میکل آرتتا، آرسنال و دابل پیوت چه ربطی به بارسلونا دارند؟ خوب، همه چیز - همانطور که به نظر می رسد.
بارسلونا به طور سنتی تیمی بسیار سرسخت بوده است. با احساس غرور، تعلق و هویت آنها، القای تغییر در نیوکمپ همیشه تا حدودی کار سختی بوده است، حتی اگر بدیهی است که برای بهترین باشد. پرونده گزارش شده مدیر عامل سابق باشگاه، فران ریورتر را در نظر بگیرید. حتی اگر توضیح رسمی می گوید که او به دلایل شخصی استعفا داده است،غیرممکن است که حقیقت واقعی را بدانیم. حتی برخی گزارشها حاکی از آن است که Reverter از قرارداد Spotify خوشش نمیآمد و به باشگاه توصیه میکرده که مدل socio را برای رقابت با همتایان مدرن خود که از فوتبال آلمان الهام گرفته است، کنار بگذارد. اینکه آیا این درست است یا نه، فقط حدس است. اما در پایان، غیر قابل تصور نیست که خوان لاپورتا تمایلی به تغییر چیزی نداشته باشد که هسته اصلی باشگاه از زمان شروع آن بوده است. یکی از آخرین نمونههای یک باشگاه فوتبال که توسط حکومت دموکراتیک اعضایش رهبری میشود، چیزی است که بارسلونا به آن بسیار افتخار میکند، حتی اگر به احتمال زیاد آنها را در دنیای مدرن این ورزش محدود کند.
مسلماً، این یک مثال بسیار افراطی است، هرچند که کاملاً ناتوانی - یا عدم تمایل - بارسلونا را برای تغییر نشان می دهد. این برای عناصر اصلی مانند هویت به همان اندازه که برای ایدهآل های ورزشی آنها نیز صادق است. دلیلی وجود دارد که هر مربی جدید باید به نوعی سابقه بارسلونا داشته باشد. به صراحت بگویم، آنها نگران هستند که یک خارجی بیش از حد از قالب آنها منحرف شود و در نهایت آنچه را که سالها پیش در سنگبنا ساخته شده تغییر دهد. به نظر من، این یکی از دلایلی است که چرا هافبک دفاعی بعدی بارسلونا به ناچار «پروفایل سرخیو بوسکتس» خواهد بود و همچنین به این دلیل است که ساختارهایی را که 433 سنتی نیستند برای مدت طولانی زنده نمیمانند.
با این حال، ما همچنین به این نتیجه رسیدیم که جایگزینی بوسکتس کاری خسته کننده - و شاید حتی غیرممکن - خواهد بود. از سوی دیگر، ظهور ساختار "دابل پیوت" در میان نخبگان فوتبال چیزی است که ما نباید نادیده بگیریم. به هر حال، به نظر می رسد مشخصاتی که باشگاه در اختیار دارد، تکمیل کننده چنین تغییر (جزئی) در سیستم باشد.
پس بیایید ببینیم موضوع چیست.
double-pivot چیست؟
در حالی که من به دنبال جایگزینی بالقوه برای بوسکتس بودم، اکثر نامهای نخبهای که مطرح شدهاند واقعاً در نوعی ساختار دابل پیوت بازی میکنند. پیدا کردن قالب سنتی بوسکتس بسیار دشوار است، و حتی دشوارتر از آن یافتن بازیکنی است که نقش را در سطح بالایی مانند فارغ التحصیل لاماسیا اجرا کند. هافبکهای مدرن قویتر، سریعتر، بسیار تهاجمیتر و همچنین کاملاً توانا هستند که توپ را در پای خود داشته باشند. اما این تهاجمی بودن در حرکت آنها است که آنها را برای ساختارهای دو محور در کنار یک یار ثابت تر یا حتی برای نقش های شناور شماره 8 درست جلوتر از همان هم تیمی ثابت، مناسب تر می کند. موضوع زیر این تکامل نقش محوری را با جزئیات بیشتری توضیح می دهد.
