روز جمعه 15 بهمن، تیم های استقلال و هوادار در دیدار معوقه هفته شانزدهم به مصاف هم رفتند و این بازی با نتیجه 2-1 به سود استقلال به پایان رسید. یکی از حواشی اصلی این دیدار مربوط به کنفرانس خبری سرمربی استقلال بود.
به گزارش طرفداری، دراگان اسکوچیچ در بازی آخر تیم ملی در حالی که مدافع اصلی میانی خود یعنی شجاع خلیل زاده را در اختیار نداشت، امید نورافکن را در پست دفاع میانی بازی داد و نیمکت نشینی سیاوش یزدانی انتقادات زیادی را به همراه داشت. در همین راستا، فرهاد مجیدی در کنفرانس خبری پس از بازی استقلال با هوادار با بکار بردن جمله هایی نظیر "بهترین دفاع وسط لیگ را دارید و بازی نمیدهید. شما انگیزه را در تیم من کشتهاید." و "بازیکن مثل دسته گل تحویل تیم ملی داده ام و ببینید با چه وضعیت عصبی او را برگرداندند." بطور مستقیم دراگان اسکوچیچ، سرمربی تیم ملی ایران را مسئول نمایش نه چندان خوب و بی انگیزه سیاوش یزدانی که با اشتباه در جایگیری هنگام گل هوادار و همچنین اخراج این بازیکن در دقایق پایانی بازی همراه بود، دانست. از نظر نگارنده مقاله، شرایط پیش آمده ریشه در تئوریهای انگیزشی دارد که در ادامه به آن پرداخته میشود.
به طور کلی، دو دسته نظریه انگیزشی وجود دارد: نظریه های انگیزشی محتوایی (Content theories of motivation) و نظریه های انگیزشی فرآیندی .(Process theory of motivation) نظریههای محتوایی به شناسایی عواملی که بر انگیزه اثر میگذارند، میپردازند و نظریه های فرآیندی بر فرآیندهایی تمرکز می کنند که طی آنها عوامل مختلف بر انگیزه افراد تاثیر میگذارند. یکی از مهم ترین نظریه های فرآیندی، نظریه انتظار وروم (Vroom's Expectancy Theory) است که برای اولین بار توسط ویکتور وروم (Victor Vroom) استاد مدرسه کسب و کار ییل در آمریکا (Yale Business School) مطرح میگردد. وروم در این نظریه، فرآیندی را شناسایی مینماید که از طریق آن، سه مولفه انتظار (Expectancy)، ابزار (Instrumentality) و ارزش (Valence) برروی انگیزه افراد تاثیر می گذارند.
اولین مولفه، یعنی انتظار به این می پردازد هدفی که یک فرد برای خود تعیین میکند، چقدر دور از دسترس یا برعکس، چقدر قابل دسترس است. اگر این هدف دور از دسترس باشد، قطعا انگیزه فرد کاهش مییابد و اگر در دسترس باشد و فرد با تلاش بتواند به آن برسد، قطعا انگیزه اش افزایش پیدا می کند. اما این مولفه به تنهایی در افزایش انگیزه کافی نیست.
در مولفه بعدی یعنی ابزار، باید به این سوال پاسخ داد که اگر فرض کنیم مولفه اول یعنی انتظار، محقق شد و فرد به هدف خود رسید، آیا حتما به نتیجه مطلوب هم خواهد رسید؟ بگذارید با یک مثال این مسئله را برایتان روشن کنم، فرض کنید در ابتدای لیگ بیست و یکم هستیم و سیاوش یزدانی که مدافعی بسیار با پتانسیلی است، تصمیم میگیرد تا بهترین مدافع لیگ در نیم فصل اول شود، چون این هدف برای او که مدافعی توانمند است، قابل دسترس میباشد، باعث میشود تا انگیزه بگیرد و تمام تلاش خود بکار ببندد تا درنهایت، به هدفی که دارد برسد و بهترین مدافع نیم فصل اول شود. اما آیا رسیدن به این هدف باعث میشود تا یزدانی به هدف بالاتری مثل بازی کردن برای تیم ملی ایران برسد؟ چیزی که در عمل دیدیم دراگان اسکوچیچ سرمربی تیم ملی کشورمان در ترکیب اولیه بازی تشریفاتی ایران و امارات از امید نورافکن (مدافع چپ تخصصی) بجای سیاوش یزدانی در پست دفاع مرکزی استفاده کرد. قطعا این رویه اسکوچیچ، این سیگنال را به یزدانی میدهد که هرچقدر هم عملکردش عالی باشد، بازیکنان دیگر نسبت به او ارجح تر هستند و این مسئله او را بی انگیزه خواهد کرد و این بی انگیزگی خیلی زود خود را در نمایش بسیار عصبی و پراشتباه او در بازی استقلال با هوادار نشان داد که اگر سهل انگاری داور نبود، استقلال نتیجه برد را با مساوی عوض میکرد.
