از دوران قدیم تا به امروز همیشه شخصیت ها تاریخی که با افسانه ترکیب شدن برای مردم جذاب تر و محبوب تر بود، به طور معمول هر چقدر این شخصیت ها جذابت بیشتری داشته باشند در میان مردم بیشتر از آنها یاد میشود، به طور مثال (شاه آرتور) مدت بسیاری است که از تاریخ که برای زندگی شاه آرتور گفته شده است گذشته است و آنقدر تغییر کرده است که به سختی می شود آرتور واقعی را شناخت، ولی باز هم در ذهن مردم به خوبی ماندگار شده است. پژوهشگران به دفعات پیرامون شخصیت شاه آرتور تحقیق کردن و نتیجه های متفاوتی به دست آوردن. اما شاه آرتور واقعی کیست، آیا اصلا چنین شخصیتی در تاریخ وجود داشته است؟
افراد و شخصیت ها تاریخی ترکیب شده با افسانه کمی هستن که مانند شاه آرتور معروف باشند چه در میان مردم و چه درمیان رسانه، شاه آرتور از شخصیت های است که در الگوهای کهن داستانی به این شخصیت ها (قهرمان محکوم به شکست) گفته می شود، چنین شخصیتی های به طور معمول با شجاعت تمام در برابر ظلم و نیروهای شیطانی وارد جنگ میشوند و حکومتی پرشکوه و قدرتمند بنا میکنند که پس از مدتی به علت ها متفاوت مانند خیانت افراد نزدیکش ضعیف می شود و از بین میرود، داستان شاه آرتور بارها بیان شده است و باز هم قرار است بیان شود و هربار که این داستان شرح داده شده کمی تغییر کرده است، اما شاه آرتور واقعی کیست؟ آیا افسانه شاه آرتور بر پایه شخصیت واقعی درست شده است یا به کل تمام داستان شاه آرتور تخیل و افسانه است؟
شاه آرتور به عنوان یک شخصیت ادبی و افسانه ای به خوبی معرفی شده است و راه خود در میان مردم رو باز کرده است و عناصر داستانی شاه آرتور مانند شمشیر در سنگ، میزگرد تا جستجو جام مقدس به خوبی در فرهنگ غربی ریشه کرده است. شاه آرتور به راحتی از دنیا ادبی وارد فرهنگ عامه مردم و رسانه شده است، بدون آن که توجه خاصی به تخیل یا واقعیت شود. اما شاه آرتور به عنوان یک شخصیت تاریخی مورد اختلاف است، زیرا هیچ سند و مدرک معتبری برای ثابت کردن وجود آرتور در تاریخ وجود ندارد، بعضی از افراد دانشگاهی اعتقاد دارن شخصیت شجاع و موفق در دوران پسا رومی زندگی می کرده است، البته بر سر هویت این شخصیت با یکدیگر توافق ندارن.
در کل به دوران پس از حکومت روم به عنوان (عصر تاریک بریتانیا) نام میبرن، تاریخ این دوران ترکیب شده با افسانه است، این دوران شخصیت های افسانه ای بسیاری دارد، این شخصیت ها آنقدر تغییر که بسیار سخت است که منبع اصلی داستان این شخصیت ها رو تشخیص داد. به طور مثال شخصیت (مکسن لدیگ) قهرمان کتاب حماسه ولزی به نام(مبینو گیون) که مقدار کمی به امپراطور روم در قرن چهارم (ماگنوس ماکسیموس شباهت) شباهت دارد
شاید بشود گفت بزرگترین مشکل داستان های قرن پنجم و ششم میلادی برای تایید اعتبارشان از نظر تاریخی نبود منابع و سند معتبر برای تایید این داستان ها است. منابع موجود از آن دوران نوشته های مذهبی(گیلداس و بد) هست و مطالب افسانه ای مانند (تاریخ بریتونی ها) و رویدادنامه ی ولز) ولی هیچ کدام از این منابع منبع معتبری نیستن.
