تالار مشاهیر فدراسیون فوتبال ایتالیا در جنوب شرقی فلورانس میزبان جشن سالانه تجلیل از اسطورههای تاریخی کالچیو است. شش چهره برجسته فوتبال ایتالیا شانه به شانه ایستادهاند برای گرفتن عکسهای یادگاری، آدریانو گالیانی پیر لوئجی کولینا، آریگو ساچی و در انتها میشل پلاتینی بزرگ هر چهار نفر لبخند بر لب دارند کولینا و گالیانی در این میان در حال خوشوبش هستند اما نگاهها آن میان خزیده روی دو نفر … دو نفری که حتی نیم نگاهی نمیاندازند به هم، با آن لبخندهای الکی که هیچ نشانی از صمیمیت و دوستی ندارد … مارچلو لیپی و روبرتو باجو ….
دو تا از بزرگترین مربیان و بازیکنان فوتبال ایتالیا، سالهاست دشمنی نفرتانگیزی با هم دارند. این دشمنی پا را از دایره رقابتهای معمولی که گاه بین مربیان و بازیکنان ایجاد میشود فراتر میگذارد و کاملا شخصی است. اما ریشه این دشمنی از کجاست؟ برای پیدا کردن جواب ما باید به تابستان ۱۹۹۴ و تاریکترین روزهای باجو بازگردیم.
این دشمنی البته از آن تابستان شروع نشد اما در تورین بود که آنها برای اولینبار با هم آشنا شدند. روبرتو باجو تمام تابستان در فشار لهکننده رسانههای ایتالیا به خاطر از دست دادن آن پنالتی لعنتی در فینال جام جهانی دست و پا زده بود. باجو در مورد وقایع آن تابستان زجرآور میگوید: «آنها یک قربانی می خواستند و من را انتخاب کردند.»
رسانههای ایتالیایی ظاهرا همگی این حقیقت را فراموش کرده بودند که این باجو بود که یکتنه ایتالیای نه چندان قدرتمند آن سالها را به فینال مسابقات رسانده بود . حضور باجو بزرگترین نمایش ممکن یک بازیکن در جام جهانی پس از درخشش هشت سال پیش مارادونا برای آرژانتین بود.
مارچلو لیپپی همان تابستان از ناپولی آمده بود. جیووانی تراپاتونی سرمربی بانوی پیر در دومین حضورش در یووه مقهور موفقیت ترمیناتور گونه کاپلوی میلان شده بود و آن موفقیت گذشته را نداشت و پس از سه سال لیپی جانشیناش شده بود. لیپی قول داده بود وابستگی یووه به باجو را پیش از فصل کاهش دهد.
باجو تلاش کرد تا پس از آن کابوس وحشتناک ـ از دست دادن پنالتی مقابل برزیل ـ خود را بازیابی کند اما در جریان یک ضربه آزاد مصدوم شد و بخش زیادی از فصل را از دست داد. لیپی نگرانی زیادی نداشت. غیبت باجو باعث شد جوانکی با موهای بلند به نام دل پیرو موقعیت جدید را با تمام وجود قدر بداند، حسابی بدرخشد و موقعیت ویژهای در ترکیب یووه به دست آورد. او در سالهای آتی نقش مهمی در قهرمانیهای یووه در سری آ بازی کرد و خیلی زود با شکست پارما در فینال جام حذفی ـ پیش از شکست از آنها در فینال اروپا ـ شادی را برای یووه به ارمغان آورد …
باجو دوباره کارش را از سر گرفت، و در پایان فصل به آرامی چیزی نزدیک به بهترین فرم خود را به دست آورد. او یک ضربه آزاد خیرهکننده به بوروسیا دورتموند در نیمهنهایی جام یوفا ـ و شاید بهتریناش ـ زد و در دیدار با پارما نزدیکترین حریف یوونتوس مقدمات قهرمانی یووه را فراهم آورد.
مصدومیتهای فراوان باجو بهانهای شده بود در دستان لیپی. درخشش خیرهکننده دل پیرو در غیبت باجو نه تنها لیپی بلکه هئیت مدیره یووه را به این باور رسانده بود که آنها بدون باجو هم میتوانند موفق باشند.