و با توجه به همه اینها، به راحتی می توان فهمید که چرا Busi هنوز تنها پروفایل تک محوری قابل دوام در باشگاه است. اما حقیقت این است که پایان کار او به سرعت در حال نزدیک شدن است. قبلاً در تحلیل دیگری در سایت توضیح دادهام که چرا نه فرنکی و نه نیکو جایگزینهای تک محوری ایدهآل برای او نیستند، اما در کنار هم، به طور بالقوه میتوانند کار کنند. با این حال، مشروط به این است که میخواهید دابل پیوت شما چگونه باشد.
در یک مفهوم کلی تر، یک دوتایی هافبک معمولاً از یک نیمرخ ثابت تر و یکی ماجراجوتر در حرکت خود تشکیل می شود. در زیر نمونهای است که من برای قطعهای ساختهام که در TotalFootballAnalysis نمایش داده میشود و به طور خاص به اصول حمله 4-2-3-1 نگاه میکند، سیستمی که از دابل پیوت استفاده میکند.
دایرههای اینجا نشاندهنده رابطه بین بازیکنان است و میتوانیم مسئولیتهای دابل پیوت را ببینیم. یکی به مراتب ثابت تر است در حالی که دیگری آزادی بسیار بیشتری دارد. اما باز هم، این چارچوب «معمول» است. یافتن دو محور ثابت که وظیفه اصلی آنها ایجاد ثبات، کنترل دفاعی و پیشروی از یک موقعیت عمیق تر است، غیرمعمول نیست. اما همانطور که در مورد گزینه دیگر نیز صادق است، بستگی به مشخصات هافبک هایی دارد که در اختیار دارید. بین فرنکی، نیکو و بوسکتس، از نظر تئوری میتوانید دوتایی تهاجمی-ایستا، ثابت-ایستا و تهاجمی-تهاجمی را ایجاد کنید که به احتمال زیاد آخرین گزینه چندان قابل اجرا نیست.
این به این دلیل است که شما همیشه می خواهید حداقل یکی از محورها موقعیت خود را به خاطر فشردگی، ثبات و پوشش دفاعی ساده حفظ کند. هر دوی آنها با ترک موقعیت خود برای حمله به یک سوم پایانی، در صورت از دست دادن توپ، فضای زیادی برای حریف ایجاد می شود. با دیدن اینکه چگونه فرنکی و نیکو هر دو دوست دارند با توپ بدوند، که اغلب از عمق بیشتری شروع می شود اما در بالا به پایان می رسد، آنها گزینه های ایده آل برای تک محور نیستند. اما در کنار یک شریک ثابت تر، آنها می توانند شکوفا شوند.
با این حال، 4-2-3-1 بسیار دور از تنها سیستمی است که می تواند راه اندازی دو محوری را در خود جای دهد. بارسلونا قبلاً از آن دقیقاً زیر نظر رونالد کومان استفاده کرده است و خود ژاوی نیز از تغییر دابل پیوت خود در السد استفاده کرده است. با این حال، من فکر میکنم محتملترین گزینهها، تغییرات متفاوتی از ساختارهای 4-3-3 و 3-4-3 هستند که برخی از آنها را اخیراً در عمل دیدهایم.
در سناریویی که از فرنکی یا نیکو در کنار بوسکتس استفاده میشود، مشخص است که چه کسی چه نقشی را دریافت میکند. با این حال، اگر بخواهیم از فرنکی و نیکو با هم استفاده کنیم، احتمالاً باید در حرکت خود نظم و انضباط بیشتری داشته باشیم. در حال حاضر، هیچکدام نشانههای واضحی از عادت به نقش ثابتتر نشان نمیدهند، اما نیکو قبلاً بهعنوان یک محور تنها برای بارسلونا B بازی کرده است و شاید از نظر دفاعی امنتر از همتای هلندیاش باشد. خوشبختانه هر دو فیزیکی هستند که به آنها در تهاجمی و دفاعی کمک می کند.
همچنین به این کمک می کند که هر دو بتوانند نقش تهاجمی را ایفا کنند در حالی که دیگری می تواند پوشش دهد، و حمله را همه کاره تر و کمتر قابل پیش بینی می کند. با این حال، در یک ساختار کلی تر، من معتقدم که آزادی بیشتر به دی یونگ با وجود ویژگی های هجومی رو به رشد نیکو، کار معقول تری خواهد بود. با این حال، از قضا، در حال حاضر، من هنوز معتقدم که بوسکتس شریک ایده آل برای هر دو بازیکن در دابل پیوت است، فقط به این دلیل که او یک هافبک ثابت نخبه با دید، برد و آگاهی نخبه است. می شنوم که می گویی: «اما دوست من». کومان قبلا از دابل پیوت استفاده کرده بود و کار نکرد. این چگونه متفاوت خواهد بود؟» یک سوال خوب.
