اختصاصی طرفداری- کمتر از چهل و هشت ساعت پرونده سوپرلیگ اروپا، رخدادی که قرار بود نظم نوینی به جهان فوتبال ببخشد با واکنش گسترده طرفداران، منتقدین و البته سیاست مداران حداقل برای این تابستان بسته شد. یوفا و فیفا چنانچه انتظار می رفت نسبت به این حرکت انقلابی واکنشی در خور نشان دادند. رویایی که به باور بسیاری از منتقدینش کابوسی برای تیم های ضعیف و کوچک بود و با آرمان های عادلانه فوتبال هم خوانی نداشت سرآخر با مداخله مستقیم بوریس جانسون و عقب نشینی نیمی از دوازده تیم کان لم یکن تلقی شد تا پرچم سرخِ عدالتِ خواهی دلواپسان فوتبالی در دستان توانمند دولت فخیمه بریتانیا به اهتزاز در بیاید. این یادداشت با پذیرش وجود نواقصی ساختاری در پیشنهاد فلورنتینو و دوستان می کوشد تا از جنبه دیگری به مساله نگاه کند و نشان دهد ایده اصلی و مرکزی سوپر لیگ بر خلاف آنچه در پروپاگاندای هنرمندانه رسانه ای یوفا نشان داده شده است ماهیتی ضد فوتبالی ندارد و اتفاقا تلاشی است برای بهتر کردن وضع غم انگیز موجود.
فرض ما این است که نقد سوپرلیگ و واکاوی پیامدهای اجرا یا عدم اجرای آن در صحنه امروز فوتبال بیش از هر چیز نیازمند نقدی منصفانه و بر پایه "واقعیت" و پرهیز از "کلی گویی و توهم" است. چرا که ایده هایی نظیر سوپرلیگ در دنیای موازی که در آن "دست هر کودک ده ساله شهر شاخه معرفتی است" طبعا آسیبی بزرگ به مقام شامخ انسان و همه ارزش هایی است که فوتبال بر مبنای آن بنا شده است. اما پرسشی که روشن فکر امروزی باید از خود بپرسد این است که آنچه من فکر می کنم، یا آنچه من مایلم به آن فکر کنم تا چه اندازه با "واقعیت" همخوان است و دنیای واقعی تا چه اندازه شبیه رویاهای من است؟ بی تردید شکاف میان واقعیت و تخیل همیشه موجب درک ناصحیح از صورتِ مساله، کاربست روش شناسی غلط و نتیجه گیری و پیشنهادات غلط تر می شود، پیشنهاداتی که علی رغم انگیزه های مثبت و آسمانی به واسطه عدم درک درست از واقعیت های موجود، توان انطابق پذیری نداشته و در عمل به عکس خود تبدیل شده. چنانچه در همین وبسایت یک کاربر معترض به سوپرلیگ زیر پست مربوط به عذرخواهی مدیریت تیم محبوبش پرخاشگرانه می نویسد:
"بخشش تنها در صورتی ممکن است که در تابستان بعد سیصد میلیون پول برای نقل و انتقالات هزینه کنی!"
بر مبنای همین تناقضات، جانِ کلام این یادداشت لزوم پرهیز از سانتی مانتالیسم مهوع رایج در فضای مجازی، تقبیح گرایش به ایستادن در میان اکثریت و دریافت تایید عامه است، چرا که به باور ما بهبود وضع موجود بیش از هر چیز نیازمند شهامتِ مواجهه با واقعیت است.
