طرفداری- تاریخ فوتبال از روز اول شاهد سرمربیانی بوده است که از شبهجزیره ایتالیا آمدهاند. این استراتژیستهای متفکر و مبدعان کالچو در سرتاسر دنیا پخش شدهاند و در بسیاری از کشورها مناطق تأثیرگذار بودهاند. میتوان لیست بلندبالایی از سرمربیان ایتالیایی که تاریخ فوتبال را تغییر دادهاند تهیه کرد. لیستی که میتواند شامل نامهایی چون هلنیو هررا، مارچلو لیپی، آریگو ساکی و کارلو آنچلوتی باشد. و جای ناراحتی دارد که در این بین، نام مبدع سبک کاتناچو، نرئو روکو کمتر به چشم میخورد.
نوشته جیم هارت - These Football Times | شهر تریسته سابقهای طولانی در تغییر و تحول دارد. امپراطوری به دروازههای آن رسید و گفت که آن شهر مال آنهاست. حتی تا امروز، مناقشه میان ایتالیا و اسلونی بر سر این شهر وجود دارد. در سال 1912 این شهر بخشی از امپراطوری اتریش-مجارستان بود، در زمانی که مرد بزرگ و خاصی به نام نرئو روکو بهدنیا آمد. ال پارون - استاد - عاشق تریسته بود و بارها در طول زندگیاش به شهرش بازگشت. اگرچه که دوران حضورش در شبهجزیره، او را به مناطق زیادی کشاند.
اینکه اهل تریسته باشید در اوایل شکلگیری فوتبال ایتالیا به منزله خارجی بودن، بود. با بازیکنان با احترام کمتری رفتار میشد و آنها زیر سایه باشگاههای بزرگ شهرهای میلان و تورینو بودند. خود شهر، به شکل غلطی بهجای اینکه یک شهر ایتالیایی قلمداد شود، به چشم یک شهر بینالمللی دیده میشد که باعث میشد اهالی آن برای آن دسته از ایتالیاییهای خالص، بیگانهتر بهنظر برسند. روکو در دوران رکود بزرگ برای تریسته میکرد، زمانی که دستمزدها پایین بودند و بازیکنان بعضاً باید خوششانس میبودند که بتوانند پول خود را دریافت کنند. بسیاری باید یک کار جانبی هم پیدا میکردند تا بتوانند از عهده مخارج زندگی برآیند، حتی در سری آ. و تریستینا حقیقتاً یک باشگاه بسیار کوچک بود، جایی که هواداران شاید لازم نبود برای دیدن بازی پول دهند و حامی مالی باشگاه هم، مبلغ اندکی را به آنها اختصاص میداد.
پس از اینکه دوران جوانیاش را در تریستینا، روکو برای بازی به ناپولی رفت. هیچگاه یک ستاره بزرگ نبود، اما روکو بهشدت بازیکن متمرکزی بود که بهخاطر بازگشتش به نقطه میانی زمین پس از گلزنی با آن سر بزرگش معروف بود. روکو فوتبال را به عنوان شغلی اصلی خود میپنداشت و بنابراین وقت زیادی برای خوشحالی و شادی نبود. او فقط یکبار برای آتزوری برابر یونان به میدان رفت، جایی که ایتالیا دیوانهوار 4-0 حریف خود را شکست داد. در آن بازی، او یکی از بهترین بازیهای خود در قامت یک هافبک را انجام داد، اما دستاوردهای بعدی او در کنار زمین، باعث میشود همه آنچه او در دوران بازیاش انجام داده است را فراموش کنند. اما آن تکبازی برای آتزوری یک لحظه تعیینکننده بود، لحظهای که راه او برای ورود به دنیای سرمربیگری را باز کرد. در سایت فیفا چنین نوشته شده است: «آن 45 دقیقه حضور روکو در زمین برای ایتالیا، حداقل چیزی بود که کشور برای تولید یک مربی در قامت او نیاز داشت.»
