ام مکس بروکز (1) برای طرفداران واقعی زامبیها به هیچ وجه ناشناس نیست. او نویسندهی داستان محبوب جنگ جهانی زد (2) است. شاید بتوان گفت او یکی از زبردستترین نویسندههای داستانهای تاریخ بدیل زامبی است. در اینجا بخشی از متن کتاب معروف او یعنی «چگونه در دنیایی زامبیزده زنده بمانیم» (3) را با هم میخوانیم.
در این کتاب که با لحنی بسیار جدی نوشته شده است، مکس بروکز به ما عیناً نشان میدهد که چگونه میتوان در دنیایی پر از زامبی، تا نابودی کامل زامبیها زنده ماند.
الف. کشتن مردهها
شاید فرآیند نابود کردن زامبیها بهنظر ساده برسد، اما به هیچ وجه کار آسانی نیست. همانطور که دیدهایم، زامبیها به هیچ یک از نیازهای فیزیولوژیکی که انسان برای بقا محتاج آنهاست، نیازی ندارد. نابودی یا صدمهی جدی به سیستم خونرسانی، گوارشی، یا دستگاه تنفسی تاثیری بر روی مردگان متحرک ندارد، زیرا این ارگانها دیگر ارتباطشان را با مغز از دست دادهاند. به بیان سادهتر، هزاران راه برای کشتن یک انسان وجود دارد؛ اما برای زامبیها تنها یک راه موجود است. مغز باید معدوم شود، حال به هر نحوی که امکانش وجود دارد.
ب. نابود کردن
مطالعات نشان دادهاند که «سولانیوم» میتواند تا چهل و هشت ساعت هم در بدن یک زامبی کشته شده باقی بماند. نهایت دقت را در هنگام نابود کردن جنازهی نامردگان بهخرج دهید. علیالخصوص سر که بیشترین خطر جدی را دارد، زیرا محل تجمع ویروس است. هرگز جنازهی یک نامرده را بدون لباسهای محافظ لمس نکنید. با آن همان رفتاری را داشته باشید که با هر مادهی سمی و شدیداً کشنده دارید. سوزاندن امنترین و موثرترین راه برای نابود کردن آنهاست. برخلاف شایعاتی که میگوید تودهای از جنازههای سوزان سولانیوم را در ابری از دودهای بیماریزا پخش میکند، عقل سلیم میگوید که هیچ ویروسی نمیتواند در دمای بالا دوام بیاورد و در برابر آتش حرفی برای گفتن ندارد.
ج. رامکردن؟
تکرار میکنم، تاکنون مطالعات روی مغز زامبیها ثابت کرده است که نمیشود سر به سر آنها گذاشت. نتیجهی همهی آزمایشات از شیمیایی گرفته تا عمل جراحی و امواج الکترومغناطیسی، منفی بوده است. معالجهی رفتاردرمانی و کوششهایی از این دست برای تربیت کردن مردگان زنده، درست مانند بعضی گونههای حیواناتی که در گله زندگی میکنند با شکست مواجه شده است. باز تصریح میکنم که این ماشین را نمیتوان دوباره سیمکشی کرد. یا همانطوری که الان هست باقی خواهد ماند، یا اصلاً وجود نخواهد داشت.
زامبیهای جادوی وودو
اگر زامبیها مخلوق یک ویروسند و نه یک جادوی سیاه، پس این چهطور میتواند آنچه را که «زامبی وودو» میخوانیم توجیه کند، کسی که مرده است، از گورش برخیزانده شده و نفرین شده که تا ابد بردهی زندگان باشد؟
بله، این درست است که کلمهی زامبی ریشه در کلمهی nzumbe از زبان کیمبوندو (4) دارد، کلمهای که توصیفکنندهی روح یک انسان مرده است، و بله، زامبیها و زامبیشدن بخشهایی مهم از مذهب آفریقایی-کارائیبی است که به نام وودو معروف است. به هر جهت، خاستگاه نام آنها تنها وجه اشتراک بین زامبیهای وودو و زامبیهای ویروسی است.
همینطور چنین میگویند که هونگانهای (5) وودو میتوانند انسانها را با جادو به زامبی تبدیل کنند، که این عمل بیهیچ بحثی ریشهی علمی دارد. «پودر زامبی»، وسیلهای که هونگانها برای زامبیکردن استفاده میکنند، محتوی یکنوع نوتروکسین (6) بسیار قوی است (ترکیبات دقیق آن از اسرار بسیار حفاظت شده است).
این سم با ایجاد شرایط خوابزمستانی شدید، به طور موقت سیستم اعصاب بدن انسان را فلج میکند. با وجود عملکرد در کمترین سطح ممکن قلب، ریهها و دیگر عملکرهای بدنی، قابل درک است که یک پزشک قانونی بیتجربه، مورد فلجشده را مرده اعلام کرده باشد. آدمهای زیادی در این شرایط دفن شدهاند، تا این که جیغکشان در تاریکی مطلق تابوتشان بیدار شوند. چه چیزی چنین انسان زندهای را تبدیل به زامبی میکند؟ پاسخ آن ساده است: آسیب مغزی. بسیاری از آنها که زندهبهگور شدهاند، به سرعت تمام هوای داخل تابوتشان را مصرف میکنند. آنهایی که نجات پیدا میکنند (اگر شانس بیاورند)، تقریباً همگی به خاطر کمبود اکسیژن دچار آسیب مغزی میشوند. آن بینواها تلوتلوخوران راه میروند و توان ادراکی کمی دارند، یا فیالواقع، اختیاری از خود ندارند، و معمولاً به عنوان مردگان زنده اشتباه گرفته میشوند. چهطور میتوان یک زامبی وودو را از اصل تشخیص داد؟ نشانههای آن واضح هستند.