مرد هلندی واقعاً از دو محور فرنکی و بوسکتس استفاده کرد اما فایده ای نداشت. مشکل این است که سیستم او به یک پویایی تهاجمی-ایستا اجازه می دهد، اما در عین حال واقعاً هیچ کاری برای پوشش عدم فیزیکی بودن بوسکتس انجام نداده است. هنگامی که فرنکی موقعیت خود را ترک می کند و او تنها می ماند، بارسلونا فشردگی خود را از دست می دهد و بوسی یک بار دیگر سرگردان می شود، یا بهتر است بگوییم مجبور می شود خودش منطقه های زیادی را بپوشاند.
کومان همچنین از چرخ دنده کلیدی دیگر در این سناریو استفاده نکرد - دفاع راست اینورتر. اما اصلاً چگونه کار می کند و آیا ما طرحی برای دنبال کردن داریم؟ در واقع، بله، ما داریم.
آرسنال میکل آرتتا وارد میشود.
طرح اولیه ساخته شده در لاماسیا
آرتتا به عنوان شاگرد پپ گواردیولا و خود بازیکن سابق بارسلونا، شاگرد همان فلسفه ای است که کاتالان ها سال ها دنبال می کردند. او یک مربی مدرن است که به دنبال اختراعات، پوزیشینال پلی، برتری ها و فوتبال هجومی است. تیم او، حتی اگر هنوز در حال رشد است، عناصر کلیدی ایدئولوژی او را منعکس می کند.
اما شباهت های بین توپچی ها و آبی اناری ها دقیقاً همان چیزی است که من را به این باور رساند که نقشه آنها همان طرحی است که بارسلونا می تواند "دزدی" کند تا بهترین نتیجه را از خط هافبک خود بگیرد. آرسنال تیمی است که در سطح بالایی قرار دارد و پیشبینی میشود که در ابتدای فصل آینده بار دیگر در میان تیمهای برتر لیگ برتر قرار گیرد. در حالی که بارسلونا پتانسیل مشابهی دارد، هنوز خیلی زود است که بگوییم ژاوی در همان مسیر حرکت می کند یا خیر. اما چیزی که می دانیم این است که آنها بازیکنانی با پروفایل های مشابه دارند که در حال حاضر به شیوه ای کمی متفاوت استفاده می شوند.
هر دو سیستم دارای یک گزینه دفاع چپ نفوذی هستند که با وینگر چپ همپوشانی دارد، یک متخصص یک در مقابل یک در سمت راست با یک دفاع راست که برای تبدیل شدن به یک محور کاذب یا داخلی، دفاع میانی که کار را از سمت راست شروع میکند. مدافع و مهاجمی که می تواند از طریق حرکت و اشغال فضای خود بار اضافی ایجاد کند. اما مهمتر از آن، دو محور گرانیت ژاکا - توماس پارتی دقیقاً همان کاری است که پشت سر هم فرنکی دی یونگ / نیکو گونزالس - سرجیو بوسکتس می توانند بهترین نتیجه را از دو مورد اول بگیرند و به آرامی دومی را حذف کنند. بیایید ساختار آنها را در زیر ببینیم.
در این سکانس به ژاکا، پارتی و تاکهیرو تومیاسو، مدافع راست آرسنال توجه داریم. به چرخش در وسط زمین که در مرحله اول بازی ساخت آنها رخ می دهد توجه کنید. اگر توپ به سمت چپ بازگردانده شود، ژاکا در موقعیت LCB قرار می گیرد تا خط دوم وستهم یونایتد را مجبور به واکنش کند. اگر این کار را نکنند، آرسنال 3 بر 2 در خط اول برتری عددی خواهد داشت. در همان زمان، Tomiyasu برای حفظ اضافه بار مرکزی و حفظ فشردگی، در کنار Partey به سمت بالا حرکت می کند.