شخصیت شاه آرتور در سریال Merlin ساخته شبکه BBC
وطن پرست گمراه
اولین کتابی و نوشته ای که در آن اسمی از شاه آرتور برده شده است کتاب(تاریخ پادشاهان بریتانیا) به قلم (جفری مونمات) می باشد که حوالی سال 1136 نوشته شده است، در این کتاب تاریخ پادشاهان خیلی دور بریتانیا تا قرن هفتم میلادی نوشته شده است، در بیشتر موارد به دلیل استفاده از عناصر تخیلی در کتاب مانند (غول، جادوگر و اژدها) کتاب تاریخ پادشاهان بریتانیا از نظر تاریخی جدی گرفته نمی شود، اما از نظر داستانی همین کتاب تاریخ پادشاهان بریتانیا تبدیل شد به منبع داستان شاه آرتور و شوالیه های میز گرد.
به هیچ عنوان تاریخ و پژوهشگران تاریخ با جفری مونمات مهربان نبودن و همیشه او را به عنوان کسی که ادعاهای دروغ در کتاب خود مطرح کرده است معرفی می کنند، امروزه اصلا هیچ کدام از مطالب کتاب جفری مونمات تاریخ پادشاهان بریتانیا به عنوان سند تاریخی جدی گرفته نمی شود، با تمام بدبینی ها که نسبت به کتاب تاریخ پادشاهان بریتانیا وجود دارد به تازگی تحقیق ها جدید بر روی کتاب تاریخ پادشاهان بریتانیا صورت گرفته است که تا حد کمی نگاه افراد به این کتاب رو عوض کرده است.
جفری مونمات منبع اصلی نوشته های خود را یک کتاب بسیار قدیمی معرفی کرده است ولی هیچ وقت نگفته است که این کتاب قدیمی چه نام داشته است یا چه بوده که همین پنهان کاری باعث شده است که پژوهشگران تاریخ بگویند کتاب تاریخ پادشاهان بریتانیا هیچ منبع تاریخی معتبری ندارد و همه نوشته ها تخیل خود جفری مونمات بوده است. اما به تازگی پس از یک سری تحقیق و پژوهش مشخص شده است که شاید جفری مونمات از منابع قدیمی که به قرن یکم برمیگردد برای کتاب خود استفاده کرده است.
همان داستان خاک خورده
کلید رمزگشایی از کتاب تاریخ پادشاهان بریتانیا در داستان حمله (ژولیوس سزار) به بریتانیا می باشد که در این کتاب روایت شده است، که پژوهشگران می توانند داستان اصلی حمله ژولیوس سزار را با روایتی که جفری مونمات داشته مقایسه کنند و به جواب برسند. ژولیوس سزار در سال های 54 و 55 پیش از میلاد دوبار به بریتانیا حمله کرد است که خاطرات این دو حمله را در کتاب به نام (جنگ های گالی) یاداشت کرده است. اما ما با داستان حمله دوم ژولیوس سزار کار داریم ژولیوس سزار وقتی از خاطره خود از حمله دوم به بریتانیا یاد میکند نام سه نفر را به شخصیت ها اصلی این داستان می آورد خودش به عنوان قهرمان داستان، یک پادشاه اهل بریتانیا به نام(کاسیولانوس) به عنوان شخصیت منفی داستان و یک اشراف زاده بریتانیایی به نام (ماندو براسیوس) به عنوان کسی که با رومی ها هم پیمان میشود.
حمله ژولیوس سزار به بریتانیا
جفری مونمات دوبار جنگ سال 54 پیش از میلاد رو بیان کرده است، به صورتی که انگار دو جنگ متفاوت رخ داده است و جفری مونمات نوشته است، در روایت اول جفری مونمات از جنگ سال 54 پیش از میلاد ژولیوس سزار از کاسیولانوس در نبرد(دوروبلوم) شکست میخورد و مجبور به عقب نشینی به سمت دریا میشود، اما در روایت دوم جفری مونمات شخصیت کاسیولانوس به عنوان یک شخصیت منفی معرفی شده است که در زمان حمله ژولیوس سزار درگیر نبرد با رقیب خود (اندروگوس) بوده است و به همین دلیل از ژولیوس سزار شکست میخورد و ژولیوس سزار هم با این که کاسیولانوس رو شکست میدهد از ترس اندروگوس عقب نشینی میکند.