1. زامبیهای وودو احساسات بروز میدهند. مردمی که به خاطر پودر دچار آسیب مغزی شدهاند، همچنان تمام احساسات انسانی را دارا میباشند. آنها لبخند میزنند، گریه میکنند، حتا اگر صدمه ببینند یا به هر نحو دیگری تحریک شوند، از خشم میغرند. (کاری که زامبیهای واقعی هرگز انجام نمیدهند.)
2. زامبیهای وودو افکارشان را بروز میدهند. همانطور که قبلتر هم گفته شد، وقتی که یک زامبی واقعی با شما رودررو میشود، بلافاصله مانند یک موشک هدایتشونده رفتار میکند. یک دقیقه طول میکشد تا زامبی وودو تشخیص دهد که شما چهکسی یا چه چیزی هستید. شاید به سوی شما بیاید، شاید پس بنشیند، شاید همچنان به نگاه کردنش ادامه دهد تا زمانی که مغز آسیب دیدهاش بتواند اطلاعاتی دریافتی را تجزیه و تحلیل کند. کاری که زامبی وودو انجام نخواهد داد این است که دستهایش را بالا ببرد، آروارهاش را باز کند، نعرهای وحشتناک سر دهد و تلوتلوخوران مستقیم به سوی شما بیاید.
3.زامبی وودو درد را احساس میکند. یک زامبی وودو که سکندری خورده و بر زمین بیفتد، بیشک زانوی ضربدیدهاش را میگیرد و ناله میکند. علاوه بر آن، اگر یکیشان از قبل جراحتی برداشته باشد از آن مراقبت میکند یا حداقل از وجود آن زخم آگاهی دارد. زامبیهای وودو زخمهای عمیق در بدنشان را مثل زامبیهای واقعی نادیده نمیگیرند.
4. زامبیهای وودو آتش را تشخیص میدهند. منظور آن نیست که آنها از شعلههای آتش میترسند. بعضی از آنهایی که دچار آسیب مغزی شدید شدهاند، ممکن است به خاطر نیاورند که آتش چیست. آنها میایستند تا آن را آزمایش کنند، حتا ممکن است دست دراز کنند تا به آن دست بزنند. اما به محض آن که متوجه شوند باعث درد میشود، عقبنشینی میکنند.
5. زامبیهای وودو محیط اطرافشان را میشناسند. برخلاف زامبیهای واقعی که تنها کشتار را میشناسند، زامبیهای وودو به تغییرات ناگهانی نور، صدا، مزه و بو واکنش نشان میدهند. مشاهده شده است که زامبیهای وودو تلوزیون تماشا بکنند یا چراغ را روشن و خاموش کنند، به موسیقی گوش دهند، با صدای صاعقه از جا بپرند، و حتا به یکدیگر توجه نشان دهند. این مورد آخری در بسیای از نمونههای اشتباه در تمیز مهم بودهاست. زامبیهای مورد بحثی که به همدیگر واکنش نشان ندادهاند (آنها به همدیگر نگاه کردند، سر و صدا بهپا کردند، حتا به سر و صورت همدیگر هم دست کشیدند)، ممکن است تصادفاً نابود شده باشند.
6. زامبیهای وودو حواس فوقانسانی ندارند. انسانی که از تاثیرات ناتوان کنندهی پودر آسیب دیده، همچنان وابسته به حس بیناییاش است. او نمیتواند در تاریکی به نحو احسن کاری انجام دهد، از فاصلهی پانصد یاردی صدای قدمها را تشخیص دهد یا بوی یک موجود زنده را در باد متوجه شود. در واقع ممکن است بهوسیلهی کسی که از پشت سر به آنها نزدیک میشود، غافلگیر شود. البته این کار توصیه نمیشود، چون یک زامبی ترسیده ممکن است واکنشی خشونتآمیز نشان دهد.
7. زامبیهای وودو میتوانند ارتباط برقرار کنند. اگرچه این یک مورد همیشه صادق نیست، اما بسیاری از این اشخاص میتوانند به علائم شنیداری پاسخ دهند. بسیاری از آنها کلمات را متوجه میشوند، حتا بعضیهایشان جملات ساده را نیز درک میکنند. بسیاری از زامبیهای وودو توانایی صحبت کردن را دارا میباشند، البته بسیار ابتدایی و بهندرت برای یک مکالمهی طولانی.
8. زامبیوودو را میتوان کنترل کرد. گرچه در همهی موارد صدق نمیکند، اما بسیاری از انسانهای آسیبمغزیدیده اکثر ادراک نفسشان را از دست دادهاند که این آنها را مستعد پذیرش هر پیشنهادی میکند. بهسادگی داد زدن بر سر یکی از آنها که بایستد یا حتا از آنجا برود، میتواند برای خلاص شدن از شر یک زامبی وودو کافی باشد. این باعث درست شدن شرایط خطرناک برای انسانهایی شده است که بالاشتباه باور دارند میتوانند زامبیهای واقعی را کنترل کرده یا آموزش بدهند. بسیاری از اوقات آدمهای کلهشق اصرار کردهاند که بهسادگی میتوانند با دستور دادن به مهاجمان نامیرایشان، آنها را متوقف کنند. اما هنگامی که دستهای سرد و در حال پوسیدن آنها را گرفته و دندانهای کثیف و کرمخورده وارد گوشت تنشان شدند، این افراد فهمیدند، که با چه چیزی سر و کار دارند. این راهنما باید بتواند بهخوبی بهشما کمک کند تا یک زامبی وودو را از یک زامبی واقعی تشخیص دهید.
