طرفداری- در این مطلب قصد داریم شما را با مفهوم Wide Playmaker که یکی از زیرمجموعه های پست وینگر است، آشنا کنیم. ابتدا به سراغ تعریفی از این پست برویم. بازیساز کناری یا عرضی (Wide Playmaker) به هافبک بازیسازی می گویند که در کانال کناری (Wing Space) و پست وینگر بازی می کند.
ویژگی های لازم برای چنین پستی چیست؟
1.مهارت های تکنیکی عالی (پاس دهی،شوت زنی و کنترل توپ)
2. آگاهی تاکتیکی و درک از فضای خوب
3.کار تیمی مناسب یا اصطلاحا High Work Rate
برای توضیح کامل تر بهتر است از مثال های این نقش استفاده کنیم. احتمالا بهترین مثال برای این مورد دیوید بکام در منچستریونایتد رویایی فصل 1998-1999 که برنده سه گانه شد، باشد. بکام در 30 درصد از گل های منچستریونایتد در فصل 98-99 موثر بود و 9 گل و 17 پاس گل در مجموع رقابت ها به ثبت رساند. قبل از پرداختن به بکام بهتر است کلیتی از منچستریونایتد آن فصل بدانیم.
سیستم سرالکس فرگوسن در آن سال 4.4.2 بود که در فاز حمله به 4.2.4 تبدیل می شد. شامل یک Deep Lying Playmaker (بازیساز عمقی) و یک Ball Winner (بازیکن فیزیکی برنده توپ) که عمدتا نقش اول را پل اسکولز و نقش دوم را روی کین ایفا می کرد. در دو سمت زمین یک Wide Playmaker (دیوید بکام) و یک Inside Forward (رایان گیگز) فعالیت می کرد و در پیکان حمله یک فوروارد هدف که اندی کول بود و یک Wide Forward که دوایت یورک این نقش را ایفا می کرد. گیگز به عنوان وینگری با تکنیک و سرعت بالا توانایی خوبی در دور زدن خط دفاع حریف، نفوذ مستقیم و ارسال کات بک و سانتر از کناره ها داشت.
بکام در یونایتد وظایف مختلفی شامل وظایف دفاعی و تهاجمی داشت؛ ابتدا به سراغ وظایف تهاجمی او برویم:
1. ریختن توپ و تغذیه هم تیمی ها به خصوص سه نفر جلویی تیم (یورک،کول و گیگز).
شاید جالب باشد بدانیم بسیاری از ارسال های بکام در تیر دورتر و برای یورک و گیگز بود یعنی در نیم فضای سمت چپ (گل گیگز و اسکولز در دیدار رفت مقابل بارسلونا، گل دوایت یورک در دیدار رفت مقابل بایرن در مرحله گروهی، گل یورک در بازی برگشت مقابل بارسلونا، دوگل یورک به اینتر در دیدار رفت از مثال های این مورد هستند).
2. برگشت به عقب زمین و کمک به بازیسازی تیم مخصوصا ارسال های زمینی و هوایی پشت مدافعان حریف از یک سوم میانی زمین، حتی حضور به عنوان رجیستا در یک سوم خودی، پاس های عرضی و تعویض منطقه بازی.
3. اتصال عقب و جلوی زمین به هم مثلا هافبک به یورک یا کول یا یک و دو کردن با هافبک و فوروارد و در نهایت ارسال از کناره ها یا دادن کات بک و پاس های خطرناک.
البته بکام برای برای انجام این وظایف روش های متعددی داشت. از آن جا که سرعت و توانایی برداشتن یک در مقابل یک را به خوبی یک وینگر کلاسیک نداشت، این کار را با لمس توپ اولیه خوب و گمراه کردن حریف (حتی بعد از سال ها و در مسابقه اسطوره های منچستریونایتد و بایرن مونیخ)، دادن پاس های طولی یا اورلپ خود یا هم تیمی های دیگر (عمدتا گری نویل) و خلق موقعیت انجام می داد.
البته همیشه هم این گونه نبود که بکام در کانال کناری بازی کند. بکهام در بعضی دقایق با اینترلپ (innerlap) به میانه زمین شیفت می کرد (پست ده و نیم فضا) و نویل در کانال کناری فعالیت می کرد. عموما با جلو کشیدن دنیس اروین این حرکت را انجام می داد.