چیزی که مشخص است این است که جفری مونمات این نبرد را از جانب دو راوی یا منبع متفاوت روایت کرده است، مشخص است که در روایت اول که کاسیولانوس را به عنوان یک قهرمان معرفی کرده است منبع روایتش یکی از طرفداران کاسیولانوس بوده است ولی در روایت دوم برخلاف روایت اول است و کاسیولانوس به عنوان یک ظالم و وحشی معرفی شده است و دشمن او اندروگوس به عنوان یک فرد شجاع و قهرمان معرفی شده است بدون شک روایت دوم از یک منبع طرفدار اندروگوس گرفته شده است. به دلیل همین تفاوت و تنقاض جفری مونمات در مقدمه کتاب خود گفته است(پادشاهان اولیه محبوب قلب مردمان هستن، گو که این پادشاهان از دل کتاب ها بیرون آمده اند) به همین دلیل است که داستان های اولین پادشاهان به خوبی تا اویل قرن وسطی باقی مانده نه به این دلیل که ثبت شدن بلکه به دلیل داشتن جدابیت داستانی نسل به نسل میان مردم به صورت شفاهی روایت شد و انتقال پیداکرد.
سرقت تاریخ
جفری مونمات کتاب تاریخ پادشاهان بریتانیا را به دلیل اثبات پادشاهان بریتانیا نوشت تا ثابت کند تاریخ بریتانیا از (ساکسون ها) و (نورمن ها) که مدت ها بعد به بریتانیا آمدن بزرگتر و دارای جذابت بیشتر است، جفری مونمات برای ثابت کردن این دو مورد از منابع مختلف ناهمسان استفاده کرده هست مانند رویدادنامه، فرهنگ عامه، فهرست پادشاهان، شعرهای ادبی معروف و داستان های شفاهی، حجم بالا این منابع و هماهنگ نبودن این منابع با یک دیگر باعث شد که جفری مونمات برای نوشتن وقایع خودش دست به کار شود و ناهماهنگی ها و حفره های تاریخی را به انتخاب پرکند برای انجام این کار جفری مونمات داستان ها و شخصیت های مختلف تاریخی را جمع کرد و به سبک روایت کرد که انگار وقایع تاریخی در قرن هفتم میلادی جریان دارد.
بیشتر مطالب کتاب تاریخ پادشاهان بریتانیا از دو منبع ناهمسان گرفته شده است، منبع اول داستان های شفاهی درمورد قبلیه هایی به نام (کاتوولاونی) و (ترینووانتس) است که بر مبنای قبلیه های جنوب شرق بریتانیا در دوران انتهای عصر آهن نوشته شده است. منبع دوم بر اساس فهرست پادشاهان بریتانیا در دوران پساروم روم به بیشتر در غرب بریتانیا و به خصوص ولز می حکومت میکردن نوشته شده است، جفری مونمات این دو منبع را زیاد و کم کرده و از منابع دیگر مانند کتاب های افسانه ای مذهبی گیلداس و بد هم به نوشته های خود اضافه کرد است. در اصل کتاب تاریخ پادشاهان بریتانیا روایت گر برخورد دو قبیله بریتانیا در دوران اولین برخورد با حکومت روم را روایت میکند، اما جفری مونمات تاریخ این دو قبیله را به کل بریتانیا گسترش داده است.
زمانی که قبول کنیم این کتاب فقط یک داستان نیست بلکه داستان های مختلفی را گفته است، می توان تمامی داستان های این کتاب را شناسایی کرد و زمان اصلی آن را مشخص کرد، نکته جالب درمورد این کتاب این است که این کتاب برخلاف دیگر داستان ها که زبان فاتحان گفته می شود در این کتاب از زبان بریتانیایی ها بیان شده است. با وجود چنین کتابی می توان گفت که مردم این کشور چه برخوردی با حمله روم و فروپاشی این حکومت داشتن و اگر نوشته های جفری مونمات را نادیده بگیرم یک منبع را نادیده گرفتیم که می تواند منبعی نسبتا خوب برای تاریخ مردمان آن دوران بریتانیا باشد.