تذکر پایانی: زامبیهای وودو را تقریباً همیشه در پایینتر از صحرای آفریقا، کارائیب، مرکز و جنوب آمریکا، و جنوب ایالات متحده میتوان یافت. تقریباً غیرممکن است که کسی را در جای دیگری پیدا کنید که به دست یک هونگان به زامبی تبدیل شده باشد، شانس برخورد با چنین چیزی بسیار ضعیف است.
زامبی هالیوودی
از آن زمان که مردگان زنده برای اولین بار پا بر پردهی نقرهای گذاشتند، بزرگترین دشمنانشان شکارچیان نبودند، بلکه منتقدان بودند. پژوهشگران، دانشمندان، حتا شهروندان مطلع همگی مدعی شدند که این گونه فیلمها، مردگان زنده را بهروشی غیرواقعی و تخیلی بهنمایش میگذارند. سلاحهای چشمگیر، سلسله اتفاقات غیرممکن از لحاظ فیزیکی، شخصیتهای انسانی فراطبیعی، و فراتر از همه، غولهایی (7) جادویی، شکستناپذیر و حتا مضحک، همگی رنگ خود را به این رنگین کمان قابل انتقادی که «فیلم زامبی» باشد دادهاند. نقدهای دیگر بر این وارد شدند که این رویکرد مجابکننده به سینمای وحشت زامبی به بینندگان میآموزد که آنها ممکن است در یک رویارویی واقعی کشته شوند. این اتهامات جدی نیاز به دفاعی به هماناندازه جدی دارد. در حالی که بعضی از فیلمهای زامبی برمبنای وقایع واقعی هستند، اما در اصل هدف از تقریباً تمامی فیلمها در همهی ژانرها، مهمتر از هرچیز دیگری همیشه سرگرم کردن بوده است. مگر آن که بحثمان دربارهی فیلمهای مستند محض باشد (و حتا بعضی از آنها نیز «ملایمتر» شدهاند.)، فیلمسازان باید مهارتهای هنری بهکار برند تا اثرشان را بیشتر مقبول طبع مخاطبانشان درآورند. حتا فیلمهایی بر اساس حوادث واقعی نیز حقیقت محض را برای قصهگویی بهتر فدا میکنند.
شخصیتهای اصلی ملغمهای از اشخاص حقیقی هستند. بقیه ممکن است کاملاً ساختگی باشند تا وقایع اصلی را شرح دهند، به خط داستانی کمک کنند، یا خیلی ساده فقط رنگ و بویی به صحنه بدهند. بعضیها ممکن است اعتراض کنند که نقش بازیگر به چالش کشیدن، تعلیمدادن و روشنکردن مخاطبش است. این ممکن است درست باشد، اما سعی کنید این را به آن دسته از مخاطبان بفهمانید که در همان ده دقیقهی اول فیلم یا سالن را ترک میکنند یا به خواب میروند. با پذیرفتن این قانون اساسی در فیلمسازی خواهید فهمید که چرا فیلمهای زامبی هالیوودی در بعضی مواقع از حقیقتی که از آن سرمنشا گرفتهاند، عدول میکنند.
خلاصه اینکه این اهداف را بهعنوان مقاصد سازندگانش در نظر بگیرید: بهعنوان یک منبع موقتی و مفرح سرگرمکننده، نه یک راهنمای تصویری برای نجات جانتان.
شیوع
اگرچه حملهی زامبیها از نظر نفرات، عوارض منطقه، واکنش تودهی مردم و غیره متفاوت است، اما سطح شدت این حملات را میتوان در چهار ردهی مجزا قرار داد.
رده1
این یک درگیری سطح پایین است، معمولاً در کشوری جهان سومی یا منطقهای روستایی از جهان اول اتفاق میافتد. تعداد زامبیهای این رده چیزی بین یک تا بیست عدد است. مجموع تلفات انسانی آن (که شامل مبتلایان ویروسی اولیه نیز میشود) چیزی بین یک تا پنجاه عدد است. طول مدت آن، از اولین مورد تا آخرین نفر (شناختهشده)، بین 24 ساعت تا 14 روز طول میکشد. منطقهی مورد حمله کوچک خواهد بود، شعاع آن به چیزی بیش از بیست مایل (32کیلومتر) نمیرسد. در بسیاری از موارد، عوارض طبیعی تعیین کنندهی محدودهی آن میباشند. عکسالعمل نسبت به آن نیز مختصر خواهد بود، خواه منحصراً از جانب شهروندان عادی باشد و خواه با کمک نیروهای قانونی محلی. پوشش رسانهای آن کم خواهد بود، اگر اصلاً پوششی اتفاق بیفتد. اگر رسانهها حضور یابند، بهدنبال داستانهای معمولی مانند قتل یا «حوادث» میگردند. این رایجترین نوع شیوع است و البته راحتترین نوع برای نادیده ماندن.