از تاثیر بکهام در فاز تهاجمی گفتیم ولی در فاز تدافعی هم بگوییم. در یونایتد دابل پیووت (Double Pivot) هافبک میانه زمین یعنی کین و اسکولز به صورت دایموند (لوزی یا الماسی) در می آمدند و بکام و گیگز به کنار این دو آمده و به عنوان متزالا (Mezzalla) بازی می کردند و با Man Marking سعی در دفاع داشتند. وقتی حریف به یک سوم دفاعی خودی می آمد سیستم سه مدافع پوششی و یک مدافع یارکوب اجرا می شد و هافبک ها به آنها پیوسته و یک خط دفاع 6 نفره را به وجود می آوردند (درگیری و نبردهای بکام و دیگو سیمئونه در فاز دفاعی در بازی یک چهارم نهایی جام باشگاه های اروپا از مثال های معروف این قضیه است).
البته بکام در ضدحمله (Counter Attack) هم موثر بود. با دریافت توپ و حمل توپ با سرعت بالا و در نهایت انتقال توپ به گل زدن تیم کمک می کرد (دادن پاس LAYOFF و راه انداختن یار کنار دستی مخصوصا با نویل و کشیدن به میانه میدان یا ارسال پشت مدافعان از مثال ها است).
مثال های زیاد دیگری نیز برای این نقش تاکتیکی وجود دارد. کوکه در اتلتییکو مادرید سیمئونه، کریستین اریکسن در بعضی مسابقات تاتنهام و زیر نظر پوچتینو هم شامل این مورد می شوند. در جدیدترین نسخه از این نقش باید به سراغ اریک تن هاخ و پپ گواردیولا برویم که به ترتیب با حکیم زیاش و برناردو سیلوا این کار را انجام دادند. ابتدا به سراغ حکیم زیاش برویم و نقشه گرمایی فصل 2018/2019 او را با فصل قبل از آن مقایسه کنیم:
آمار حکیم زیاش
آمار زیاش در فصل 2018/2019 اردیویژه: 16 گل زده، 13 پاس گل،میانگین 84.4 لمس توپ در هر بازی،میانگین 3.8 پاس کلیدی در هر بازی، میانگین 2.5 سانتر در هر بازی، میانگین 3.0 پاس بلند در هر بازی، میانگین 36.1 پاس در هر بازی با دقت 73 درصد
آمار زیاش در لیگ قهرمانان 2018/2019: 3گل، 3 پاس گل، میانگین 77.1 لمس توپ در هر بازی،میانگین 2.3 پاس کلیدی در هر بازی، میانگین 3.5 پاس بلند در هر بازی، میانگین 0.9 سانتر در هر بازی
همان گونه که در آمار دیدیم اهمیت زیاش برای تیم آژاکس بسیار زیاد است چه در خلق موقعیت چه در بازیسازی (Buildup). زیاش بیشترین آمار پاس کلیدی در بین هم تیمی هایش در فصل 18/19 و هم چنین بیشترین لمس توپ (Touch) را بعد از فرنکی دی یونگ دارا است.
در آخر به سراغ برناردو سیلوا برویم و هیت مپ او در فصل 2018/2019:
آمار سیلوا در فصل 2018/2019
میانگین 63.5 لمس توپ در هر بازی، میانگین 2 پاس کلیدی در هر بازی، 40.8 پاس در هر بازی با دقت 86 درصد؛ سیلوا در بین بازیکنان لیگ برتر در فصل مذکور از لحاظ پاس کلیدی در رتبه کلی 12، با 1.4 دربیل در هر بازی (دقت 56 درصد) در رتبه32، بعد از مدافعان منچسترسیتی، فرناندینیو، گوندوعان و داوید سیلوا بیشترین لمس توپ را دارا بود و با 10 خلق موقعیت خطرناک بعد از داوید سیلوا، رحیم استرلینگ و کوین دی بروینه در رتبه چهارم تیم حضور داشت. برای مثال بیشتر میتوان به دیدار برگشت لیگ قهرمانان اروپا بین دو تیم تاتنهام و منچسترسیتی اشاره و عملکرد سیلوا را بررسی کرد.
در نهایت می توانید موارد گفته شده را در ویدیوی همراه مطلب ببینید
ارسالی محمدامین شیری برای طرفداری
برگرفته از وبسایت TheseFootballAnalysis