طرفداری- جادوگر بلغارستانی، هریستو استویچکوف در این سال با حدود 100 امتیاز برنده توپ طلا شد در حالیکه برزیل در خاک آمریکا مهر تاییدی زد بر اینکه آن ها پادشاه ارائه فوتبال زیبا هستند اما خبری باعث تعجب همه شد، به جز جنگلی هایی که جزایر اسکاندیناوی خانه آن ها محسوب میشد. نروژ، کشوری که در آن زمان تنها 4.3 میلیون نفر جمعیت داشت، در رده چهارم جدول رده بندی فیفا قرار گرفته بود که بالاترین رکورد این کشور محسوب میشد. چیزی که در بوق و کرنا نمیشد. تحت هدایت اگیل اولسن که از اولین آنالیز کننده های ویدیویی بازی ها بود. اولسن همیشه پراگماتیست استدلال میکرد که بازیکنانش توانایی غلبه بر تیم های قوی تر را ندارند، بنابراین آن ها مجبور هستند که به قول او "باهوش تر" بازی کنند. یکی از اصول اساسی او این بود که زمین بهتر از توپ است یا بدون توپ آن ها بهترین هستند، بنابراین در زمان اولسن، فوتبالیست های نروژی برای عملکرد سخت تر، طولانی تر و سریعتر از سایر بازیکنان، چه در داخل و خارج از مالکیت مشهور شدند.
به اولسن به دلیل استفاده از روش تحلیلی خود در تعیین کارآمدترین راه برای پیروزی تیمش در مسابقات لقب "پروفسور" دادند. در اغلب موارد تاکتیک های غیر معمولی را استفاده میکرد مثل استفاده از جاستین فلو، مهاجم نوک دو متری نروژی به عنوان وینگر تا نقش یک مهاجم هدف کناری را بازی کند و یا اینکه به حرکات مستقیم و ضدحمله ای تکیه کند تا شانس از دست دادن توپ در نیمه خود را کاهش دهد. این دوران یک دوره پرسود برای کشورهای اسکاندیناوی بود، نه فقط نروژ، سوئد و دانمارک هم جزو 6 تیم برتر جهان محسوب میشدند و از اینکه وزنه فوتبال آن ها سنگین تر شده است و هم ردیف تیم هایی مثل آلمان و برزیل و آرژانتین شده اند لذت میبردند. حضور در رتبه های بالای رنکینگ فیفا برای نروژ مختصر بود، در طول دهه 90 پس از دو دوره حضور متوالی در جام جهانی، نروژ در مقابل ده تیم اول جهان به مشکل میخورد، نروژ برای اولین بار در تاریخ خود، فراتر از محدوده مراحل گروهی قرار گرفت. آن ها در دوران طلایی زندگی می کردند و این کشور نوردیک به تیم هایی مثل منچستریونایتد و تاتنهام و لیورپول بازیکن صادر میکرد.
با اولسن غیرقابل تغییر و غیر قابل انکار، کارگردان با اراده یک فیلم بلند که حق نداشت یک دهه کامل را در راس تیم نروژ باشد، قالبی از ستاره های غیر منتظره شروع به شکوفایی کردند. اوله گونار سولسشر و رونی جانسون در منچستریونایتد سربلند بودند، اویویند لئونهاردسون در لیورپول، آلفی اینگه هالند و گونار هاله در لیدز و همچنین مورد فوق العاده جاستین فلو در شفیلد یونایتد، در جنوب لندن فرود گروداس و استفن ایورسن و اریک ثورسوت استعداد های نروژی بودند که به عضویت تاتنهام درآمدند. ارلند جانسن و توره آندره فلو در چلسی بودند و حتی ساوتهمپتون میتوانست به داشتن اگیل اوستنستاد ببالد. در این دوره پرشور لیگ برتر انگلیس و نروژ رابطه همزیستی داشتند. نروژی ها به عنوان نمونه های فیزیکی فاقد استعداد با روحیه و اخلاق کاری انکار ناپذیر انگلیس را به تسخیر در آوردند، به سهولت اجداد وایکینگ خود در دریای شمال با قایق ها درازشان. این جنگجویان معاصر نورسی، سهم عادلانه از غارت افتخار نصیبشان شد. با این حال، با نزدیک شدن به پایان این دهه قهرمانان سال های گذشته بازنشسته شدند و خیلی زود از یادها رفتند، همانطور که روبرت جردن یک بار گفت:
چرخ زمان می چرخد و قرون می آیند و می گذرند، خاطرات ترک شده ای که افسانه میشوند، افسانه ها به اسطوره تبدیل میشوند و حتی اسطوره فراموش میشود تا زمانی که در عصری دیگر مجددا متولد بشوند.