رده 2
مناطق شهری یا پرجمعیت در این دسته طبقهبندی میشوند. مجموع زامبیهای آن چیزی بین بیست تا صد عدد است. مجموع تلفات انسانی آن ممکن است به چند صد نفر برسد. طول مدت یک حملهی رده 2 چیزی بیش از مدت یک درگیری رده 1 نمیشود. در بعضی موارد، زیاد بودن تعداد زامبیها واکنشی سریع را موجب میشود. در یک منظقهی روستایی با جمعیت پراکنده، شعاع درگیری ممکن است تا صدها مایل گسترده شود، درحالی که یک درگیری شهری ممکن است تنها به چند بلوک محدود شود. اطفاء آن نیز به احتمال نزدیک بهیقین، سازمان یافته خواهد بود. گروههای غیرنظامی جایگزین نیروهای قانونی محلی، ایالتی یا حتا فدرال میشوند. مضاف بر آن احتمال دارد که در سطح پایینی ارتش واکنش نشان دهد، همینطور گارد ملی در ایالات متحده و دیگر نیروهای معادل آن در دیگر کشورها. بیشتر از این جهت که جلوی وحشت عمومی را بگیرند، این واحدها نقشی غیرنظامی ایفا میکنند، کمکهای پزشکی ارائه میدهند، جمعیت را کنترل میکنند، و پشتیبانی لجستیکی (8) میکنند. قریب به اتفاق درگیریهای رده2 رسانهها را جذب خود میکنند. مگر آن که حمله در منطقهای واقعاً منزوی در دنیا اتفاق بیفتد، یا جایی که رسانهها و آن چه گزارش میکنند شدیداً کنترل میشود. باز هم به این معنی نیست که گزارش دقیقی مخابره میشود.
ردهی 3
یک بحران بزرگ. بیش از بقیهی ردهها، درگیری ردهی 3 است که نشاندهندهی خطری نمایان از جانب مردگان زنده است. تعداد زامبیها به هزاران عدد میرسد و گسترهی حضورشان چندصد مایل را در بر میگیرد. مدت حمله و مدت زمانی که برای پاکسازی طول میکشد، ممکن است چندین ماه بهطول بیانجامد. در آن هیچ احتمالی برای سانسور خبری و مخفیکاری باقی نمیماند. حتا بدون توجه رسانهها نیز، عظمت این حمله شاهدان عینی زیادی را بر جا خواهد گذاشت. این نبردی تمام و کمال است، که در آن نیروهای قانونی جایگزین یگانهای نظامی معمولی میشود. برای منطقهی تحت حمله و مناطق اطراف اعلام وضعیت اضطراری میشود. انتظار وضعیت جنگی، سفرهای محدود، جیرهبندی در منابع، خدمات تحت کنترل دولت فدرال و ارتباطات شدیداً کنترل شده را داشته باشید. به هر حال تمام این اقدامات زمان خودشان را میبرند تا به اجرا در بیایند. فاز اولیهی آن اغتشاش خواهد بود، تا آن زمان که مسئولان مربوطه اقداماتشان را در جهت شرایط بحرانی آغاز کنند. آشوب، غارت و وحشت فراگیر بر مشکلاتشان میافزاید، چیزی که در ادامه واکنشهای موثر را به تاخیر میاندازد. درحالی که این اتفاقات روی میدهد، زندههایی که در منطقهی مورد هجوم قرار دارند در معرض حملهی نامردگان قرار خواهند داشت. در حالی که محصور شده، رها شده و در میان گروه غولها گرفتار شدهاند، بهکسی جز خودشان نمیتوانند اتکا کنند.
ردهی 4
(به «زندگی در دنیای نامردگان»،صفحهی 81-154 مراجعه کنید.)
نابود کردن
تمام درگیریها با زامبیها، صرفنظر از ردهی آن نقطهی آغازی دارند. حال که دشمن تعریف شده است، قدم بعدی هشیاری اولیه است. اگر نتوانید یک شیوع را پیش از آن که خیلی دیر شود تشخیص دهید، این که بدانید زامبی چیست کمکی به شما نخواهد کرد. این امر شامل ساخت «یک مرکز فرماندهی و کنترل نگهبانی برای زامبیها» در زیرزمین، علامتگذاری با سوزن در نقشه یا اجتماع حول مرکز رادیویی با طول موج کوتاه نمیشود. تمام آن چه نیاز است، گشتن به دنبال علائمی است که از نظر افراد ناآشنا به این مسائل دور میمانند. این علائم شامل این موارد میشوند:
1. قتلهایی که در آن قربانیان با شلیک به سر یا بریده شدن سرشان کشته شدهاند. این اتفاق بارها روی داده است: مردم از چند و چون یک درگیری آگاه شدهاند و سعی میکنند که اوضاع را خودشان به دست بگیرند. تقریباً در تمام موارد اینگونه اشخاص توسط اولیای امور محلی بهعنوان قاتل شناخته میشوند و تحت پیگرد قرار میگیرند.
2. افراد گمشده، علیالخصوص در مناطق نامسکون یا متروکه. اگر یکی یا بیشتر از کاوشگران گم شدند، کمال دقت را مبذول نمایید. اگر از ماجرا تصویربرداری یا عکاسی میشود، نگاه کنید که ببینید چقدر مهمات با خودشان حمل میکنند. وجود بیشتر از یک تفنگ برای هر گروه میتواند بدین معنا باشد که این چیزی فراتر از تنها یک عملیات نجات ساده است.