مجسمه جفری مونمات
زمان حقیقت است
اگر قصد آشنایی بهتر با شاه آرتور را داشته باشیم باید نوشته های کتاب تاریخ پادشاهان بریتانیا را به صورت بی طرف بررسی کنیم تا متوجه واقعیت ماجرا شویم، نکته جالب درمورد داستان شاه آرتور این است که همه قبول دارن که همین کتاب تاریخ پادشاهان بریتانیا جفری مونمات دلیل اصلی معروف شدن شاه آرتور می باشد ولی با این حال کمتر حاضر هستن که برای آشنای با شاه آرتور این کتاب را مورد بررسی قرار دهند. دلیل که همیشه کارشناسان تاریخ درمورد این که چرا این کتاب را جدی نمیگرن و بررسی نمیکنند این است که کتاب تاریخ پادشاهان بریتانیا بسیار آشفته است و ناهماهنگی های تاریخی بسیاری دارد و این که در این کتاب عناصر تخیلی هم به کار رفته است همین موارد باعث شده کتابی که باعث معروف شدن شاه آرتور شده است در بیشتر صدها مقاله ای که در هر سال درمورد شاه آرتور منتشر می شود در نظر گرفته نشود و به راحتی از آن عبور کنند، اما اگر قصد داریم واقعا با شاه آرتور واقعی آشنا بشیم باید همه منابع را در نظر بگیریم.
مهم ترین اصول داستان شاه آرتور مانند والدین دوستی با (مرلین) ازدواج با (گرینور) خیانت و غیبتش همه در کتاب تاریخ پادشاهان بریتانیا جفری آمده است ولی جزئیات دیگر مانند شمشیر در سنگ (لنسلات) (کملوت) و جستجو جام مقدس و حتی میزگرد شوالیه ها همه داستان های بودن که بعد به داستان شاه آرتور اضافه شده است، که البته هنوز هم این داستان ادامه دارد و با هر بار بیان آن جزئیات جدید با داستان شاه آرتور اضافه میشود، اگر قصد داریم با داستان شاه آرتور اصلی روبرو بشیم باید داستان کتاب تاریخ پادشاهان بریتانیا رو بگیرم و موارد اضافه که به داستان جفری اضافه شده است را جذف کنیم تا متوجه جریان اصلی شویم.
در کتاب تاریخ پادشاهان بریتانیا گفته شده است که پدر آرتور (اوتر پندراگون) و مادر آرتور(ایگرنا) هستن، جفری گفته است که آرتور ساکسون ها رو در (یورک) شکست میدهد و به کمک برادرزاده خود (هوئل) پادشاه (بریتانی) به جنگ مهاجمان در (لینکن) و (باث) می روند و آن ها رو شکست می دهند، در ادامه حملات به ایرلند و جزایر(اورکنی) سوئد و ایسلند حمله میکند آرتور زمانی که احساس قدرت کرد به نروژ و فرانسه هم حمله کرد و شهرهای این کشورها را سوزاند و مردمشان رو سلاخی کردو امپراطور روم زمانی که متوجه کارهای آرتور شد آرتور را به دلیل جنایات جنگی احضار کرد اما آرتور که رابطه خوبی با امپراطور روم نداشت تصمیم گرفت با 180 هزار نفر به جنگ با روم برود و در منطقه ای به (گل) به نبرد پرداخت و آنها را شکست داد و توانست امپراطور هم به قتل برساند، آرتور که در فکر فتح روم بود با شنیدن خبری بد مجبور شک برگردد خبر این بود که برادرزده اش (موردرد) به او خیانت کرده و بر تخت پادشاهی نشسته است، در جنگ میان آرتور و موردرد افراد بسیار کشته شدن و درنهایت هم آرتور هم موردرد در این نبرد کشته شدن و به ناچار به دلیل کشته شدن بیشتر افراد مهم حکومت پادشاهی به پسر عموی آرتور (کنستانتین) رسید.
