در دنیایی که «لانوچی» از دیپلماتهای جنگ طلب و رهبران خودشیفته خلق کرده است ، با استفاده از طعنه ها و کنایه های خاص خود مشغول سوگواری برای این سیاست مداران است.«مرگ استالین» دارای دوز بالایی از پوچی است که دید «لانوچی» از طریق آن تعریف میشود. رهبران خودخواه میآیند و میروند و مهم نیست که چه کسی به قدرت می رسد، این تنها زمان است که مشخص می کند شخصی دیگر بالاتر از دیگران در مسند قدرت قرار بگیرد.
«آرماندو لانوچی» یکی از بزرگترین طنزپرداز های زندهی دنیاست. تصاویر خندهداری که او از ناکارآمدی دولت خلق میکند، یک نوع تفسیر کاریکاتورگونه از زندگی پرمشغله رهبران سیاسی را به تصویر می کشد. دو مجموعهی ساختار شکنانه ی این طنزپرداز بریتانیایی که توسط شبکهی بیبیسی و اچ بی او تهیه شده اند، «ضخامت آن»(The Thick of it) و «معاون اول» (Veep) و به همراه فیلم نامزد اسکار او یعنی «در چرخهی بیپایان» (In the Loop)، مهارت بالای او در پرده برداری از بروکراسیهای بی سر وسامان و همچنین افراد تشنهی قدرتی که دیوانه وار برای کسب قدرت بیشتر از پشت به هم خنجر می زنند و به خیال خود صاحب مملکت هستند را ثابت میکند.
در دنیایی که «لانوچی» از دیپلماتهای جنگ طلب و رهبران خودشیفته خلق کرده است ، با استفاده از طعنه ها و کنایه های خاص خود مشغول سوگواری برای این سیاست مداران است. او عصر جدیدی از فساد سیاسی را پیش بینی می کند و بزرگترین راوی حقیقت در این وادی باقی مانده است ، بنابراین تنها مسئله ی زمان بر سر راه او وجود داشت تا بتواند همان شوخی های سفت و سخت را برای دوره های قدیمی تری که با همان استبدادگرایی گذشته دست و پنجه نرم می کنند ، به کار گیرد.
وارد خود فیلم «مرگِ استالین» می شویم. اولین اثر اقتباسیِ «لانوچی» که از رمان گرافیکی اثر «فابین نوری» و «تیری رابین» اقتباس شده است («نوری» در نوشتن فیلمنامه همکاری داشته است اما در کل، امتیاز فیلمنامه برای «لانوچی» ، «دیوید اشنایدر» و «یان مارتین» بوده است)، داستان مفصلی درباره ی پیامد مرگ رهبر مستبد و ستمگر شوروی سابق و تقلای دیوانه وار اطرافیان او برای جانشینی را روایت می کند. بذله گویی و طنزپردازی بریتانیایی «لانوچی» به سادگی به روسیهی سال ۱۹۵۳ برده شده است، بخشی از آن به این خاطر که او هیچ تلاشی نکرده برای تغییر دادن لهجه ی بازیگران انگلیسی زبان فیلم نکرده و بخشی از آن هم به خاطر شوخی های عامیانه ای هستند که لذت دوچندانی به اثر او بخشیده اند. انگار این همان «معاون اول» در شوروی سابق است ؛ گسترش خوشایند تصویرسازی های «لانوچی» که باعث شده طنز او بی عیب و نقص باقی بماند.
از بسیاری از جهات، این اثرِ «لانوچی» بسیار پر و پیمان است. از رنگ های کم رمق در صحنه ها تا نحوهی چرخش دوربین نشان دهنده ی یک دید سینمایی است ، به محض اینکه هر کدام از شخصیتها شروع به صحبت کردن میکنند مشخص است که با اثری ساختهی «لانوچی» روبهرو هستیم. در جایی از فیلم در پشت صحنهی یک سمفونی هستیم که به تازگی به پایان رسیده است و پس از آن، تماسی از سوی خود شخص «استالین» انجام میشود و در آن، او درخواست یک قطعه را میکند. از آنجایی که همچین قطعه ای وجود خارجی ندارد، مدیر مجموعه تلاش می کند تا تمام نوازندگان را به صحنه بازگرداند و دوباره آن سمفونی را بنوازند. این اتفاق باعث آغاز قصه ی فیلم میشود اما «لانوچی» با دیالوگهای افراطی و چاپلوسانه و کمدی بسیار تند و کنایه آمیزش سرعت فیلم را با شتاب بسیار زیادی افزایش می دهد.
اتفاقت ناخوشایند پشت سر هم روی می دهند ؛ یکی از نوازندگان اخراج شده، دیگری در تاریکی شب در خانه اش ربوده شده و در همین حین، کنایههای تند است که در اتمسفر فیلم پخش میشوند. و حالا بزرگترین تهدید نیز از راه میرسد؛ پیانیست گروه(الگا کوریلنکو) از نوازندگی در حضور معاون رئیس جمهور سر باز میزند چرا که او تمام خانواده اش را کشته است. در نهایت او با رشوه دادن قانع میشود و همه چیز به نظر طبق برنامه پیش میرود تا اینکه او از قصد یک نُت را به اشتباه میزند و همان نُت نفرین شده باعث مرگ استالین میشود! آن یک نُت باعث شد که استالین خندهی بلندتری بکند. این صحنه ، شروع یک طنز بزرگ و عمیق درباره رهبران خودشیفته است. انگار این فیلم همان «سوپ اردک» با دیکتاتورهای واقعی است.