3. موارد «جنون پرخاشجویانه» که شخص در آن بدون استفاده از سلاح، به خانواده و دوستان حمله کرده است. جستجو کنید که آیا مهاجم قربانیانش را گاز گرفته یا تلاش برای گاز گرفتنشان کرده است؟ اگر چنین بوده، آیا هنوز کسی از میان قربانیان در بیمارستان هست؟ سعی کنید بفهمید که آیا هیچکدام از این قربانیان طی چند روز بعد در اثر گازگرفتگی بهطرز مرموزی مردهاند یا نه.
4. آشوب یا دیگر اختلالات که بدون هیچ تحریک و دلیل منطقی دیگری شروع شود. عرف ایجاب میکند که خشونت در هر سطحی از جامعه بدون عوامل شتاب دهندهای مثل تنشهای نژادی، اقدامات سیاسی یا مقاصد حقوقی روی ندهد. حتا میتوان آن چه را که به عنوان «غلیان احساسات عمومی» میشناسیم، همیشه ریشهیابی نماییم. اگر هیچکدامشان را نتوان یافت، ممکن است جواب جای دیگری باشد.
5. مرگ بر اثر بیماری که دلیل آن نامشخص یا بسیار مشکوک است. مرگ بهعلت بیماریهای عفونی در دنیای صنعتی نسبت به یک قرن پیش بسیار نادر است. به این دلیل، شیوعهای جدید همیشه به اخبار راه مییابند. به دنبال مواردی بگردید که دربارهی ماهیت دقیق بیماری توضیحی داده نشده است. همینطور مواظب توضیحات مشکوکی مثل ویروس وستنایل یا بیماری جنون گاوی باشید. هر دو ممکن است سرپوشی بر خبر باشند.
6. در هرکدام از موارد بالا که پوشش خبری آن قدغن شده باشد. یک سانسورخبری کامل در ایالات متحده نادر است. وقوع چنین اتفاقی را باید چون یک زنگ خطر قلمداد کرد. البته ممکن است دلایل بسیار دیگری به جز حملهی زندگان مرده پشت آن باشد. اما باز هم، هر اتفاقی که باعث شود یک دولت بر عملکرد رسانهها حساس شود، ارزش آن را دارد که دقیق به آن توجه کنیم. حقیقت آن که موضوع صرفنظر از هر آنچه که هست، نمیتواند چیز خوبی باشد. وقتی که اتفاقی شاخکهای شما را تحریک کرد، رد آن را دنبال کنید. به مکان آن و فاصلهاش از خودتان توجه کنید. دنبال اتفاقات مشابه اطراف یا نزدیک مکان اصلی بگردید. اگر طی چند روز یا هفته این اتفاقات روی دهند، با دقت آنها را مدنظر قرار دهید. به واکنش نیروهای قانونی و دیگر نمایندگان دولتی توجه کنید. اگر در هر رویداد واکنش شدیدتری نشان دهند، احتمال آن وجود دارد که شیوعی آغاز شده باشد.
اماکن عمومی
درست مانند خانههای شخصی، امنیت را میتوان بیرون یا درون ساختمانهای غیرمسکونی نیز یافت. در بعضی موارد، اندازه و نقشهی مکان ممکن است حفاظت بیشتری را نسبت به امنترین اقامتگاهها ایجاد کند. در مابقی موارد، دقیقاً خلاف این درست است. زیرا تجهیز و تسلیح این ساختمانها به همان روش خانههای شخصی است، اگرچه در مقیاسی بزرگتر. تمرکز این بخش بر روی بهترین و بدترین پناهگاهها است.
1. ساختمانهای اداری
بسیاری از قوانینی را که برای خانههای آپارتمانی وجود دارد، میتوان برای ساختمانهای اداری نیز ذکر نمود. به محض این که طبقهی همکف تخلیه شد، راهپله تخریب شد و آسانسور از کار افتاد، یک ساختمان اداری میتواند به یک برج بیخطر تبدیل گردد.
2. مدارس
از آنجا که نقشهبنای یکسانی ندارند، تصمیمگیری برای اینکه یک مدرسهی عمومی جای خوبی برای مخفی شدن است یا نه، کمی مشکل است. قوانین عمومی دفاع را بهخاطر آورید (به «قوانین عمومی»، صفحهی 86-87 مراجعه کنید). بدبختانه برای جامعهمان اما خوشبختانه برای یک محاصره توسط زامبیها، مدارس مرکزشهر فضایی چون یک دژ نظامی را بهخود گرفتهاند. نهتنها خود بنای ساختمانها ساخته شدهاند تا در برابر آشوب مقاومت کنند، بلکه حصارهای توری فلزی اطرافشان، این عمارتهای تعلیم و تربیت را هر چه بیشتر شبیه به محوطههای نظامی میکند. غذا و تجهیزات درمانی باید به سهولت در سالن غذاخوری، اتاق پرستار یا دفتر تربیتبدنی یافت شود. اغلباً مدرسه بهترین انتخاب شماست، شاید نه برای تحصیل بلکه مطمئناً برای حفاظتتان دربرابر حملهی زامبیها.