در پایان فصل به باجو گفته شد که او دیگر نمیتواند در ترکیب اولیه بازی کند و با افزایش بدهیهای باشگاه، اگر بخواهد در تیم بماند باید بخشی از قراردادش را کاهش دهد. باجو با شناخت کاملی که از ارزشهای خود به عنوان یکی از بهترین بازیکنان جهان آن هم در ۲۸ سالگی داشت درخواست آنها را رد کرد و جدایی اجتنابناپذیر شد.
با وجود پیشنهاد از باشگاههای بزرگی چون رئال مادرید، منچستر یونایتد، رم و بلکبرن، او پس از اصرارهای سیلویو برلوسکونی، در ماه ژوئیه ۱۹۹۵ میلادی، قراردادی با میلان امضا کرد. با وجود خروج او از تورین، باجو هیچ مصاحبهای علیه لیپپی نداشت؛ او میدانست که جداییاش مربوط به مسائل ورزشی و اقتصادی باشگاه است. او حتی بعد از گلزنی به دورتموند، لیپی را در آغوش کشید. در طول چهار سال آینده، این دو تعامل خیلی کمی داشتند.
زمانه با باجو مهربان نبود. او با میلان به قهرمانی ایتالیا دست یافت اما مثل سال گذشته در یوونتوس او مرد اصلی تیم نبود. باجو با شماره ۱۸ روی نیمکت میلان مثل بیگانهای در لباس فانتزیستا بود. فصل بعد چیزی جز فاجعه نبود، چون ساچی پیر که پس از فاجعه پاسادنا خیلی کم او را به تیم ملی دعوت کرده بود، پس از اخراج تابارس در اواسط فصل، برای هدایت باشگاه بازگشت. باجو فصل فاجعهآمیز میلان را از کنار خط تماشا کرد. در پایان میلان یازدهم شده بود …
بخت اما با لیپی یار بود. او در سال ۱۹۹۶ لیگ قهرمانان را به مدد مثلث سرعتی دل پیرو، راوانلی و ویالی به دست آورد. دوباره قهرمان سری آ شد و برای فصل بعد هم این عنوان را حفظ کرد. همچنین در هر دو فصل به فینال لیگ قهرمانان رسید. قمار این باشگاه برای جایگزینی دل پیرو با باجو مهاجمی را معرفی کرده بود که در هر بازی در دل دفاع حریف ترس و وحشت ایجاد مینمود.
باجو در تابستان ۱۹۹۷، تصمیم گرفت که میلان را ترک کند و باز پیشنهادات خود را از باشگاههای بزرگ خارج از کشور رد کرد. یکبار دیگر، فرگوسن به دنبال جایگزینی اریک کانتونا، تماس گرفت و باز باجو پیشنهادش را رد کرد. بارسلونا نیز مذاکراتی انجام داد که به طور مشابه رد شد.
باجو که احتمالا بیش از هر بازیکن دیگر ایتالیایی با پیراهن لاجوردی تعریف شده بود، میدانست که ترک ایتالیا میتواند پایانبخش رویاهایش در تیم ملی باشد. او بیش از هر چیزی خواستار حضور در فرانسه برای بازیابی غرور و اعتبارش بود، بنابراین در ایتالیا ماند.
پس از آنکه کارلو آنچلوتی مانع حضورش در پارما شد ـ حرکتی که او بعدا از آن پشیمان شد ـ روبی تصمیم گرفت به بولونیا بپیوندد. با ظاهری جدید با سری تراشیده، رها از تاکتیکهای محدودکننده با ۲۲ گل در ۳۰ بازی، سری آ را به چالش کشید و همزمان به تیم ملی ایتالیا برای جام جهانی ۹۸ دعوت شد.
پس از حضور در فرانسه که او جایگاه خود به عنوان یک قهرمان مردمی را به دست آورده بود، قراردادی دوساله با اینتر را امضا کرد. او در ۳۱ سالگی میدانست که این آخرین حضورش در یک باشگاه بزرگ خواهد بود. فصل گذشته، اینتر جام قهرمانی را به یوونتوس لیپپی باخته بود و ماسیمیو موراتی چشم به ترکیب رویایی رونالدو و باجو داشت …