دوره طلایی فوتبال نروژ که شکوه آن در لیگ قهرمانان اروپا هم مشاهده شد و پیروزی های مهمی برای تیم ملی نروژ به ثبت رسید از جمله پیروزی برابر قهرمان جهان، برزیل، آرام آرام با طلوع هزاره جدید پژمرده شد. تا پایان دهه در سال 2010 نروژ رتبه 32 را در رنکینگ فیفا به خود اختصاص داد و در سال 2015 تا رتبه 83 و در جوار تیم هایی مثل جامایکا و پاناما و عربستان سعودی سقوط کردند. اما فریادی دور از ایام خوب گذشته به گوش میرسید، زمانی که مردان اولسن شانه به شانه برزیل و آلمان حرکت میکردند.
شیر (لقب تیم نروژ) از سال 2010 در مسابقات مهمی در سطح بین المللی حاضر نشد، به طور مرتب در مرحله پلی آف کنار میرفتند و هیچوقت در گروه خود در مسابقات انتخابی جام جهانی موفق نبودند. یک نسل عالی از نروژ وجود داشت که شعله های فوتبال این کشور را روشن کردند و سپس خاموش شدند، کسانی که آن چراغ چشمگیر را روشن کردند بازنشسته شدند و فرزندانشان به دنیا آمدند. برای افسانه های فوتبالی دوران باستان غیر معمولی نیست که پسرانی تولید شوند که دوباره از خاکستر نام پدر خود برخیزند، چزاره و پائولو مالدینی، یوهان و یوردی کرایوف، پیتر و کسپر اشمایکل، آن ها در تمام سال های تاریخ پاشیده شده اند. ترکیبی از موفقیت ها و شکست ها، اما در نروژ رستاخیز جمعی استعدادهای فوتبال اتفاق افتاد، به طور تصادفی تعدادی از نوادگان عصر سلطنتی به صورت هم زمان مطرح شده اند، نسل طلایی دهه 1990 دوباره با خون و توانایی در کلاس دهه 2020 تجدید می شود. برای نروژی ها اجدادشان در نسل موفقیت آمیزشان در چکمه های فرزندان خود ظاهر شده اند.
با این حال، این بار یک حس رو به رشد با فلسفه خوش بینی وجود دارد، این فوتبالیست های نروژی نیستند که از همان قالب پدرانشان فوتبالیست شده باشند، این ها شیرهای مدرن هستند که در طول سال در زمین های مصنوعی کار کرده اند.
همانند ایسلندی ها که از نظر مردم شناختی پسرعموهایشان محسوب میشوند، نروژی ها موجی جدید از استعداد را معرفی کرده اند که بر بعد فنی فوتبال تاکید دارند که امروز باید به شکوفایی و پیشرفت برسند. اکنون در سال 2019 پنج نفر از نسل دهه 90 در صف حضور در تیم ملی قرار دارند، امیل بوهینن فرزند مدافع سابق ناتینگهام فارست و بلکبرن راورز و دربی کانتی، لارس بوهینن. مارکوس سولباکن، فرزند استیل سولباکن هافبک سابق ویمبلدون. کریستین ثورسوت فرزند اریک، دروازه بان سابق تاتنهام و توماس گراوسنس ردکال خواهرزاده هافبک سابق رن و هرتابرلین، کتیل. البته به جز آن ها نفرات شگفت انگیز دیگری هم هستند، از جمله ارلینگ هالند. امیل بوهینن حتی در حال حاضر توجه تیم های لیگ برتری را هم به خود جلب کرده است. یک بازیساز قوی که بازیسازی در عمق را به خوبی انجام میدهد و وسعت دید و قدرت پاس بسیار بالایی دارد. کریستین ثورسووت که فصل قبل ده گل برای تیم وایکینگ به ثمر رساند یه مهاجم بسیار دونده و به همان میزان قدرتمند است که شش گل برای تیم ملی زیر 21 سال نروژ به ثمر رسانده است. مارکوس سولباکن 19 ساله در لیگ نروژ ( OBOS-ligaen ) در تیم هام کام 84 بار به میدان رفته است و 25 بازی بین المللی هم در سطح جوانان در کارنامه دارد و بالاخره توماس ردکال جوان ترین این پنج نفر هم به تیم ماینز ملحق شده است.