با این حال، اگر توپ به سمت راست بازیافت شود، ژاکا در کنار پارتی برای همان اضافه بار و فشردگی به سمت بالا فشار میآورد، در حالی که این تومیاسو است که عمیقتر میرود و یک 3v2 ایجاد میکند و مانوئل لانزینی را مجبور میکند تا برای فشار وارد کردن بر او به بیرون برود. آرسنال این کار را برای اطمینان از برتری در مرحله اول انجام می دهد و در نهایت موقعیت 1-1 را برای بوکایو ساکا در جناح راست ایجاد می کند. در اینجا توالی کامل در GIF زیر آمده است.
من این را بسیار جالب دیدم زیرا شبیه کاری است که ژاوی در آخرین پیروزی خود بر روخی بلانکوهای دیگو سیمئونه انجام داده بود. اگرچه بارسلونا رسماً از دابل پیوت در آن بازی استفاده نکرد، ساختار همچنان همان چیزی است که در بالا مشاهده می کنید. به جای سه گانه ژاکا، پارتی، تومیاسو، فرنکی، بوسکتس و دنی آلوز را داریم که همان نقش ها را ایفا می کنند.
در مالکیت توپ، دی یونگ از پست هافبک خود به سمت LCB عقب آمد و آلوز را وادار کرد تا در موقعیت محوری کاذب در کنار بوسکتس قرار بگیرد. باز هم، این نه تنها بار اضافی را حفظ می کند، بلکه مانع از دست دادن فشردگی بارسلونا در میانه می شود. در عین حال، از آنجایی که بوسکتس یک محور ثابت با پوشش اضافه شده دفاع راست وارونه است، دی یونگ می تواند از عمق شروع کند اما همچنان در صورت نیاز با توپ به سمت بالا حرکت کند.
باز هم، هدف هنوز بسیار واضح است - توپ را به متخصص 1v1 در سمت راست برسانید. برای آرسنال، این ساکا بود در حالی که برای بارسلونا، آداما ترائوره. این استراتژی بسیار خوب جواب داد و بارسلونا در نیمه اول بازی نه تنها اتلتیکو مادرید را کنترل کرد، بلکه بر آن مسلط شد.
در نقش شماره 8 سنتی،مرد هلندی اغلب از نمیتوانست خودش را نشان دهد، زیرا آزادی دریافت مستقیم از خط عقب (یا وارد کردن مستقیم به آن) و حمل توپ را از طریق دویدنهای پیشروی بینظیرش را نداشت. اگر او به عنوان تک محور مستقر می شد، همین اتفاق می افتاد زیرا شماره 6 بارسلونا از آن نوع آزادی حرکت برخوردار نیست. با این حال، دابل پیوت می تواند به او این امکان را بدهد در حالی که دفاع راست معکوس اطمینان حاصل می کند که تأثیر منفی بر بوسکتس نیز نخواهد داشت.
مزایای واضحی از آن در مواجهه با فشار زیاد نیز وجود دارد. با دو محور، بارگذاری بیش از حد وسط آسان تر است و همچنین اطمینان حاصل می شود که گزینه های کوتاه و بلند برای فرار از فشار وجود دارد.
این دوباره طرحی از آرسنال است که بارسلونا می تواند با پروفایل بازیکنان خود تقلید کند. با یک دروازه بان عالی که بازی با پای خوب دارد، می توان از طریق پاسهایی کوتاه از پرس فرار کرد. دو محور به حفظ برتری عددی در مناطق عمیقتر کمک میکند، در حالی که دو پروفایل نفوذی در خارج، یک خروجی توپ بلند را نیز ارائه میدهند. البته اگر ژاوی به سمت چپ وینگر کاذب به شکل گاوی برود، جوردی آلبا در کنار ترائوره در سمت راستوینگرهای کنار خط می شود.
نقش هافبک سوم و مهاجم مشابه است. آنها بین خطوط فعال هستند، ساختار حریف را به هم ریخته و موقعیت های مساعدی را برای خروجی های جناح ایجاد می کنند. در مثال بالا، وینگرها با موفقیت در برابر مارکهای خود ایزوله شده اند.
این سناریوها به تیم انعطافپذیری رویکرد میدهند، به این معنی که بسته به موقعیت، حریف یا فقط پروفایلهای موجود در آن زمان، میتوانند کوتاه یا طولانی شوند. اما دابل پیوت در موقعیتهای انتقالی نیز میتواند بسیار مفید باشد. با دو گزینه بسیار مقاوم در برابر فشار که نقشهای مرکزی را اشغال میکنند و یکی که آزادی دویدن به جلو با توپ را دارد، امکان ایجاد سکانسهای جالب را فراهم میکند.
راهی که آرسنال تنها با استفاده از دابل پیوت خود از منچستر سیتی عبور کرد، اساساً فکر میکنم بارسلونا چگونه میتواند در صورتی که مسیر مشابهی را طی کند، عمل کند. هم فرنکی و هم نیکو این توانایی را دارند که نقش ژاکا را منعکس کنند، در حالی که ظاهرسازی های بوسکتس همچنان مدافعان را اشتباه می فرستد، همان طور که پارتی در ویدیوی بالا خود را از جریان خارج میکند. حمل توپ تخصص دی یونگ است و اگر مجوز این کار را از یک پست میانی عمیق تر به او داده شود، شکوفا خواهد شد.
این پتانسیل انتقالی فوقالعاده بارسلونا را باز میکند، به خصوص با نمایهای از نوع ساکا در سمت راست (ترائوره) و بازیکنانی که در فران تورس و آنسو فاتی به طور تهاجمی به محوطه جریمه حمله میکنند. اما چیزی فراتر از این است. ما قبلاً به اضافه بار در برابر تیمی با پرس بالا اشاره کرده ایم و همین امر در مورد مراحل ثابت مالکیت توپ در یک سوم میانی زمین نیز صادق است.
آرسنال، بهویژه، از دو ژاکا/پارتی برای بارگذاری بیش از حد خط میانی استفاده میکند، و آن را با یک مهاجم در حالاضافهشدن به خط هافبک در الکساندر لاکازت و فردی مانند مارتین اودگارد به عنوان هافبک سوم بین خطوط ترکیب میکند. این به شما یک مربع در وسط با گزینه ای می دهد که سپس دونده ها را به فضای پشت مدافعان میفرستد . مثال دیگری در زیر.
این نیز یک سلاح انتقالی خوب است اگر مالکیت دوباره به دست بیاید و به سرعت بازپسگیری شود. بارسلونا سرعت پاسهای خود را زیر نظر ژاوی افزایش داده است و با یک هافبک فنی ماهر که میتواند در فضاهای تنگ و تحت فشار سنگین عمل کند، اضافه بارهای مرکزی میتواند سلاح قدرتمندی باشد.
همین امر را می توان برای یک دیدگاه تدافعی تر نیز گفت. نگه داشتن توپ تحت فشار در یک واحد جمع و جور با بازیکنان نزدیک به یکدیگر بسیار آسان تر است. قانون اساسی که باید رعایت کنید این است: آیا هم تیمی شما زمان و فضای زیادی روی توپ دارد؟ اگر پاسخ مثبت است، از او دور شوید. اگر پاسخ منفی است، نزدیک تر شوید. دو محور رسیدن به آن را آسان تر می کند.
اما ما قبلاً مزایای دفاعی یک سیستم مشابه را، چه در داخل و چه خارج از آن، دیدهایم. دفاع بارسلونا برای مدت طولانی بسیار افتضاح بوده است. با این حال، دو محور می تواند آن را نیز حل کند. بیایید ابتدا به آرسنال نگاه کنیم.
اینگونه است که توپچی ها معمولاً در مرحله مالکیت ثابت در یک سوم پایانی بازی می کنند. این به طرز جالبی شبیه کاری است که بارسلونا می تواند انجام دهد. دفاع چپ واید است، وینگر چپ به داخل میزند، مهاجم برای اضافه بار دریفت می کند، هافبک سوم به محوطه جریمه حمله می کند و وینگر راست عرض را نگه می دارد و سپس به محوطه نیز حمله می کند.
دابل پیوت ژاکا و پارتی توسط تومیاسو، دفاع راست میپیوندد و با هم یک شبکه ایمنی خوب در پشت ساختار حمله تشکیل میدهند. البته آرسنال همانطور که باید از آنها برای اهداف تهاجمی استفاده می کند و می کند. در صورت لزوم، تومیاسو می تواند به بیرون دریفت کند، ژاکا می تواند به جلو حرکت کند و پارتی پاسور ماجراجوتر با یک شوت از راه دور خوب است، اگر بلوک عمقی شکسته نشود.