3. بیمارستانها
مکانی که بهنظر امنترین و معقولترین جا برای فرار در زمان شیوع بهنظر ميرسد، در واقع یکی از بدترین جاهای ممکن است. بله، بیمارستانها ممکن است مملو از غذا، تجهیزات درمانی و کارکنان متخصص باشد. بله، بنای ساختمان بهخودی خود درست مانند هر اداره یا آپارتمانی ممکن است امن باشد. بله، ممکن است آنها نیروی امنیتی داشته باشند، حتا بهطور منظم در آن پلیسها حاضر باشند. در هر فاجعهی دیگری بیمارستان باید در جایگاه اول لیست پناهگاههای شما قرار داشته باشد. اما نه وقتی که مردگان برخاستهاند. حتا با وجود افزایش آگاهی دربارهی زامبیها، هنوز هم عفونتهای سولانیومی به اشتباه تشخیص داده میشوند. انسانهایی که گاز گرفته شدهاند و جنازههای تازه کشته شده همیشه به بیمارستانها آورده میشوند. اکثریت موج اول حملهی زامبیها (در بعضی موارد 90 درصد) را خدمهی درمانگاهها یا کسانی تشکیل میدهند که به معالجهی اجساد پرداختهاند. جدولهای ترتیب وقوع حوادث درگیری با زامبیها عملاً بیانگر این موردند که آنها از این اماکن پخش شدهاند.
4. پاسگاه پلیس
برخلاف بیمارستانها، دوری کردن از پاسگاه پلیس بیشتر به انسانها ربط دارد تا زامبیها. به احتمال بسیار زیاد، مردمی که در شهر شما زندگی میکنند به سوی پاسگاههای محلی پلیس هجوم میآورند، که آن جا را کانون آشوب، نفرات و احتمالاً خون آلوده خواهد نمود. گروهی از مردم هراسان و در هم تنیده را تصور کنید، بسیار بیشتر از آن که بتوان آنها را کنترل کرد، در حالی که همگی سعی میکنند خودشان را به ساختمانی برسانند که خیال میکنند بهترین امنیت را میتواند برایشان تامین کند. لازم نیست کسی برای مردن توسط زامبیها گاز گرفته شود، در جایی که ضرب و شتم، چاقو خوردن، تیراندازی اتفاقی و حتا له شدن زیر دست و پا هم میتواند همین کار را با آنها بکند. پس وقتی که مردگان برخاستند، محل پاسگاه پلیس محلیتان را شناسایی کرده و در مسیر مخالف آن بهراه بیفتید.
5. فروشگاهها
برای قیامهای ردهی 1، بسیاری از انواع فروشگاهها پناهگاههای مناسبی خواهند بود. آنهایی که کرکرهی محکمی دارند، میتوانند برای چندین روز جلوی بیش از ده زامبی را بگیرند. اگر محاصره بیشتر از این طول بکشد یا اگر زامبیهای بیشتری از راه برسند، ممکن است اوضاع بهطرز غمانگیزی تغییر کند. مشت ، تقلا و تکانتکاندادنهای کافی روی کرکرهها بالاخره باعث در هم شکستن آنها میشود. همیشه یک نقشهی فرار جایگزین هم داشته باشید، به این طریق اگر سنگرتان سقوط کرد، میتوانید سریعاً فرار کنید. اگر نمیتوانید یک نقشهی دوم قابل اطمینان را پایهریزی کنید، روی این مکان بهعنوان یک پناهگاه حساب نکنید. فروشگاههای بدون کرکره را نباید مدنظر قرار داد. ویترینهای آنها کاری بهتر از عرضهی شما برای زامبیها انجام نمیدهند.
6. سوپرمارکتها
اگرچه سوپرمارکتها غذای کافی برای حفظ گروهتان تا سالها را دارند، آنها خطرناک هم هستند. درهای شیشهای بزرگ آنها، حتا وقتی که قفل باشند، امنیت کمی را متضمن هستند. پوشش چنین ورودیهایی سخت خواهد بود. اصولاً تصویری که سوپرمارکت به ذهن متبادر میکند، ویترینی است عظیم برای نمایش غذای تازه و خوشمزهی داخل آن. وقتی انسانها داخل باشند و زامبیها آن بیرون، اتفاقی که میافتد دقیقاً به همین گونه خواهد بود. با این حال همهی غذافروشیها هم تلهی مرگ نیستند. مغازههای کوچکتر، با کسب و کار خانوادگی و اغذیهفروشیهای مرکز شهر میتوانند بهخوبی در جایگاه یک پناهگاه موقتی استفاده شوند. آنها برای جلوگیری از سرقت و –اخیراً- آشوب، همگی حصارهای فولادی محکمی دارند، بعضی حتا کرکره نیز دارند. در مقایسه با فروشگاهها، این سوپرمارکتهای کوچک میتوانند برای کوتاه مدت حفاظت مناسبی را در برابر حملات کمدامنه فراهم کنند. اگر خودتان را در چنین شرایطی یافتید، اول فاسدشدنیها را بخورید و به محض اینکه برق قطع شد، مابقیشان را دور بریزید.
7. مراکز فروش
درواقع ساختمانی است غیرقابل دفاع. مراکز فروش بزرگ همیشه هدفی برای هم انسانها و هم زامبیها هستند. این مورد همیشه با اختلالات اجتماعی همراه است: با اولین نشانهی مشکل، این مراکز ثروت مملو از نیروهای امنیتی خصوصی، پلیس و حتا صاحبملکهای بسیار پرشور میشوند. اگر بحران ناگهان بالا بگیرد، مشتریهای زیادی ممکن است درون مرکز فروش گیر بیفتند که مشکلاتی از قبیل تجمع بیش از حد، زیر دست و پا ماندن و لگدمال شدن، و خفگی به همان اندازهی جلب توجه مردهها ایجاد میکند. در درگیریهای از هر رده، رفتن به سوی یک مرکز فروش به معنای حرکت به سمت آشوب است.