این گروه امیدوار کننده از جوانان، سنگینی انتظارات کل نسل جوان خود را بر روی شانه هایشان حس میکنند. پدران و عموهای آن ها در مجموع 321 بازی ملی برای نروژ انجام داده بودند و کشور خود را در سه تورنمنت بزرگ بین المللی نمایندگی کردند. اگر هر کشور اروپایی خود را به سمت آینده سوق دهد نروژ میشود. در برخی موارد آن ها از قید و بند قراردادها خارج میشوند و به عنوان گونه های جدیدی از فوتبالیست قهرمان میشوند، مانند مارتین اودگارد، ساندر برگ، مارتین تورسبی و متس مولر دلی. توانایی تکنینی در سطح بالا، تمایل برای ارتقاء بدنی، عزم و میزان کار و توسعه مهارت های بازی با توپ در فضاهای تنگ با سرعت و سازگاری با انواع آب و هواها و زمین ها در دهه نود شاید امری لوکس محسوب میشد اما با تغییر درک مربیان نروژی، اکنون این ها مواردی هستند که پیشرفت در آن ها در بازیکنان جوان این کشور مشهود است. نروژ در مقایسه با ایتالیا و اسپانیا، در جبهه تولید هافبک و وینگر زیاد هم دست خالی نیست، آن ها انواع مختلفی از فوتبالیست ها را پرورش می دهند که راحت با توپ بازی میکنند و با فکر با توپ حرکت میکنند و در عین حال قدرتمند هم هستند، ترکیبی از توانمندی و قابلیت های ورزشی، برگ، ثورسوت، تورسبی و هالند همه بلندی قامتشان بیش از 187 سانتی متر است و مصداقی از این کلیشه هستند که "پاهای خوب برای یک مرد بزرگ است".
و تصادفی نیست که فرزندان ستاره های دیروز نروژ در صف پیشرفت هستند، از نظر تاریخی، در ملل کوچک و ثروتمند همواره تولید فوتبالیست های نخبه دشوارتر بوده است، برزیل و آرژانتین با جمعیت زیادی که دارند و از نظر قومی متنوع هستند، پیشرو در فوتبالیست های سطح جهانی هستند. آلمان و اسپانیا نیز با داشتن مرکزهای بزرگ استعدادیابی به خطوط تولید خود شهرت دارند. در این شرایط نروژ چه طور قادر به تولید فوتبالیست نخبه خواهد بود؟ افزایش دسترسی به مربیگری بهتر و امکانات بهتر دو عامل اصلی هستند، اما نمی توان تأثیر نسل دهه 1990 بر اعمال آن ها را دست کم گرفت. همانطور که لارس بوهینن گفت:
چیزهایی وجود دارند که شما فکر میکنید بازیکنان از والدنیشان به ارث میبرند، اگر به ارلینگ هالند نگاه کنید او باهوش، مؤدب و محور است، وقتی شما این صفات را دارید و همچنین توانایی آن را دارید، این ترکیب خوبی است.
این گروه امیدوار کننده از جوانان نه تنها از فرصتهای فراوان که در اختیار آنها قرار می گیرد بهره مند می شوند بلکه خرد بیشتری هم کسب میکنند و این ها غالباً غیرقابل تصور هستند که توسط پدران و عموهایشان منتقل شده است. همه آن ها می دانند که در شرایط تحت فشار، برای موفقیت در بالاترین سطح چه چیزی لازم است. باید گفت این ارزشمند است. در حال حاضر نروژ بهترین فرصت خود را از یورو 2000 برای حضور در یک تورنمنت بزرگ کسب کرده است. تیمی با عطش برای کسب موفقیت شامل فوتبالیست های نسبتاً جوانی همچون ساندر برگ، یوناس سوونسون، کریستوفر آیر و اوله سالیناس در برابر صربستان در پلی آف دور انتخابی یورو 2020. تیمی که شاید 5 نفر از آن ها بیش از 30 بازی ملی در کارنامه داشته باشند، آینده امیدوار کننده به نظر می رسد. قطر 2022 هنگامی که امثال اودگارد و برگ و تورسبی و هالند به کمال خود نزدیک شوند، میتواند واقع بینانه ترین فرصت برای نروژ باشد تا در مسابقات مقدماتی سرگروه شوند.
به طور کلی کشورها از اشتباهات گذشته برای آگاهی از اقدامات خود در آینده استفاده می کنند. به عنوان مثال، آلمان و اسپانیا رویکردهای خود را در پی شکست در دهه 1990 و 2000 متحول کردند. به این ترتیب هر دو کشور بر دهه دوم هزاره جدید مسلط شدند. اما برای نروژ به طور متناقض برعکس است. این ملت کوچک و شمالی که از یک دوره فوق العاده موفقیت در تاریخ طولانی فوتبال برخوردار بوده است، سخنان فیلسوف یونانی افلاطون را به قلب خود جلب کرده است:
در تکرار یک چیز خوب هیچ ضرری وجود ندارد.