بحثها حدود یک دهه بر سر این موضوع که چه کسی واقعاً خالق کاتاناچو بوده است، جریان داشته است. سبکی که در آن یک بازیکن آزاد که به آن لیبرو گفته میشود در فاز دفاعی به تیم اضافه میشود تا میزان فشار برابر تیم مهاجم را افزایش دهد و بعدتر وقتی تیم صاحب توپ شد، در فاز تهاجمی بهعنوان یک بازیسازی تهاجمی عمل میکند. هیچ بحثی در مورد اینکه چه کسی از این سبک بهترین بهره را برد، وجود نداشت. نرئو روکو استاد کاتاناچو است و اولین سرمربی ایتالیایی است که در سال 1963 یک جام قهرمانی اروپایی را به کشور آورد، آنهم با شکست دادن بنفیکای اوزهبیو. جانی بررا، پدرخوانده خبرنگاری فوتبال ایتالیا، یک بار در مورد روکو نوشت: «او همیشه واقعی بود، خودش بود. هم در لحظات تصمیمگیری و هم در لحظات آسودگی و استراحت. واقعی و معتبر.» روکو به شکل دیوانهکنندهای با همتا و رقیب خود، هلنیو هررا قرابت دارد، کسی که با پرورش سیستم کاتاناچو به موفقیت رسید. در دهههای 60 و 70 میلادی، فوتبال ایتالیا و حتی جهان تحت سلطه این دو بود و تفکرات آنها بر فوتبال حکمفرما بود. برخلاف هررا اما، کسی که در زندگی شخصی خود هم مانند زمین تمرین سختگیر بود، روکو معمولاً بیشتر اوقات در رستورانها و بارها پیدا میشد. او همراه با سردبیر نشریه گاتزتا دلو اسپرت، جیانی بررا وقت میگذراند، مینوشید و در مورد مسائلی که با بازیکنان پیشین داشته است صحبت میکرد و مینوشت. روکو هرجا مینشست، از این شبنشینیها خود میگفت و این موضوعات به بخشی از دوران او تبدیل شده بودند، راهی برای ارزشبخشی به متدهایش و نفوذ کردن در رسانههای محلی.
روکو کار خود در سرمربیگری در سری آ را با تیم محلی خودش در تریسته شروع کرد، جایی که در فصل 48-1947 او هم بازیکن بود و هم سرمربی. در دورانی که تورینوی بزرگ بر فوتبال ایتالیا حکمرانی میکرد. با اینحال، باشگاه کوچک او با اختلاف 16 امتیاز نسبت به تورینوی قهرمان، دوم شد، بالاتر از نامهایی چون آ.ث میلان. این بهترین جایگاه تاریخ باشگاه تا امروز است. سری آ همچنان درحال بازیابی خود از حادثه سوپرگا - سانحه هوایی که در آن تیم تورینیوی والنتینو ماتزولا و اگربی اربستاین مردند - بود. در آن زمان، نرئو روکو هدایت باشگاه کوچکی در ونتیان در ترویسو را بر عهده گرفت. روکو دور از خانه درحال یادگیری معاملهگری در مربیگری بود تا کمی تجربه کسب کند. فشار ردر فتن به سری بی کاهش یافته بود و روکو میتوانست اهمیت هدایت یک دسته از بازیکنان را درک کند. ایتالیا همچنان درحال بازیابی خود از جنگ بود و فوتبال در آن شرایط خستهکننده، برای بسیاری یک حواسپرتی خوب بود. پس از دو فصل حضور روکو در سری بی، او آماده بود بار دیگر به خانه بازگردد. بازگشت او به تریسته با یک ناهماهنگی، نزاع و درگیری با مالک تیم همراه بود. روکو به شکل واضحی برای یک گوشه کوچک در ایتالیا، بسیار بزرگ بود. او میخواست سازنده چیزی باشد و به یک فضا برای انجام کار خود نیاز داشت. این جایی بود که روکو به معنای واقعی به یک سرمربی تبدیل شد. برونو پولاتزی از پادووا پس از اینکه روکو از تریسته اخراج شدبا روکو قرارداد بست. دنبالهای از نتایج بد باعث شدند او در فکر ترک فوتبال و رفتن به سمت قصابی باشد، اما پادوا و پولاتزی، فرشته نجات او شدند او هم به بهترین شکل، لطف آنها را جبران کرد. روکو به پولاتزی گفت: «اگر به من خانه، پول و اجازه اینکه هر هفته یا ماه بدون دردسر به تریسته بروم و بیایم را بدهی، این قایق را نجات خواهم داد. اما قول هیچچیزی را نمیدهم، در آینده همهچیز را خواهیم دید.»