8. انبارها
نظر به عدم وجود پنجره، ورودی که به سادگی بتوان از آن حفاظت کرد و کلاً فضای وسیع آن، انبارها میتوانند محلی آرمانی برای نجاتیافتگان در مدت زمانی طولانی باشند. بسیاری از انبارها یک دفتر حراست دارند، که معمولاً به سرویس بهداشتی و از این رو به ذخیرهی آب اضطراری مجهزند. اگر کالاهایی که در آن انبار شدهاند هم سنگینند و هم در جعبههای چوبی بزرگ و محکم نگهداری میشوند، شانس آوردهاید. این جعبهها را میتوان برای محکم کردن درهای ورودی، ساختن اتاقهای خصوصی، یا حتا همانطور که در دوران کودکیمان انجام میدادیم، یک خط دوم دفاعی یا سنگری در منطقهی اصلی استفاده کنیم. احتمال آن وجود دارد، حال هر چقدر هم بعید، که کالاهای انبار شده بتوانند برای نجات جانتان مفید باشند. برای تمام این دلایل، انبارها را در لیست بهترین مخفیگاههایتان قرار دهید.
یک اخطار دربارهی موقعیت: 50 درصد اوقات، این ساختمانها نزدیک به کارگاههای کشتیسازی، کارخانهها، یا دیگر مناطق صنعتی هستند. اگر چنین شرایطی وجود دارد، گوشبهزنگ، هوشیار و همیشه آمادهی فرار باشید. همینطور مراقب انبارهای سردخانه که کالاهای قابل فساد را نگه میدارند نیز باشید. به محض آن که برق قطع شود، فساد سریعشان می تواند خطر جانی شدیدی ایجاد کند.
9. اسکلهها و لنگرگاهها
با کمی اصلاح، تهیهی منابع و آذوقه، و مکانیابی مناسب، هر اسکله یا لنگرگاهی میتواند عملاً دستنیافتنی شود. زیرا زامبیها نه میتوانند شنا کنند و نه میتوانند از جایی بالا بروند، تنها سطح دسترسیشان از روی سطح زمین است. نابود کردن آن تنها نقطهی دسترسی، شما را بر روی یک جزیرهی مصنوعی قرار میدهد.
10. کشتیسازیها
بر خلاف این حقیقت که آنها اکثر اوقات انبارهایی برای زائدات صنعتی و مواد خطرناک هستند، کشتیسازیها فرصتهایی غیرقابل انکار برای نجاتیافتگان پدید میآورند. مثل انبارها، کانتینرهای آنها میتوانند تبدیل به موانع، یا حتا در بعضی موارد سلاح شوند. خود کشتیها به محض این که گذرگاه ورودیشان امن شود، میتوانند تبدیل به پناهگاه شوند. اما پیش از سوار شدن، مطمئن شوید که این دژهای آبی حامل خدمهی آلوده به بیماری نباشند، علیالخصوص در تفرجگاههای ساحلی کوچک. در اولین مراحل یک درگیری، شهروندان بی هیچ شک در امید استفاده (یا دزدیدن) هر کشتی موتوری موجودی به حدود ساحلی هجوم میآورند. چون بسیاری از تفرجگاهها در آبهای نسبتاً کمعمق ساخته شدهاند، آنها به اندازهی کافی عمیق نیستند تا زامبیها را کاملاً غرق کنند. بیش از یک بار اتفاق افتاده که یک دریانورد ناوارد و بیاحتیاط به کشتیاش سوار شده و چندین زامبی گرسنه و خیس آب را منتظر خود یافته است.
11. بانکها
چه چیزی میتواند از یک ساختمان بالقوه مستحکم که ارزشمندترین کالای روی زمین را در خود نگه میدارد، امنتر باشد؟ آیا بانک جایی منطقی برای آمادگی پدافندی نیست؟ آیا اقدامات امنیتی آن برای مقابله با گروه مردگان متحرک کافی نخواهد بود؟
بههیچ وجه. حتا سرسریترین نگاه به بانکها نشان میدهد که بخش اعظم به اصطلاح «امنیت» آنها وابسته به نیروهای پلیس و/یا نیروهای حراستی بیرونی آنهاست. در حالی که پلیس و تمام نیروهای مخصوص دیگر در طی شیوع درگیرند، اعلان خطر مخفی، دوربینهای نظارتی، و دروازههای قفلی که تا کمر بیشتر نمیرسند، وقتی که مردههای گرسنه به گوشت انسان از میان پنجرههای قدی بگذرند، بیفایده خواهند بود. البته درون گاوصندوق امن است. این ساختمانهای عظیم حتا دربرابر زامبیهایی مسلح به موشکانداز هم میتوانند دوام بیاورند. (نه، زامبیها نمیدانند چهطور موشکاندازها را شلیک کنند.) هر چند، وقتی رفتید داخل گاوصندوق، بعد از آن چه میکنید؟ از آن رو که در آنجا نه غذا هست، نه آب و نه اکسیژن، پناه جستن در یک گاوصندوق زمانی بیشتر از این نصیبتان نمیکند که سلاحی سمت سرتان بگیرید، از پروردگارتان طلب بخشش نموده و ماشه را بکشید.
