طرفداری – مدیر ورزشی موفق لایپزیش در چند فصل گذشته، دوباره در فصل ٢٠١٨/١٩ به عرصه مربیگری برگشت و عملکردی درخشان داشت. لایپزیش در حضور مجدد رانگنیک روی نیمکت مربیگری، برای دومین بار در سه فصل اخیر سهمیه حضور در لیگ قهرمانان را کسب کرد و اکنون منتظر برگزاری دیدار نهایی جام حذفی آلمان مقابل بایرن مونیخ هستند. در مصاحبه با وبسایت The Coaches’ Voice سرمربی ٦٠ ساله لایپزیش از فلسفه مربیگری اش می گوید.
هیچ کتابی وجود نداشت. بدون تمرین. ما حتی یک واژه برای توصیف اتفاقات داخل زمین نداشتیم. اما می دانستیم که این آینده است و ما باید با آن رو به رو شویم.
قبل از آن، من در تیم دسته ششمی ویکتوریا باکناگ بازیکن-مربی بودم. جایی خارج از اشتوتگارت. خیلی خوب نبودیم، اما خیلی خوش شانس بودیم. در یکی از روزهای سرد فوریه ١٩٨٣ اتفاقی به یک نابغه برخورد کردیم.
دینامو کیف، تیم والری لوبانوفسکی افسانه ای، در نزدیکی مرکز تمرین ما حضور داشت و دنبال حریفی آسان برای یک بازی دوستانه بودند. در جریان آن بازی و بعد از چند دقیقه، زمانی که توپ به اوت رفت، مجبور شدم بایستم و بازیکنان آن ها را بشمارم. یک چیزی اشتباهی بود. آیا آن ها ١٣ یا ١٤ بازیکن در زمین داشتند؟
من قبلا مقابل تیم های بزرگی بازی کرده بودم، و بدون شک همیشه شکست می خوردیم، اما آن ها حداقل لحظه ای به شما اجازه نفس کشیدن می دادند. دینامو کیف اولین تیمی بود که مقابل آن قرار می گرفتم و دائما توپ را پرس می کردند.
این تجلی فوتبال در من بود. متوجه شدم که روش های متفاوتی برای بازی کردن وجود دارد.
رانگنیک در کنار یورگن کلوپ سرمربی قبلی ماینتس و دورتموند و کنونی لیورپول از پیشگامان استفاده از سیستم بازی پرسینگ در بوندس لیگا به شمار می روند. رانگنیک یکی از طرفداران و مدافعان این سبک بازی در بوندس لیگا بوده است، آن هم سال ها قبل از کلوپ.
رانگنیک ٦٠ ساله بیش از نیمی از عمرش را مشغول مربیگری بوده، از باشگاه های سنتی بوندس لیگا چون اشتوتگارت، شالکه و هانوفر گرفته تا باشگاه های نوظهور فوتبال آلمان. به یادماندنی ترین موفقیت های اخیر رانگنیک را می توان بالا کشیدن دو باشگاه هوفنهایم و لایپزیش از دسته های پایین فوتبال آلمان به بوندس لیگا و کسب نتایج خوب با آن ها دانست. سال ٢٠٠٦ و زمان حضور هوفنهایم در دسته ٣ آلمان، هدایت این تیم را برعهده گرفت و در فصل ٢٠٠٨/٠٩ بوندس لیگا همراه این تیم به سطح اول فوتبال آلمان حضور رسید. حتی نیم فصل اول رقابت ها را در صدر جدول به پایان رساندند، هر چند به دلیل مصدومیت ها و مشکلات در پایان فصل در مکان هفتم جای گرفتند اما به عنوان یک تیم تازه وارد عملکردی فوق العاده داشتند.
پس از چند فصل حضور در لایپزیش تابستان ٢٠١٥/١٦ در بوندس لیگا ٢ برای یک فصل در کنار پست قبلی اش (مدیر ورزشی) سرمربی این تیم شد و آن ها را به بوندس لیگا رساند و سپس سکان را به رالف هازن هوتل داد و در همان فصل اول نتایجی تاریخی در سطح اول فوتبال آلمان کسب کردند و ضمن نایب قهرمانی جواز حضور در لیگ قهرمانان را کسب کردند.
