طرفداری- برج میلاد، کاخ گلستان، بازار بزرگ و عطر ادویههای شرقی همه از جاذبههای شهر تهران هستند. شاید آندره آ استراماچونی هنوز به برج میلاد نرفته باشد اما اگر برود، در ارتفاع 435 متری زمین و میان ابرها خواهد بود. از آنجا غرب در افق دید او خواهد بود، جایی که در میلان و سن سیرو، توانست دربی را فتح کند. در خارج شهر نیز استادیوم 78 هزار نفری آزادی، خانه جدید استراماچونی قرار دارد. حالا مرد ایتالیایی در ایران و استقلال کار میکند.
جانلوکا دی مارتزیو، خبرنگار مشهور اسکای ایتالیا به مناسبت پیوستن استراماچونی به استقلال، مصاحبهای اختصاصی را با این سرمربی 43 ساله ترتیب داده است:
حالا شما چند سال پس از پیروزی برابر میلان با اینتر و اودینزه، چالشی جدید در چهار هزار کیلومتری ایتالیا دارید:
هواداران شور و اشتیاقی فوقالعاده دارند. استقلال نیز باشگاهی با تاریخی بزرگ است. برای این ماجراجویی سخت اما در عین حال جذاب، آمادهام.
از برج میلاد، به کلوزئوم رم بازگردیم، جایی که استراماچونی دوران حرفهای خود را در شهر رم آغاز کرد:
کارم را در زمینهای خاکی باشگاه آزد اسپورت به عنوان بازیکن آغاز کردم و حضور من در آن جا قبل از زمانی بود که رویای فوتبالیست شدن من به پایان برسد. سپس به بولونیا پیوستم اما در هجده سالگی با آسیب شدید زانویم، کارم به عنوان فوتبالیست به پایان رسید. در دیدار برابر امپولی در استادیوم کارلو کاستلانی، همه چیز تمام شد. سعی کردم بازگردم و این این تلاش برای دو فصل به طول انجامید اما دیگر نتوانستم فوتبال بازی کنم. بعد از سه سال دوری کامل از فوتبال، تصمیم گرفتم درسهای مربوط به مربیگری را بخوانم و این در حالی بود که همزمان در دانشگاه ساپینتزا در حال تحصیل در رشته حقوق بودم. مجبور بودم دوباره از صفر شروع کنم و البته که این مسئله انگیزه زیادی برای بازگشت به شما میدهد.
چرا ایران را انتخاب کردید؟
من یک مرد معمولی هستم که عاشق فوتبال است. در حرفهام اشتباهات زیادی کرده ام اما پس از هر اشتباه سعی کردم از آنها درس بگیرم و اصلاحشان کنم. به لطف این کار، توانستم در سطح اول مربیگری کنم. حضور در ایران تفاوتهای زیادی نسبت به دنیای غرب دارد. فرهنگ ایران، غنی و برگرفته از سلسله امپراطوریهای پارسی است. ایران کشوری اسلامی است اما این کشور نسبت به کشورهای عربی، متفاوت است و شاید تا حدی به ترکیه شبیه باشد. ایران کشوری است که منابع طبیعی غنی بسیاری دارد. ایران چهارمین تولیدکننده بزرگ نفت و دومین تولیدکننده بزرگ گاز جهان است.
به فوتبال برگردیم. در مراسم معارفه شما، جوزپه پرونه، سفیر ایتالیا در ایران حضور داشت:
مفتخرم که او در کنارم حضور داشتم. او باعث شد درک کنم فوتبال و ورزش یک وسیله برای اتحاد و انسجام میان کشورهاست. این که سفیر کوچکی از فوتبال ایتالیا در ایران باشم، به من انگیزه می دهد.
در رم اوضاع کار چگونه بود؟
من یک رمی و صد درصد یک رومانیستا هستم. با لوچانو اسپالتی رابطه بسیار خوبی دارم. وقتی او در دوره اول حضورش در رم بود، من سرمربی تیم جوانان رم بودم. قبل از شروع هر بازی تیم جوانان، اسپالتی کنارم بود و به من توصیههایی انجام میداد. هنوز هم به اسپالتی مدیونم از او بابت چیزهایی که به من آموخت، ممنونم. با انتقال مالکیت رم از روزلا سنسی به جیمز پالوتا در سال 2011، اوضاع تغییر کرد و پس از شش سال حضور در تیم پایههای رم، جدایی از این باشگاه بسیار دردناک بود. روز ترک باشگاه، با اعضای تیم خداحافظی کردم و نمیتوانستم جلوی گریهام را بگیرم.
