طرفداری- برای اینکه منچسترسیتی به بیش از ۱۰۰ امتیاز در فصل قبل برسد، نیاز به کاری فوق العاده از طرف تیمی بود که با تمام قدرت و جاطلبی مورد نیاز حتی بعد از مسجل شدن قهرمانی، به جلو پیش برود. این نکته البته شاهد یک ادعای دیگه در مورد میزان تغییر در فوتبال هم بود. قوانین گذشته دیگر اثر ندارد و ما باید یاد بگیریم که با آن کنار بیاییم.
در اوایل دهه ۷۰، صحبتهای زیادی بود در مورد رشد دو "سوپرکلاپ" که بقیه را میبرند. لیدز و لیورپول. آنها سبک بازی را اجرا میکردند که بهتر از همه جواب میداد و بردها به آنها آنچنان قدرت مالی داده بود که مدت زیادی را در صدر بمانند.
البته که اینطور نشد. چه مثبت چه منفی، نقش برایان کلاف در بر هم خوردن این معامله را نمیتوان نادیده گرفت. با این حال همان زمان هم مردم به این باور رسیده بودند که محبوبیت و تبلیغات تجاری، باعث بزرگ و بزرگ تر شدن تیمهای بالای جدول میشود. با این حال، آن فاصله بین بالا و پایین هیچگاه در تاریخ فوتبال این چنین زیاد نبوده است. پولدار ها، پولدار تر میشوند و فقیرها همان جا میمانند. این اتفاق در جامعه هم افتاده است. شما هر متن ضد سرمایهداری را هم بخوانید باید به این برسیم که این نکته فوتبال را تغییر داده است.
در حال حاضر ما انتظار آنچنان زیادی حتی برای شروع یک رقابت کوچک هم نمیبینیم. بین سالهای ۲۰۰۲-۲۰۰۳ و ۲۰۰۴-۲۰۰۵ که شرکت Opta شروع به کار کرده، تنها ۳ بار در آن سالها بازیهایی ثبت شده که تیمی بالای ۷۰٪ مالکیت ثبت کرده است. این تعداد بازی در فصل قبل به ۶۳ رسید. امسال هم قرار است عددی در همین نزدیکی ثبت کنیم. با این حال، این نکته روی زاویه دید ما هم اثر خواهد گذاشت. واکنشها به دو بازی آخر سیتی که امتیاز داد را مقایسه کنید. سیتی از همه نظر از نیوکاسل برتر بود. این اتفاق قبلا بیشتر رخ میداد.
قبلا تیمهای بزرگ که برای بردن بازیها روحیه زیادی داشتند، به شکل معمول در بازیهای خارج از خانه میباختند. این یکی از قوانین فوتبال قدیم بود. اما وقتی شما فصلی دارید که تیمی تنها ۱۴ امتیاز از دست میدهد، هر شکست به چشم یک بحران میآید. برای تیمهای بزرگ حتی مساوی هم یک نیمه بحران است. برای مثال مصاحبه برایان کلاف در سال ۱۹۷۴ با دان روی را ببینید که مجری اعلام میکند هیچگاه احتمالا تیمی به وجود نخواهد آمد که مانند لیدز تنها با ۴ شکست در فصل قهرمان شود.
نکته دیگر این است که حالا بردها هم آنچنان معنای بزرگی ندارند. آرسنال در ۴ فصل اخیر در بازی خارج از خانه مقابل هیچکدام از ۶ تیم بالای جدول، برنده نبوده است. سیتی قرار بود آنها را ببرد که به راحتی برد. اما بین گل اول آرسنال که بازی مساوی شد و گل دوم سیتی، یک احساس عجیب در سیتی وجود داشت. روی نیمکت، پپ چند بار از کوره در رفته بود. برای اینکه حالا مهم نیست تیمهای برتر ببرند. مهم است که خوب ببرند. این از کوره در رفتن با توجه به انتظارات از برد قابل انتظار است. در آن نیم ساعت، سیتی همان اشتباهات بازی با نیوکاسل، کریستال پالاس و لستر را انجام داد. گل قبل از نیمه چه تاثیر زیادی دارد.
و اینجاست که شما وارد پارادوکس میشوید. بعد از شکست به نیوکاسل پپ با کمی تغییر تن صدا اشاره کرد که سیتی در ۸ بازی قبلی پیروز بوده است. آنها در ۶ بازی آخر خود ۲۶ گل زدند. چند دهه قبل، این فرم از بازی غیر قابل باور بود اما حالا گل زدن زیاد به تیمهای پایین جدول اتفاقی معمول است که هر هفته میافتد. برای برنلی خجالتی ندارد که ۵ گل از سیتی بخورد.
این نکات حالا بسیار مدرن به نظر میآید. قبلا انتظاری نبود که یک تیم برتر تیم کوچک را در هم بکوبد. مدافعان دفاع میکردند به جای آنکه نصف زمان را در خط حمله باشند. مساوی و باخت قابل انتظار و قبول بود و مانند امروز نبود که دادن هر امتیاز به معنی از دست دادن قهرمانی باشد. بازی تغییر کرده و عامل آن هم اقتصادی است.