او بنا به شرایط پیش آمده این فصل دوباره قبول کرد برای یک سال همزمان دوباره مدیر ورزشی و سرمربی لایپزیش باشد تا تابستان ٢٠١٩ و پس از جدایی یولیان ناگلزمن از هوفنهایم، این مربی جوان تبدیل به نفر اول نیمکت این تیم شود.
چند سال بعد، من به عنوان مربی تیم آماتور اشتوتگارت منصوب شدم. آنجا، من با یک مهندس ساختمان ملاقات کردم که تاکتیک های فوتبال را شخصا آموخته بود و تبدیل به اولین مربی در آلمان شده بود که سیستم Ballorientierte Raumdeckung را معرفی کرده بود، سیستمی که ترکیبی از مارک کردن منطقه ای با پرس شدید بود.
هلموت گروس نام داشت. با هم شروع به نوشتن دستور العمل های مربیگری کردیم. در ایتالیا دوستانی داشتیم که فیلم های میلان آریگو ساچی را برای ما می فرستادند. ما به قدری نوارها را عقب جلو کردیم تا تجهیزات شکسته شدند.
در ١٩٩٨ هدایت اولم را در بوندس لیگا ٢ برعهده داشتم و به یک برنامه تلوزیونی رفتم تا در آن درباره مزیت دفاع ٤ نفره صحبت کنم. در کشوری که سوئیپر را به جهان فوتبال عرضه کرده بود، این یک چیز جدید و نوظهور بود. تاحدی الحاد در فوتبال شناخته می شد. "تاکتیک چیزی برای بازیکنان بد است." فلیکس ماگات این را می گفت.
از زمان شروع مربیگری اش تاکنون، رانگنیک به عنوان یکی از برجسته ترین مغزهای تاکتیکی فوتبال آلمان شناخته شده و به صورت مداوم با کوچک ترین ترین تغییرات فوتبال مدرن خود را تطبیق داده اما همیشه سراغ آن درس اول که از والری لوبانوفسکی فقید یاد گرفت می رود. رانگنیک می گوید اگر چه امروزه تیم ها در حال بازی سریع تغییر تاکتیک می دهند اما او ترجیح می دهد به فلسفه فوتبالش که ماحصل ٤٠ سال حضورش در این عرصه است پایبند بماند و آن را بهتر کند.
خوشبختانه این نگرش اکنون برای بوندس لیگا تغییر کرده است. بسیاری از تیم هایی که برابر لایپزیش بازی می کردند نوع هایی از بازی پرس را انجام می دادند، برای مبارزه با آتش، آتش بازی می کنند. بسیاری از چیزهای که ١٠-١٥ سال قبل یک انقلاب محسوب می شدند اکنون تبدیل به استاندارد شده اند.
اما هنوز اختلاف هایی وجود دارد. اخیرا ما شاهد بازگشت به سیتسم ٣-٥-٢ با یارگیری نفر به نفر بوده ایم. برخی اوقات بعضی از تیم ها ٢ اتوبوس مقابل دروازه پارک می کنند و ما را مجبور می کنند که مالکیت توپ زیادی داشته باشیم. چیزی که پیدا کردن فضا و خلق موقعیت های جدی گلزنی را بسیار سخت می کند. اگر شما مالکیت زیادی داشته باشید، بازی شما شبیه هندبال خواهد بود و به جایی نمی رسید.
ما برای ارسال پاس های ریسکی خود را آماده کرده ایم، اگر چه راهی خطرناک و نادرست است اما امکان ایجاد حمله در توپ دوم را فراهم می کند.
جالب ترین چیزی برای من دیدن این است که چگونه فوتبال توسعه یافته و سرعتش بیشتر شده است. اتفاقات زیادی بین ٨ تا ١٠ ثانیه ای که توپ را از دست می دهید یا در اختیار می گیرید رخ می دهند. این لحظات در بازی تعیین کننده هستند، و قمست عمده ای از تمرینات ما به چیزی اختصاص می یابد که آن را عادت جمع شوندگی می گوییم؛ حرکات همزمان بازیکنان.
پنج سال قبل، من غیرممکن می دانستم که یک مربی بدنساز به من بگوید که تیمم امروز باید چقد دوندگی داشته باشد، و در تمرینات چقد سریع دوندگی کنند. اما این اتفاق افتاده است. در گذشته، شما به عنوان یک مربی به چشم ها و احساس خود برای یافتن مقدار کافی تمرینات اعتماد می کردید. اکنون شبیه اجاره کردن یک ماشین شده؛ آن ها به شما می گویند که چقدر سوخت در باک دارید و چه مسافتی طی کرده اید.
