هرکی جوونیش رفته گوش کنه...
هر زمانی خاطرم آید عهد جوونی
از دو چشمم میچکه بر رخ قطرهی خونی
یادم آید چهرهی صاف و گونهی سرخم
اما اکنون زان همه خوبی نیست یه نشونی
کو نشاط عهد شباب تا بنوشم بادهی ناب
اما افسوس آرزوهام گشته اکنون نقش بر آب
بر سرم از جور زمان مونده بر جا موی سپید
مونده بر لوح دلم نقطه های یاس و امید
ای جوونی رفتی و بردی شور و نشاطم ای دریغ
من به یادت میکشم هر دم از ته دل آهی عمیق
کاشکی میشد یک دفعه دیگه با تو بشم من روبرو
شرح حال پیری و سستی با تو بگویم مو به مو
بارالها گرفتهای از من چرا
در جوونی هر آنچه بنمودی عطا
گر گرفتی نشاط و شور و حال من
ناگریزم سپاس تو آرم به جا
با وجودی که اون جوونی غیر ناکامی نبود
اون جوونی که با مشقت طی شود آخر چه سود
غیر محنت نشد نصیبم این دو روز زندگی
پیش یزدان خود کشیدم خجلت و شرمندگی