زمانی که روکو هدایت بیانکواسکوداتی را برعهده گرفت، آنها در منجلاب سری بی فرو رفته بودند و برای مدت زیادی بود که در آنجا حضور داشتند. روکو کار جدی خود را برای شخصیتبخشی به باشگاه آغاز کرد. یک تیم با پرس نفر به نفر همراه با یک لیبروی خاص در سیستم کاتاناچو. 11 بازی باقی مانده بود و تیم 12 امتیاز گرفته بود و پادووا از منطقه سقوط نجات پیدا کرده بود، رستگاری روکو در راه بود. پادووا تحت هدایت روکو به موفقیتهای دنبالهداری رسید که بهترین آنها کسب مقام سومی در فصل 1957/58 بود. اما متاسفانه ماه عسل پادووا در سری آ کوتاه بود و آنها با مشکلات مالیای که داشتند، نتوانستند به کار خود در سری آ ادامه دهند. در سال 1961، سرمربی مشهور آ.ث میلان، جوزپه جیپی ویانی، سکته قلبی کرد. با اینحال که میلان قهرمان ایتالیا شده بود، ویانی میدانست که باید برود و حالا باشگاه در دست فرد جدیدی بود، نرئو روکو. علیرغم اینکه او به عنوان استاد کاتاناچو شناخته میشد، در فصل اول میلان موفق شد قهرمان ایتالیا شود و در فصل 1961/62 روسونری آمار فوقالعاده 83 گل در 34 بازی را ثبت کرد. روکو فوتبال مدرنی ارائه میداد و کاری کرده بود که بازیکنانش همواره در شرایط ایدهآل بدنی باشند. یکی از بازیکنانی که خیلی نتوانست با سیستم سرمربیگری روکو وفق پیدا کند، فوتبال اسطورهای انگلیسی، جیمی گریوز بود، کسی که با قراردادی پر سر و صدا به میلان آمد و تنها 10 بازی انجام داد. او عاشق مطبوعات و شهرت بود و رابطه خوبی با گری هیچن، بازیکن انگلیسی اینتر میلان داشت، موضوعی که به مذاق روکو خوش نیامد. بیانضباطی گریوز، حداقل در چشم روکو، باعث شد بسته 100 هزار پوندی انگلیسی پس فرستاده شود، کسی که رکورد آن زمان نقل و انتقالات را شکسته بود. با جدایی گریوز، روکو گلزن میخواست و به چیزی بیشتر از دینو سانی، ستاره جوان بوکاجونیورز نگاه نمیکرد. سانی، یک هافبک مرکزی تنومند بود که در سه فصل 63 بازی انجام داد و 14 گل به ثمر رساند و جایگزینی برای گریوز بود. سانی بعدتر خودش سرمربی برزیل شد و بخش عمدهای از موفقیتهای خود را مدیون دوران حضورش تحت هدایت روکو میداند.
با انتصاب روکو به عنوان سرمربی روسونری، یک رقابت ذاتی میان او و نیمکت رقیب، سرمربی اینتر میلان شکل گرفت. او و هلنیو هررا هر دو طرفدار کاتاناچو بودند، اگرچه روکو به سیستم سنتیتر آن اعتقاد داشت. هواداران فوتبال ایتالیا در آن زمان میلان روکو را بیشتر تدافعی میدیدند که با یک خط مرکزی و دفاعی مستحکم بازی میکند. کاپیتان و ستاره آتزوری، چزاره مالدینی هم که یک فرد اهل تریسته است و بعدتر اسطوره باشگاه شد، از پرورشهای روکو در دوران حضور در میلان است. مالدینی پسر طلایی کالچو بود، در کنار جیانی ریورا. روکو در میلان یک رهبر تمامعیار بود. در کنار خط جنبوجوش زیادی داشت و بر سر داوران داد میزد، بازیکنان جوان را تحقیر میکرد. او هرکس که بر سر راه موفقیتش بود را کنار میزد. کسی که قرار بود قهرمان اروپا و اسطوره بزرگ میلان و ایتالیا شود.
پایان قسمت اول