حال که استالین درگذشته است، مقام رهبری به گئورگی مالنکوف رسیده است. نقش او را در این اثر «جفری تمبور» با یک گلاه گیس خنده دار به بهترین شیوهی ممکن بازی کرده است که خود منبع بینهایتی از سرگرمی و خنده را فراهم میکند. مالنکوف به جای اینکه در پی سردرآوردن از سیاست های استالین باشد، به دنبال پیداکردن بچهای است که با استالین عکس معروفی انداخته بود تا بتواند همان صحنه را دوباره بازسازی کند. همانطور که در فیلم خیالی «در چرخهی بیپایان» ، اثری از همین فیلمساز هم دیده بودیم، در این فیلم کسی واقعا درباره سیاست و فلسفههای سیاسی بحث نمیکند، این موارد تنها پس زمینهی مردانی مست و بی مصرف و خودپسند است.
به این ترتیب، تخت رهبری کشور تبدیل به «بازی تاج و تخت» میشود. معاون رئیس جمهور یعنی «لاورنتی بریا»(سیمون راسل بیل) اقدام به حفظ نظم در کشور میکند =در حالی که مخفیانه در حال نقشه کشیدن برای کناز زدن مالنکوف از مسند قدرت است اما او در این مسیر باید با «نیکیتا خورشچف»، معاون رئیس جمهور سابق که توسط «استیو بوشمی» نقش آفرینی شده است روبهرو شود. «استیو بوشمی» چیزی از همان استیو بوشمی همیشگی کم ندارد. در نقش جدیدش- دیکتاتوری که دهانش را تنها برای دادن دستور به دیگر افراد باز میکند- این فضا به او داده شده تا یکی از لذتبخشترین نقشهایش را در طول این سالها بازی کند، قطعهای شعفناک و دلپذیر بر روی ذات فاسد قدرت.
شوخیهای کلامی اغلب کل فیلم را به خود معطوف می کنند و در برخی موارد، باعث می شود طنزپردازی اثر ساده انگارانه بنظر برسد. در برخی از لحظات فیلم به نظر میرسد که «لانوچی» تمایلی برای به اوج بردن داستان ندارد و تنها سعی دارد که سطح یکسانی را در کل اثر حفظ کند. اما حجم بالای شوخی های تک جمله ای اثر در حالت کلی به تصویری که از مردان فریبخورده ساخته شده است کمک میکنند؛ در هیچ لحظهای از فیلم، موقعیتی که توانایی تبدیل شدن به طنز داشته باشد از دست نرفته است. برای مثال، در جایی، یکی از شخصیتها میگوید که «کمرم درد میکنه» و پاسخ او اینگونه داده میشود:«بیش از حد از سوار جامعه شده ای»
به تدریج، «مرگ استالین» تبدیل به تصویری کمدی از شرایطی میشود که به یک کودتای خشن منجر می شود. هنگامی که «خروشچف» تحت شرایط مرگ باری جای استالین را به عنوان رهبر میگیرد، حتی «لانوچی» نیز نمی تواند آنرا کامل در داستان خود جا دهد. اما در نهایت، او موفق میشود که یک پایان بندی هوشمندانه را برای این اثر پیدا کند که به عنوان یکی از دقیق ترین مثال های بینش طعنه آمیز او می تواند مورد اشاره قرار گیرد.
«مرگ استالین» اولین نمونهای است که در آن، «لانوچی» سبک خود را بر روی شخصیتهای واقعی به کار گرفته است ، و همچنین یک مبنای تاریخی برای دیگر آثارش به وجود آورده است. به موازات «مرگ استالین» آثار مشابهی در دنیای امروز میتوان یافت و نحوهای که فیلم یکی از تاریکترین دوره های تاریخ شوروی را تبدیل به یک فضای کاری کمدی کرده است به ما یادآوری میکند که بزرگترین انسانهای شرور تاریخ، همیشه خود را بیش از حد جدی میگرفتند، پس چرا ما هم این کار را بکنیم؟ اگر بخواهیم وسیع تر به زمینه ی کاری «لانوچی» نگاهی بیاندازیم ، «مرگ استالین» دارای دوز بالایی از پوچی است که دید «لانوچی» از طریق آن تعریف میشود. رهبران خودخواه میآیند و میروند و مهم نیست که چه کسی به قدرت می رسد، این تنها زمان است که مشخص می کند شخصی دیگر بالاتر از دیگران در مسند قدرت قرار بگیرد. سلام سینما
دانلود فیلم: لینک اول- دوبله- لینک کمکی - زبان اصلی
پیش تر: