای گفتن داشت و نتایج آنها در سال های ابتدایی قرن جدید شگفت انگیز و پربار بود. آنها در سال 2004، تا یک قدمی قهرمانی لیگ قهرمانان هم پیش رفتند. آنها میلان را با بازگشتی تاریخی از پیش روی برداشتند، اما با بدبیاری در نیمه نهایی مغلوب پورتو شدند. یک سال بعد، در سال 2005 ایرورتا دپور را ترک کرد. دپور به تدریج از آن سال های پر غرور و پرافتخار فاصله گرفت، اما خاطرات آن تیم که به سوپر دپور مشهور شد، هنوز ورد زبان های هواداران فوتبال و مردم گالیسیا در شمال غرب اسپانیاست. آنهایی که دوباره برای بازگشت سوپر دپور لحظه شماره میکنند...
پیروزی 4-0 دپورتیوو لاکرونیا برابر میلانِ آنچلوتی
|
بیشتر بخوانید:
پاورقی لالیگا | بخش اول: بارسلونا 1929، اولین فاتح
پاورقی لالیگا | بخش 2: شیرهای باسک، بهترین تیم پیش از جنگ و بهترین تیم در خلال جنگ
پاورقی لالیگا | بخش 3: سپید، سپید، لاسائتا! پایان طلسم 21 ساله
پاورقی لالیگا | بخش 4: موفقیت استبدادی روخی بلانکوس با صورت شیطان و پای خدا!
پاورقی لالیگا | بخش 5: قصاب بیلبائو!
پاورقی لالیگا | بخش 6: 5-0 و 5-0؛ لا مانیتا به سبک لادروپ
پاورقی لالیگا | بخش 7: روزی که دی استفانو مقابل رئال مادرید قرار گرفت
پاورقی لالیگا | بخش 8: نفرین ماسک های اکسیژن اسپانیول؛ حوله آتشینی که بارسلونا را قهرمان کرد
پاورقی لالیگا | بخش 9: تاج گذاری لا رئال آبی باسک در دوران کودتا، آدم ربایی و دموکراسی؛ روزی که قلب خوانیتو شکست