در خصوص پیوستن به اینتر بگویید:
اولین جلسه تمرینی ام همراه با جوانان اینتر فوق العاده بود و همیشه آن روز یادم میماند. در نهایت توانستیم در لیگ قهرمانان اروپای جوانان، قهرمان شویم. سال بعد ماسیمو موراتی، مارکو برانکا و پیرو آسیلیو در دفتر باشگاه منتظر من بودند. موراتی به من یک کاغذ و خودکار داد و گفت شرح نحوه بازی تیمم را بنویسم. موراتی با خواندن آن یادداشت، متقاعد شد مرا سرمربی اینتر کند. اسنایدر، ژولیو سزار، زانتی، میلیتو و مایکون بازیکنان فوق العاده تیم بودند که به من کمک کردند تا به یک سرمربی حرفه ای تبدیل شوم. با هریک از آنها رابطه بسیار عالی ای داشتم اما بازیکنان خوب دیگری چون چیوو، استانکوویچ، ساموئل، کامبیاسو و بقیه هم بودند. درگیری با آنتونیو کاسانو؟ از نظر فنی نظر من درباره کاسانو تغییر نمی کند چون او یک استعداد بزرگ و در زمره بزرگ ترین بازیکنان دنیای فوتبال به شمار می رفت. من میخواستم او در بهترین فرم خود باشد و متاسفم که به او دیگر بازی ندادم.
دوران حضور در اینتر چگونه گذشت؟
زیباترین خاطرهام در اینتر؟ یکی پیروزی 3-1 در خانه یوونتوس و دیگری پیروزی برابر میلان در دربی بود. با این حال تلخی آن فصل، مربوط به مصدومان زیادی بود که در نیم فصل دوم داشتیم و در آن زمان در سن سیرو به لاتزیو باختیم و در کوپا ایتالیا با شکست برابر رم حذف شدیم. در نیم فصل اول بسیار خوب کار کردیم و تا ماه فوریه در جدول رتبه خوبی داشتیم. برابر یوونتوس، ناپولی و میلان پیروز شدیم اما پس از آن دوران شکستهای تیم فرا رسید. شاید دلیل ناکامیام در اینتر، کم تجربگی بود و نتوانستم تیم جوانی که دلخواهم باشد را بسازم.
استراماچونی پس از حضور در اینتر، یک فصل را در اودینزه سپری کرد و سپس با خروج از ایتالیا در یونان و جمهوری چک کار کرد:
وقتی به پاناتینایکوس آمدم، تیم پس از جنجالهای دربی با المپیاکوس با کسر سه امتیاز مواجه شد و در رده پنجم قرار داشت اما در پایان فصل توانستیم نایب قهرمان شویم. این رتبه در حالی به دست آمد که رسیدن به قهرمانی ممکن نبود چون المپیاکوس تیمی دست نیافتنی بود. در فصل دوم، لدسما، مستو و ویکتور ایباربو از سری آ به پاناتینایکوس پیوستند و به لیگ اروپا نیز رسیدیم. تا اکتبر، صدرنشین لیگ بودیم. متاسفانه مشکلات مالی باشگاه باعث شد 5-6 بازیکن ملی پوش قراردادشان را با پاناتینایکوس فسخ کنند و در ماه دسامبر، من نیز تیم را وقتی در رده دوم قرار داشت، ترک کردم.
در اسپارتاپراگ، پروژه بین المللی سازی تیم با شکست روبرو شد. به غیر از کادرفنی، ده بازیکن خارجی به تیم آمدند و تنها سردان پلاوشیچ بنا به درخواست من به عنوان بازیکن بومی در تیم ماند. پروژه اسپارتاپراگ از اول هم شکست خورده بود و خودم را سرزنش میکنم چون از ابتدا نتوانستم این موضوع را تشخیص دهم. شرایط زندگی در پراگ برایم چندان جالب نبود.
حالا در ایران حضور دارید:
روزی به ایتالیا بازخواهم گشت. دوران حرفه ای من بسیار خوب بوده و من خوشحالترین انسان روی کره زمین هستم. مهمترین دستاورد من؟ تشکیل خانوادهای که مرا بسیار دوست دارد و همه جا همراهم هستند. هر جا که خانوادهام باشند، آنجا خانه من است. من، دالیلا، النا و جولیو اکنون در کنار یکدیگر هستیم.