این متن که خواندید روایتی از کتاب تاریخ پادشاهان بریتانیا درباره شاه آرتور می باشد. همان طور که متوجه شدین روایت جفری مونمانت هیچ شباهت به داستان های قهرمان گونه آرتور در کتاب ها و فیلم ها ندارد بلکه جفری مونمانت آرتور را شخصیت خشن متکبر و به دنبال جنگ معرفی کرده است آرتور شروع کننده جنگ های بی دلیل بسیاری بوده است که باعت نابود شهرهای بسیار و کشته شدن مردمان بسیار زیادی شده است، در داستان جفری مونمانت خبری از عشق و قهرمان پروری و سلحشوری نیست بلکه یک جفری مونمانت یک دنیا خشن و مردانه رو شرح داده است که فقط افراد جنگ جو در آن ستایش میشوند، نسل های بعدی ولی داستان آرتور را دچار تغییرات کردن و مرلین را تبدیل به جاوگر و کردن و شخصیت ها قهرمانی مانند (کی ویدور) و مثلث عشقی (آرتور،گونیور و لنسلات) را به وجود آوردن و اضافه کردن و میزان خون و خون ریزی و خشونتش را کمتر کردن و پس از آن جستجو جام مقدس و کملوت و میز گرد شوالیه ها هم به آن اضافه کردن.
شخصیت شاه آرتور در فیلم King Arthur: Legend of the Sword
جمع بندی نهایی
وقتی که دقیق اتفاقات آرتور در کتاب تاریخ پادشاهان بریتانیا رو بررسی میکنیم متوجه خواهیم شد که آرتوری که جفری مونمات بیان کرده است نمی تواند وجود داشته باشد بلکه تمام گفته های جفری درمورد آرتور حالت متضاد دارد و از همه مهم تر تمام داستان ها و اتفاقاتی که برای آرتور افتاده است به قلم جفری مونمات همه قبلا در تاریخ برای شخصیت های دیگر اتفاق افتاده است و بلکه داستان های آرتور هیچکدام اصالت ندارن و ماجراهای کسان دیگر است، حتی داستان پیروزی آرتور در نبرد (تپه ی بادون) که به عنوان یکی از مهم ترین پیروزهای او نام برده میشود در اصل پیروزی این نبرد متعلق به (امبروسیوس ایرلیانوس) بوده است و اصلا آرتور در چنین جنگی وجود نداشته است. در اصل باید گفت که جفری مونمات اتفاقات و بیشتر پیروزهای امبروسیوس ایرلیانوس را برا آرتور روایت کرده است، و بیشتر ویژگی های شخصیتی آرتور هم شخصیت ها تاریخی دیگر گرفته شده است که اگر این ویژگی ها را از آرتور بگیرد هیچ چیزی از آرتور باقی نخواهد ماند. در اصل آرتور مانند یک انعکاس از دیگر شخصیت های تاریخی است و هیچ وقت به عنوان یک شخصیت واقعی مستقل وجود نداشته است.
داستان یا واقعیت
قصد داریم یک سری از موارد داستان شاه آرتور را بررسی کنیم که اصلا چنین مواردی در تاریخ وجود داشته است یا خیر
جام مقدس
داستان جام مقدس در قرن دوازده به داستان شاه آرتور اضافه شد تا موارد مذهبی و جوانمردی بیشتری را وارد داستان شاه آرتور کند. (داستان)
تینتاگل
این شهر که در داستان ها به عنوان محل اصلی تولد آرتور گفته شده است در اصل بندر و دژ مهمی در قرن پنجم و ششم میلادی بوده است. بقایا قلعه تینتاگل امروزه هم در بریتانیا در ساحل (کورنوال) قابل مشاهده است و یکی از بناهای تارخی مهم بریتانیا به حساب می آید. (واقعیت)
موردرد
موردرد برادرزاده خائن آرتور در اصل از روی یک پادشاه قرن اول میلادی به نام(ماندوبراسیوس) الگو برداری شده است که به عمو خود خیانت کرد و او را تحویل ژولیوس سزار داد. (واقعیت)
میزگرد شوالیه ها
این داستان هم در قن دوازده و سیزده بود که برای اضافه کردن جوانمردی و برابری در میان شوالیه ها به داستان شاه آرتور اضافه شد. (داستان)
گوینور
بر طبق گفته های جفری مونمات آرتور با دختری به نام (گانهومارا) ازدواج کرد است، و نام گوینور نام رمانتیک شده فرانسوی گانهومارا است که در قرن دوزاده به داستان شاه آرتور اضافه شد. (واقعیت)
لنسلات
در داستان های اولیه شا آرتور هیچ سندی از داستان مثلث عشقی میان آرتور، گوینور و لنسلات وجود ندارد، بلکه چیزی گفته شده است ارتباط میان آرتور و همسر موردرد بوده است. (داستان)
مرلین
در داستان اولیه آرتور و مرلین هیچ وقت هم دیگر را ملاقات نمی کنند و مرلین جادوگر هم نبوده بلکه مشاور پدر آرتور و عموی آرتور بوده است. (واقعیت)
شمشیر در سنگ
در داستان اولیه اصلا شمشیر در سنگی وجود ندارد و آرتور هم مانند خیلی از پادشاه های دیگر حکومت را از طریق پدر خود دریافت می کند.(داستان)
آرتور و پنج داستان
میگویند که شخصت آرتور از پنج شخصیت تاریخی الگو برداری شده است.