مربیان بدنساز تیم مسئول برنامه ریزی تمامی تمرین ها در طول هفته بر حسب شدت آن در هر روز هستند. ما دانسته هایمان را از آن ها می گیریم.
اگر شما بخواهید سرعت بازی تیم خود را بالا ببرید، به هر حال باید فکرهای سریع را بیشتر از پاهای سریع توسعه و پرورش دهید.
توسعه یا پیشرفت، با انجام سریع امور، تجزیه و تحلیل سریع تر، تصمیم گیری سریع و عکس العمل سریع معنی شده است. در لایپزیش، ما روی توسعه فضای حافظه و سرعت پردازش کار می کنیم. ما بازیکنان را داخل یک ربات فوتبالی قرار می دهیم، برای مثال، یک دستگاه که بازی های قبلی تیم را شبیه سازی می کند و به بازیکنان اجازه می دهد که دوباره لحظات کلیدی بازی را تجسم کنند.
این شبیه فوتبال پلی استیشن است اما شما با پا آن را انجام می دهید. بازیکنان از آن بسیار لذت می برند و ما برخی مواقع به سختی موفق به متوقف کردن آن ها می شویم.
می خواهم بگویم که من به عنوان یک مربی کمی آرام تر شده ام. متوجه شده ام که بسیاری از اشتباهات ناشی از احساساتی شدن زیاد در طول بازی است و دلیل آن می تواند ناراحتی از نحوه بازی تیم و یا لذت بردن از آن باشد.
حفظ تعادل و نگاه کردن صبورانه بازی برای آنالیز دقیق آنچه داخل زمین در حال رخ دادن است و همچنین ایجاد تغییرات لازم مهم است.
تجربه همچنین به من یاد داده که بازیکنان به یک سری قوانین روشن نیاز دارند. اما گفتن اینکه آن ها چه کارهایی می توانند انجام بدهند و حق انجام چه کارهایی را ندارند کافی نخواهد بود. شما باید آن ها را متقاعد کنید که پیروی از قوانین به نفع آن ها خواهد بود.
من اکنون ٦٠ ساله هستم و سپاسگزارم که دفتر کار خود را دارم، بیشتر برای اینکه از موزیک هایی که قبل بازی در رختکن پخش می شوند فرار کنم. برای من به عنوان یک بازیکن این موزیک ها خیلی بلند بودند. جدا از سلیقه موسیقیایی من رابطه ای قوی با بازیکنانم دارم. زمانی که شما ترس ها و آرزوهای بازیکنانت را نفهمی باید از مربیگری دست بکشی. من خوشبختم که دو پسر هم سن بازیکنانم دارم.
مقابله با وسوسه ها و واقعیت های کذایی که سراغ مردان جوانی که پول زیاد دارند را از وظایف خود می دانم. کلید کار این است که همانند بزرگسالان با آن ها رفتار کنید؛ حتی اگر تعدای از آن ها نوجوان باشند یا رفتارهایی نشان دهند که در سن بلوغ هستند. باید مسائل را منطقی توضیح دهید. برای آن ها توضیح دهی که چرا مسائلی همانند تغذیه و خواب برای سلامتی و عملکرد آن ها مهم هستند.
به طور کلی در لایپزیش همه منطقی اند و گروهی مناسب اند. اشتیاق و علاقه به گذشته در بخش های از فوتبال آلمان برای بسیاری شخصیت های دیوانه وجود دارد، گونه و دسته ای از پسرها که دزدکی از کمپ خارج می شوند و با حضور در پارتی ها شب را به روز می رسانند. آن روزها تمام شده است.
بازیکنانی که اینگونه فکر می کنند بنا به خواسته های فیزیکی بازی دیگر جایی در آن نخواهند داشت. فوتبال بسیار سریع و بی رحم شده و تنها ورزشکارانی که در اوج آمادگی هستند موفق می شوند.
تاکتیک ها، آمادگی و قوانین همگی بسیار مهم اند، اما آن ها تنها وسائلی برای پایان دادن هستند. شغل من و وظیفه من کمک به بهبود و پیشرفت بازیکنان است. بازیکنان از شما به عنوان مربی زمانی پیروی می کنند که حس کنند در حال بهتر کردن آن هایی. این بزرگ ترین و خالصانه ترین محرک است.