بارسلونا در برابر اتلتیکو مادرید چنین کاری انجام داده است. دابل پیوت به پرسینگ آنها کمک زیادی کرد و در عین حال یک تور ایمنی مشابه را نیز در اختیار داشت. جالب اینجاست که این آلوز بود که پشت سر بوسکتس به دی یونگ پیوست، اما این فرض یکسان است.
با اجازه دادن به بوسکتس برای اینکه بالاتر بماند، فضایی را که او باید هنگام فشار آوردن بپوشاند محدود می کنید. این بسیار مهم است زیرا او در تشخیص اینکه چه زمانی و چه کسی را پرس کند بسیار خوب است، اما اگر از او بخواهید که فضای زیادی را بپوشاند، پاهای لازم برای اجرای آن را ندارد. این برای هر کسی صادق است. حتی پارتی هم در همین رابطه برای آرسنال مشکل دارد اگر توپچی ها فشردگی خود را از دست بدهند. دویدن در اینجا کمک خواهد کرد، اما هیچ سطحی از آمادگی بدنی نمی تواند این کمبود را بپوشاند.
یکی دیگر از کارهایی که این سیستم انجام می دهد این است که در صورت دور زدن بوسکتس، شبکه ایمنی را فراهم می کند. من به طور کلی او را در یک ساختار سنگین یارگیری دوست ندارم زیرا وقتی نمی تواند حریف خود را پیشی بگیرد یا یک قدم جلوتر از او بماند در یک دوئل مستقیم 1v1 به راحتی می چرخد و دور می زند. اما به طور کلی، با اطمینان از فشردگی هافبک، فضایی را که او باید در آن دفاع کند، محدود می کنید. اینگونه است که با استقرار او در یک سیستم خوب، کمبودهای او را پنهان می کنید.
در نهایت، با داشتن دی یونگ و آلوز پشت سر او، از مزایای حضور بوسکتس در جایگاه بالاتری برخوردار می شوید. اما همیشه اینطور نخواهد بود. اگر ژاوی در آینده به جای معکوس کردن دفاع راست خود از دابل پیوت طبیعی استفاده کند، بوسکتس در مالکیت توپ بسیار عمیق تر خواهد بود. اما با حفظ جنبه دفاعی، این فشردگی و پوشاندن فضای کمتر دقیقاً راهی است که شما انتقالات دفاعی بارسلونا را نیز بهبود می بخشید.
در این سکانس، آلوز را در حال حرکت رو به جلو می بینیم و در نتیجه بوسکتس و دی یونگ به عنوان پوشش عمیق تر عقب میمانند. با فشردگی ، بارسلونا می تواند به راحتی به محض اینکه اتلتی تلاش می کند به دنبال یک توپ از دست رفته برود، روی توپ فرو بیاید. اینگونه است که به طور موثر فشار می آورید. شما این کار را با محدود کردن فضایی که باید بپوشانید انجام می دهید - این یک تلاش جمعی بیش از هر چیز دیگری است.
اظهارات پایانی
بارسلونا و تغییر اغلب دو اصطلاح بسیار دور هستند. اما با توجه به مشخصات و نیازهای تیم در حال حاضر، استقرار دابل پیوت به طور بالقوه می تواند بسیار سودمند باشد، حداقل کوتاه مدت. تصادفی نیست که این ساختار توسط چندین تیم خوب اروپایی استفاده می شود. بازی موقعیتی به ساختار 4-3-3 محدود نمی شود، حتی اگر این سیستم به خوبی به مثلث ها کمک کند.
تغییراتی از همان 4-3-3، 3-4-3 یا 3-2-5 همگی گزینه های مناسبی برای ژاوی هستند که می توانند آنها را آزمایش کند، در حالی که همچنان به فلسفه بارسلونا وفادار می ماند. بیایید ببینیم استاد بعدا چه می کند، اما طرح آرسنال پتانسیل واقعی را نشان می دهد.
منبع:https://barcafutbol.substack.com/p/i...