از آنجایی که ممکن است تولید سو تفاهم کند، در اینجا مایلم مصرانه اعلام کنم که ما موافقان ایده سوپرلیگ تمایلی به پدرخوانده نامیدن فلورنتینو نداریم، باور نداریم که قرار بود مسیح را در تمثال مبارک آندره آ آنیلی ببینیم و اعتقادی نداشتیم که عصای موسی قرار است از آستین لاپورتا یا گلیزرها بیرون بیاید. این قرائت، قرائت محبوبِ شماست، شمایی که دنیا را از چارچوب سستِ ایدئولوژی می بینید و برای گرفتن نتیجه دلخواهتان از هر موضوعی نیازمند ارائه تصویری سیاه و سفید از دنیا و آدم هایش هستید. اتفاقا انگیزه ما موافقان ایده سوپرلیگ ایستادگی در مقابل راه زنانی بود که بر مسیر توسعه فوتبال چنبره زده بودند و پشت نقاب واژگان دل انگیزی نظیر عدالت، فقرا، روح، زیبایی، مردم و اشعاری از این دست توانستند مجازی را فتح کنند و در آینده نزدیک با توپی پرتر به سراغ ما می آیند تا بعد یوروی با کیفیت 24 تیمی ما را به فیض جام جهانی 48 تیمی و چمپیونز لیگ سوییسی نائل آورند. همان ها که تیغ عدالتشان میلان و اینتر را ذبح کرد، بارسلونا و رئال مادرید را بخاطر تخلفاتی قابل اغماض از نقل و انتقالات محروم کرد و در همان سال ها به پاریسی ها فرصت پرداخت چهارصد میلیون در یک تابستان داد و چشم بر سیاه بازی منچستر سیتی بست. نقد اصلی ما در واقع به همان ساختاری است که برای تعبیر رویای جام جهانی در قطر تقویم ثابت فوتبال در جهان را به هم می ریزد و آگاهانه چشم بر قتل عام کارگران آسیایی در سرزمین موعودش می ببندد.
ایده سوپرلیگ آن گونه که ما می فهمیم در واقع تلاش درستی برای دور زدن نهادهای واسطه ای نظیر فیفا و یوفا است که به واسطه فراباشگاهی بودن اتفاقا محمل مناسب تری برای زد و بند هستند حال آنکه در سوپرلیگ کلیه مسئولیت ها از برنامه ریزی، اجرا و نظارت به عهده خود تیم هاست و این ساختار مطمئنا شفافیت بیشتری نسبت به یوفایی دارد که به قول فلورنتینو ما حتی درآمد مدیران آن را نمی دانیم. این ادعا همچنین به این معنا نیست که ایده سوپرلیگ خالی از هر گونه اشکال و ایرادی است کما اینکه یکی از ایرادات ساختاری که به این پیشنهاد وارد است ساختار بسته آن است. همه می دانیم که در حالت عادی تیمی در اندازه های لچه از پس یووه بر نمی آید، ختافه عموما شانسی در برابر رئال ندارد و شفیلد یونایتد در اکثر اوقات توان رقابت با یونایتد را. اما وجه تمایز فوتبال با سایر ورزش ها که به آن عمومیت می بخشد در همین رویا پردازی آن است. اینکه شاید ویچنزا نتواند از پس یووه بر بیاد اما می تواند رویای پیروزی داشته باشد و هر چند سال هم یک بار به این رویا جامه عمل بپوشاند. در نتیجه ساختار بسته این رقابت باگ بزرگ آن است که به خوبی از طرف مغرضان شناسایی شد و بجای طرح سوال در موردش و ارائه پیشنهاد برای اصلاحش (که شیوه منتقدین است) تبدیل به پیرهن عثمان شد و کلیت ماجرا را زیر سوال برد (که پیشه مغرضین است).
ما ادعایی مبنی بر بی نقص بودن ایده سوپرلیگ نداریم کما اینکه معترفیم که بهشت نئولیبرالیستی فلو و دوستان از نظرِ ما نیز خالی از اشکال نیست اما این اشکالات کلیت ایده را زیر سوال نمی برد. به عنوان مثال نخست آنکه مشخص نیست چرا و بر چه اساسی جایگاه هیات موسسین باید برای همیشه ثابت باشد. در نتیجه بهتر بود که بسان همه لیگ های جهان سوپرلیگ نیز رقابتی می بود که در پایان هر فصل تعداد مشخصی از تیم ها به سطح پایین تر سقوط می کردند و تیم های دیگر بر اساس شایستگی به این لیگ ارتقا میافتند. یا مثلا اینطور عنوان می شد که از فصل سوم رفتار این لیگ شبیه همه لیگ هاست و سه تیم آخر سقوط کرده و سه تیم دیگر جایشان را می گیرند. همچنین حضور برخی از نام ها در میان این دوازده تیم نیز پرسش انگیز است و ما باید بدانیم که مثلا بر اساس چه متر و معیاری تاتنهام در میان تیم های نخبه اروپایی دسته بندی شده و آژاکس نه و شاید اگر این چند نقص کوچک با تامل بیشتری مورد واکاوی قرار می گرفت این ایده درست که در نفس خود تلاشی است برای دور زدن واسطه ای بنام یوفا، آنچنان که رفت توسط روشن ضمیرانِ خوش مغزی نظیر گری نویل و پاتریس اورا مورد هجمه قرار نمی گرفت و در انظار عمومی تبدیل به پروژه مرگ فوتبال نمی شد.