1:امبروسیوس آیرلنانوس
بر اساس بیشتر پژوهش ها شخصیت آرتور از فرمانده جنگی مشهور قرن پنجم امبروسیوس آیرلنانوس اقتباس شده است،یک نویسنده قرن ششم به نام (گیلداس) نوشته است که امبروسیوس آیرلنانوس از آخرین رومی های بود لباس پدر و مادرش به رنگ ارغوانی بود (استعاره به ثروتمند بودن زیرا آن زمان لباس های ارغوانی بسیار گران بود پس به احتمال زیاد پدر و مادر امبروسیوس آیرلنانوس شخصیت های مهمی بودن.
آن گونه که گیلدس گفته است امبروسیوس آیرلنانوس فرمانده موفقی بوده است و بارها توانست است ساکسون ها را شکست دهد و یکی از مهم ترین پیروزز ها او نبرد(تپه بادون) بوده است، اتفاقاتی که با شباهت نزدیک که جفری مونمات آنها را برای آرتور بیان کرده است، چیزی که مشخص است الهام گرفتن از امبروسیوس آیرلنانوس برای شخصیت آرتور است.
2:کنستانتین
کنستانتین یک رهبر معروف است که در سال 306 به عنوان امپراطور در (یورک انتخاب) شد او به روم حمله کرد و توانست (ماکسنتیوس) امپراطور روم غربی را به قتل برساند و 12 سال بعد امپراطور روم شرقی (لیسینوس) راشکست دهد، دوران حکومت کنستانتین در داستان آرتور قابل مشاهده است.
3:آرویرارگاس
آرویرارگاس پادشاه بریتانیا در قرن اول میلادی بود است که با (کلودیوس) امپراطور روم متحد میشود و به جزایر (اورکنی) حمله میکند و پس از بازگشت به وطن با زیباترین زن کشور ازدواج می کند. درست مانند داستان آرتور که پس از اتحاد با (هوئل) و حمله به ایرلند و بازگشت به وطن با زیبا ترین زن کشور ازدواج میکند.
4:کاسیولانوس
کاسیولانوس پادشاه قرن اول میلادی بود که حاضر نشد دربرابر امپراطوری روم کوتاه بیاید و مالیات پرداخت کند و مورد ارتش روم به کاسیولانوس حمله کرد و در زمانی که درگیر نبرد با ارتش روم بود برادرزاده او دست به خیانت زد، و چند قرن بعد مانند همین داستان برای آرتور اتفاق روایت شده است که حاضر به پرداخت مالیات به امپراطوری روم نشد دست به نبرد با روم زد و مورد خیانت برادرزاده خود قرار گرفت.
5:ماگنوس ماکسیموس
یک افسر رومی در بریتانیا که به طور غیرقانونی ادعای حاکمیت کرد و آرزو فتح روم را داشت با روم وارد نبرد در منطقه(گل) شد و موفق به شکست دادن امپراطور (گراتیان) شد، و درست مانند همین ماجرا سال ها بعد آرتور هم آرزو فتح روم را داشت و در منطقه گل وارد نبرد با امپراطور لوسیوس هیبریوس شد و موفق به شکست دادن او شد.
منبع اصلی این مقاله مجله History Revealed می باشد بنده کار ترجمه این مطلب را انجام دادم
تصویر مجله History Revealed
امیدوارم از این مقاله لذت ببرین MĐ ₣ĊB