12. قبرستانها
به طرزی طعنهآمیز، و برخلاف بسیاری از افسانههای رایج، وقتی مردهها بر میخیزند، قبرستانها خطرناکترین محل برای بودن نیستند. در واقع آنها میتوانند محلی برای استراحت موقت باشند. همانطور که قبلتر هم گفته شد، بدنهای آلوده شده به میکروب بیشتر به بیمارستانها یا موسسههای کفن و دفن میروند و خیلی پیش از آنکه برای تدفین سنتی به قبرستان بیایند، دوباره زنده شدهاند. و اگر بهطرزی معجزهآسا مردهای درون تابوتش به حیات بازگردد، واقعاً میتواند «از گور برخیزد؟» برای پاسخ به این سوال باید سوال دیگری را پرسید: چطوری؟ چطور بدنی با نیروی انسانی معمولی میتواند با چنگ و ناخن راهش را از تابوتی به بیرون بیابد که احتمالاً ساخته از فولاد است، احتمالاً در جعبهای محکم قفل شده قرار دارد و شش پا زیر زمین است؟ اگر کسی به روشهای حفاظتی تدفین استاندارد آمریکایی توجه کند، کاملاً برایش روشن خواهد بود که هر کس، چه مرده و چه غیر آن ممکن نیست بتواند با چنگ و ناخن و با خزیدن راهش را به بیرون باز کند. اما اگر تابوت از فولاد ساخته نشده باشد چه؟ حتا یک تابوت جنس چوب کاج نیز میتواند سرسختترین زامبیها را در خود زندانی نگه دارد. اگر تابوت چوبی پوسیده باشد چه؟ در این شرایط، بدن آنقدر مدت زیادی دفن شده که مغزش هم تا آنزمان پوسیده است. به یاد آورید: بدنهایی که دوباره به حرکت در میآیند باید تازه، تا حد قابل قبولی دست نخورده و آلوده به ویروس باشند. آیا این توصیف یک جنازهی بسیار قدیمی است؟ همچنین این تصویری است معرف مردگان زنده، مثل خونآشامها که از خون تغذیه میکنند و گرگانسانها که با کامل شدن ماه زوزه میکشند؛ حقیقتی مسلم که زامبیها هرگز از گور بر نمیخیزند.
13. عمارتهای پارلمان ایالتی و فرمانداریها
همان قواعد مرتبط با پاسگاه پلیس، بیمارستانها، و عبادتگاهها را برای ساختمانهای ایالتی، شهرداری، و دولت فدرال رعایت نمایید. بیشترشان مرکز فعالیتهای انسانی هستندکه آنها را تبدیل به مراکز آشوب و تجمع گروهی زامبیها مینماید. اگر امکان دارد از تمام ساختمانهای دولتی دور بمانید.
قوانین عمومی
ساختمانهایی که در محلههای سطح پایین واقعند، امنتر از بقیه هستند. مجهز بودن آنها به حصارهای بلند، سیمخاردار، پنجرههای نردهدار، و دیگر خصایص مقابله با مجرمینشان آنها را به سهولت قابل دفاع میکند. مناطق متوسط یا پردرآمد تاکید بیشتری بر زیبایی محیط دارند. کدام شورای شهر متمولی خواستار چنین چیزهای بدنمایی در محلهی خود میشود؟ به جای نماهای زشت و بدترکیب حفاظتی، این مردم ثروتمند بیشتر متکی بر نیروهای قانونی و امنیتی خصوصی میباشند. (نیروهایی که غیرقابل اعتماد بودنشان ثابت شدهاست.) به این دلایل، و اگر شرایط محیا بود، از حواشی شهر به مناطق فقیرنشین نقل مکان کنید.
از «اتفاقات در کمین نشسته» بپرهیزید. بسیاری از ساختمانهای صنعتی با این شرایط معمولاً در مناطق جنوبی و مرکز شهر یافت میشوند که جایگاه مواد منفجره یا قابل اشتعال هستند. درون آنها همینطور ممکن است ماشینآلاتی پیچیده مثل مولدهای برق و رگولاتورهای محیطی وجود داشته باشد، دستگاههایی که نیازمند نظارت دائمی هستند. این دو را به هم نزدیک کنید و فاجعه تضمین شده است. نزدیک یا داخل مناطق صنعتی، مراکز ذخیرهی سوخت، فرودگاهها یا هر جای دیگری که به عنوان منطقهی خطرناک شناخته شدهاند، پناه نگیرید. هنگام انتخاب پناهگاه این سوالها را با دقت مدنظرتان قرار دهید:
1. آیا اطراف آن دیوار، حصار یا دیگر موانع محیطی وجود دارد؟
2. در آنجا چند راه ورودی/خروجی بالقوه وجود دارد؟
3. آیا افراد همراهتان میتوانند همزمان از تمام حصارها و خروجیها دفاع کنند؟
4. هیچ موقعیت دفاعی ثانوی، طبقات دیگر یا زیرشیروانی وجود دارد؟
5. میتوان امنیت ساختمان را تامین کرد؟
6. راه فرار بالقوهای وجود دارد؟
7. وضعیت آذوقهتان چهگونه است؟
8. آیا لولهکشی آب وجود دارد؟
9. اگر احتیاجی پیدا شد، سلاح و ابزاری وجود دارد؟
10. آیا مصالح برای مسدود کردن ورودیها وجود دارد؟
11. وسایل ارتباطی چطور: تلفن، رادیو،اینترنت، و غیره...؟
12. با تمام موارد بالا، تا چه مدتی شما یا گروهتان میتوانید در یک محاصرهی مستمر دوام بیاورید؟