سکوت می کنم آسان میان همهمه ای
که در خیال منی و برای من همه ای
پناه من شده تنها حریم بغض اما
شکسته بغض مرا بیت ناب دکلمه ای
کجاست ماه من ای آسمان بگو حرفی
به گوش من برسان واژه ای و زمزمه ای
نه، کوچه تاب ندارد منِ بدون تو را
گذاشت کوچه برایم شبانه محکمه ای
چنان غریب شکستم که خانه هم گریید
گرفته خانه ما را دوباره واهمه ای
تو آن نهایت فریادِ من میان سکوت
تو آن سکوت پریشان میان همهمه ای
پاییز 1400