همچنین از مدیران بالاترین سطوح اقتصادی و ورزشی دنیا این انتظار می رفت که با درک موقعیت و اهمیت فضای مجازی نسبت به معرفی و توجیه هواداران، پیشکسوتان، مربیان و تاثیرگذاران فضای مجازی از مدت ها قبل دست به کار می شدند و با حضور گسترده در رسانه ها به تبیین جنبه های مختلف، ضرورت و اصلاحات احتمالی این ایده خام می پرداختند. اعلام تاسیس این لیگ در حالیکه هنوز فهرست پانزده تیم ثابت آن مشخص نشده بود آن هم با این حد از شتاب زدگی اشتباه استراتژیک موسسین این تورنمنت بود که باعث شد جناح رقیب با آگاهی کامل از قوانین حاکم در فضای مجازی این طور نشان دهد که سوپرلیگ آرمان شهر سوسیالیستی امروز فوتبال را بدل به ویرانه ای نئولیبرال می کند که در آن فقط کارتل ها و سناتورهای آمریکایی حق تماشای بازی ها را دارند. همین حضور حداقلی موسسین در فضای مجازی و رسانه ها و انتقال ناقص پیام به گروه دوم این فرصت را داد تا با رسم طرح مار برای خیل بی خبرانِ احساساتی، نقض این تورنمنت را پیروزی حق علیه باطل و فتح الفتوح مردمِ فقیر و زحمت کش بر ثروتمندان زورگو بدانند، مردمی که امروز قهرمانِ آنها "مردِ خوب" این روزهای فوتبال آقای ناصر الخلیفی عزیز شده است.
علی رغم همه آنچه گفته شد اما سیرک مسخره سفرین و بوریس حاوی درس هایی بود که می تواند زیردستی اقدامات بعدی باشد. گردشی در فوروم های هواداری دنیا به خوبی نشان از رشد و بلوغ فکری در میان هوادارن فوتبالی دارد. طرفداران با درک خطر فزاینده استانداردهای دوگانه یوفا فهمیدند که دامن زدن بر رقابت های درون زمین در مسائل کلانی نظیر سوپرلیگ بی فایده است. تحسین چندباره شجاعت فلورنتینو و آنیلی در گعده های فوتبالی رقبا به خوبی حاکی از این است که نشت کرونایی گاز و نفت در فضای فوتبال اروپا هنوز بویایی طرفداران واقع بین فوتبال را از بین نبرده و این خیل بی شمار و کم سر و صدا کماکان توانایی تمیز سره از ناسره را دارند. همچنین حرکتی که با برخورد امنیتی نهادهای سیاسی به گاز انبری ترین شکل ممکن چهل و هشت ساعته جمع شد تمرین خوبی برای فرداهاست. چه شورش امروز پیرمرد درس بزرگی برای همه جوانترهاست و کسی چه می داند شاید کلیدی که امروز داروغه های کرواتی از پرز دزدیدند فردا روز توی انگشت های آندره آ توی قفل بچرخد. روزی که اتحاد بیشتر طرفداران "واقع گرای" فوتبال که بجای سیر در دنیایی موازی روی آسفالت واقعیت قدم می زنند عرصه را بر زامبی های بی شمار مجازی تنگ کرده و درک درست آنها از خطر وضع موجود به فرصت طلبان فرصت بازی کردن با احساسات عمومی را ندهد. روزی که رسیدن سهم کسانی است که صد سال دویده اند روزی که نیمه نهایی مهم ترین رقابت اروپایی به جای نفت و گاز بوی واقعی فوتبال بدهد.
عنوان یادداشت برگرفته از کتابی با همین نام است که شرح زندگی و خاطرات لوئیس بونوئل است.