البته این مسئله اولین بار نیست که در فوتبال کشورمان اتفاق می افتد و آن را بارها دیده ایم. بطور مثال، زمانی که سجاد شهباززاده در لیگ بیستم با زدن ۲۱ گل و ثبت آماری فوق العاده تنها یک بار آن هم به دلیل کرونا گرفتن مهدی قائدی به تیم ملی دعوت می شود، در حالی کاوه رضایی با اینکه بیش از یکسال است گلی به ثمر نرسانده پای ثابت اردوهای تیم ملی است و این دعوتها خود را به این صورت نشان میدهد که شهباززاده در لیگ بیست و یکم دچار بی انگیزگی شود و در طی این فصل، پس از گذشت ۱۶ بازی تنها ۲ بار بتواند دروازه حریفانش را باز کند و آمار نسبتا ضعیفی را از خود از نظر گلزنی بجای بگذارد. البته در فوتبال ایران، این اتفاق حتی برای خارجیها هم اتفاق میافتد و تنها به دعوت نشدن به تیم ملی ختم نمیشود و نمونه بارز آن عدم تحویل کفش طلای لیگ نوزدهم به شیخ دیاباته بود که تاثیر زیادی در بی انگیزه کردن او و عملکرد ضعیفش در فصل دوم حضورش در استقلال داشت. بطور خلاصه، همانطور که در بالا اشاره شد، اگر فردی درصورت عملکرد عالی به نتیجه ای که میخواهد نرسد، انگیزه اش کاهش مییابد.
البته لازم به ذکر است که انگیزه در دو مولفه قبلی یعنی انتظار و ابزار خلاصه نمی شود، بلکه مولفه سومی تحت عنوان ارزش وجود دارد و به این اشاره میکند ارزشی که افراد برروی دستاوردهایی که دارند میگذارند، بسیار در انگیزش آنها مهم است. در چنین حالتی، بازیکنانی مثل یزدانی، شهباززاده، سیامک نعمتی و... با اینکه عملکرد فوق العاده ای دارند اما در تیم ملی به کار گرفته نمی شوند، بایستی با ارزشگذاری ذهنی بالا بر روی دستاوردهای فعلیشان مثل بازی کردن در تیم های پرافتخار و پرطرفداری مثل پرسپولیس، استقلال و سپاهان و... انگیزه خود را بالا نگه دارند و مترصد آن باشند تا شرایط در آینده ای نه چندان دور برای آنها به گونه ای دیگر رقم بخورد. نمونه بارز این مسئله در خصوص سیدمهدی رحمتی اتفاق افتاد که او باتوجه به اینکه در اوج آمادگی بود توسط کارلوس کیروش به تیم ملی دعوت نشد و اعلام کرد که "تیم ملی من استقلال است" و با همچین ذهنیتی و ارزش نهادن به پوشیدن پیراهن استقلال توانست سطح انگیزش خود را بالا نگه دارد و به عملکرد فوق العاده خود تداوم بخشد.
همچنین، در چنین شرایطی نباید از نقش مربیان و مدیرعاملان تیم ها در بالا نگه داشتن سطح انگیزش بازیکنان غافل شد که فرهاد مجیدی این نقش را در کنفرانس خبری پس از بازی استقلال-هوادار با دفاع از عملکرد یزدانی و انتقاد از اسکوچیچ به درستی ایفا کرد.